هنگامی که رویگردانی از معنویت کولاک می کند!! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
234

بالاخره غیر از مولوی عبدالحمید امام جمعه شهر زاهدان، یک روحانی دیگر( محمدتقی اکبرنژاد ) مدیر حوزه علمیه شهر کنگاور هم، صدای اعتراضش علیه سید علی خامنه ای را بلند کرد. وی از قول یکی از نمازگزاران، رفتار و عملکرد علی خامنه ای در مورد مسائل داخل کشور را، به باد انتقاد خود گرفته و گفته است: « مجلس خبرگان مرده است یا زنده است؟ که از رهبر جمهوری اسلامی سؤآل نمی کند؟ » !

مدیر حوزه علمیه کنگاور می گوید: « یکی از متدینین در یک دورهمی، با حزن و اندوه گفته است: « آقای خامنه ای رهبر ما نیست؛ رهبر یمنی ها و فلسطینی هاست. زیرا من فکر می کنم، دلش برای آنها بیشتر از ما می سوزد. »!

محمدتقی اکبرنژاد به نقل از این نمازگزار چنین ادامه داده است: « رهبری جمهوری اسلامی نسبت به جهش دلار از ۳ هزار تومان به بالای ۲۶ هزار تومان واکنشی از خود نشان نمی دهد؛ و نمی گوید خط قرمز مردم ما است. بلکه فلسطین و یمن اولویت آقای خامنه ای هستند. »!

مدیر حوزه علمیه کنگاور همچنین می گوید: « احساس این فرد ( شخص نمازگزار) این است؛ که علی خامنه ای، نسبت به « خون دماغ » شدن یک فلسطینی موضع می گیرد. اما در برابر کشته شدن سالانه بیست هزار ایرانی در جاده های کشور موضع نمی گیرد و نمی گوید: که این مساله باید حل شود. » !

به گفته او نباید ابتدا در « فضای بیرونی » تصمیمات گرفته شود؛ و سپس « فضای داخلی » را با آن تطبیق بدهند!

آقای اکبرنژاد در ادامه سخنانش اینگونه مطرح نموده: « من فکر می کنم مساله واضح است؛ فقط کافی است که خودمان را گول نزنیم؛ و چشم های مان را خوب باز کنیم. »!

به گفته مدیر حوزه علمیه کنگاور، در ایران بر خلاف دیگر مناطق جهان، رویگردانی از معنویت کولاک می کند. وی در ادامه به انتقاد کردن از مجلس خبرگان رهبری هم پرداخته و چنین بیان کرده است: « من تعجب می کنم، خبرگان ما کجاست؟ خبرگان ما مرده است یا زنده ؟ » ؛ وی( محمد تقی اکبرنژاد ) در ادامه اعتراضاتش به « مقام عظما » !!! این سؤآل را نیز مطرح کرده و پرسیده است: « چرا مجلس خبرگان، یک بار از رهبری سؤآل نمی کند؛ که به ما توضیح بدهد. این قله ای که به ما نشان می دهی کجاست؟ و چرا ملت این قله را حس نمی کند؟ »!

موضوع « قله » که خامنه ای در تابستان امسال در یک سخنرانی، بدون اشاره به مشکلات متعدد کشور ادعا کرده، از این قرار بود: « ما از بخش زیادی از مسیر افزایش تدین مردم، با وجود شیب تند آن عبور کرده ایم و به قله ها نزدیک شده ایم. »!

بر اساس این گفتار علی خامنه ای است؛ که آقای محمدتقی اکبرنژاد، در باره ادعای خامنه ای مبنی بر این که ملت ایران در ارتباط با « تدین » نسبت به سال های دیگر متدین تر شده اند می پرسد: « چرا ما این تدین را نمی بینیم و فقط شما دارید آن را می بینید؟ »!

جمهوری اسلامی بیش از سه دهه گذشته تحت رهبری علی خامنه ای ، با صرف میلیاردها دلار، اقدام به ایجاد گروهک های نیابتی، و دامن زدن به بی ثباتی های منطقه، از طریق ارائه حمایت های مستمر مالی و نظامی از این گروه های تروریستی کرده است؛ و این در حالی است، که مردم ایران با بحران های بی شماری از جمله: بحران اقتصادی ، گرانی ، فقر ، بیکاری گسترده ، تورم افسار گسیخته ، و سقوط تاریخی ارزش پول ملی کشور دست و پنجه نرم می کنند. و ایشان هستند که از تبعات سیاست خارجی حکومت خامنه ای، از جمله تحریم های گسترده کشورهای غربی علیه ایران ، به دلیل ماجرا جوئی های نظامی و دخالت های حاکمان رژیم آخوندی اسلامی در منطقه رنج می برند!

امید که پس از چند مدت اخیر، که بازنشستگان و کارگران و فرهنگیان به تظاهرات اعتراضی علیه رژیم برخاسته اند؛ سایر اقشار ملت ستمدیده ایران نیز، دوباره به میدان مبارزه با اشغالگران میهن شان باز گردند؛ و بیش از این اجازه ندهند، که ارزش معنوی خون های به ناحق ریخته شده جان باختگان مسیر رهائی از بیدادهای سران حاکمیت منفور اسلامی تباه بشوند!

البته حمایت کردن از هر فرد بی پناه و مورد آزار و ظلم و ستم قرار گرفته ای، و نیز از گروه های مدافع حقوق بشر در همه جا نیکو و پسندیده است. مشروط به آنکه تمامی، یا دست کم تعداد قابل توجهی از سایر شهروندان آریائی سرزمین آخوند زده ما، با مشارکت گسترده خودشان در کارزار تجمعات اعتراضی علیه حاکمیت استبدادی اسلامی، همچنین مقاومت در برابر مدیریت نا کارآمد دولت های بی کفایت رژیم ملاها در کشورشان، در سراسر ایران « یاری رسان » هم میهنان دادخواه خویش باشند؛ و جهت ستاندن حق مسلم شان از جانیان حاکم بر این ملک و ملت، قیام درخور یک ملت انقلابی را فعال تر نمایند؛ و تا رسیدن به آرمان بزرگی که دارند. هیچ خیابان اصلی در هیچ شهری از ایران اهورائی را، بدون انعکاس فریادهای آزادیخواهانه خودشان نگذارند!

این بیان و پیشنهاد، از طریق بسیاری از ایرانی هائی که با رسانه های پارسی زبان خارج از کشور تماس می گیرند هم مطرح می شود. ولی نکته مهم این است: خواهر عزیز، برادر گرامی، چرا از خودت شروع نمی کنی؟ بالاخره شما هم در محل زندگی تان، آشنایان و دوستان و نزدیکانی دارید؛ که در ارتباط با چنین معضلاتی، همانند شما در رنج و عذاب به سر می برند. و بدیهی است که آنها نیز مانند خودتان، دوستان و آشنایان و اقوامی داشته باشند؛ که در تمامی نا به سامانی های کنونی در میهن تان، با شما و دیگران همدرد باشند. چنانچه دست در دست همدیگر بگذارید؛ و جهت ستاندن حق مسلم تان، در انتظار کمک های بیگانگان نباشید. خودتان خواهید توانست دست ظالم را از سطح و پیرامون کهندیارتان کوتاه گردانید و به سر منزل مقصود برسید!

بنابراین، با ایجاد نمودن ضریب های اشتراکی در میان همدیگر، کافی است که با تبادل نظر با یکدیگر بتوانید؛ بهترین و آسان ترین و مؤثرترین راهکار، برای رهائی خود و میهن تان از شر همگی نا به سامانی های موجود قیام نمائید تا به سر منزل مقصود ارتقاء یابید!

با توجه به این حقیقت تلخ که بسیاری از هم میهنان درونمرزی ما دچار انواع و اقسام گرفتاری ها و معضلات زندگانی نا مطلوب خویش می باشند. متاسفانه در رابطه با هم آوائی با بقیه هم میهنان خویش کوتاهی می کنند. و این امر مصداق مایوس کننده ای از بی تفاوتی آنها نسبت به خودشان و دیگران می باشد!

فردی که از لاعلاجی و بی خانمانی، مجبور است که پشت بام خانه های دیگران را اجاره بکند. تا از « کارتن خوابی و گورخوابی نجات یابد. کسی که با کمک های ناچیز دیگران، قطعه نانی می خرد تا از گرسنگی نمیرد. و امثال چنین شهروندانی، که کشورشان در استیلای اشغالگرانی خودکامه و قدرت پرست می باشد. تابلوهائی با این عبارات هستند: « ما را از اینهمه ظلم و ستم اشغالگران میهن مان نجات بدهید. » ؛ از دست کسانی که با چاپیدن پول های همین مردم درمانده و بینوا، دارای همه گونه امکانات رفاهی مجلل و گرانبها شده اند!

مردم ایران اعم از دارا و ندار ، پیر و جوان و زن و مرد، لازم است و باید دریابند؛ که جز خودشان هیچکس دیگری به دادشان نخواهد رسید!

حتی همین « امام جمعه های » معترض به حکومت و اعوان و انصار سران آن، چرا که اگر سخنان ایشان واقعا خطاب به حکومت و دولتمردان رژیم، برخاسته از ریاکاری و تظاهرشان به همدردی با ملت محروم ایران نیست؟ چرا همگی شان در یک روز معین، با تمامی نمازگزاران و پیروان خودشان، علیه سران مستبد و ستمکار رژیم بر نمی خیزند؟ تا چنانچه راستگو و مدافعان واقعی مردم ایران می باشند؟ به اتفاق کسانی که ایشان را قبول دارند و مرید آنها هستند. همراه با مردم حق طلب کشور، علیه این ظالمان ریاکار قیام کنند. تا شر اهریمن و همدستانش را، از سر ملت ستمدیده کوتاه گردانند؟!

« دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست » !!

مقاله قبلیدرگذشت ناصر طهماسب دوبلور و گوینده پیشکسوت
مقاله بعدیحمله به مواضع کتائب حزب‌الله نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی توسط آمریکا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.