سال حماسه سیاست و اقتصاد چگونه گذشت؟!

0
149

سید علی خامنه ای رهبر حکومت اشغالگر اسلامی، چند سالی است که از شگرد نامگذاری بر روی هر سال جدید استفاده می کند؛ و از این طریق دست به بهره برداری سیاسی از این امر می زند. با آنکه آخوندهای حکومتی و مسؤلان این جمهوری ضد بشری، همگی شان کفایت و لیاقت لازم جهت پست و مقامی که هم اکنون در آن می باشند را ندارند؛ اما برخی شان بر آن دیگری یا دیگران، ارجحیت بیشتری برای تصدی جایگاهی که بدان دست یافته است را دارد. بر همین اساس اگر بخواهیم تفاوت های میان خمینی و خامنه ای را، که هر در منصب رهبری انقلاب اسلامی قرار داشتند و دارند را مشخص نمائیم؛ بدون تردید در بسیاری از موارد مربوط به حوزه وظایف رهبری، خمینی برتری های چشمگیرتری نسبت به خامنه ای داشته است!

خمینی دست کم از مراجع تقلید و صاحب رساله بود؛ بسیاری از اساتید حوزه های علمیه او را قبول داشتند. جذبه و جسارت زیادتری نسبت به خامنه ای که آخوندی یک لاقبا بیش نبود داشت. اطرافیان وی حرف خمینی را می خواندند و به آن بها می دادند. حتی ماکت مقوائی خمینی که چند سال قبل، پیشاپیش تظاهر کنندگان حزب اللهی به حرکت در آورده بودند؛ ابهت رهبری بیشتری نسبت به رهبر کنونی انقلاب اسلامی داشت. زیرا خامنه ای از وظایف رهبری، فقط خطبه خواندن ها و آسمان به ریسمان بافتن اش سلیس تر از سخنرانی های رهبر قبلی این رژیم خونخوار، که همگی شان سر و ته یک کرباس اند است!

اما خامنه ای در رندی و سودجوئی و قدرت پرستی، یگانه است و همتائی ندارد. چون مشاوران خمینی می توانستند وی را بفریبند، و دستوری را که او بایست در موردی صادر نماید را، به راحتی به وی القاء می نمودند. در حالیکه خامنه ای چنین نیست، در ظاهر امر با مشاوران خود به مشورت می پردازد؛ ولی در نهایت، همان کاری را انجام می دهد که خودش مایل است. یکی از اموری که خواسته شخصی خود وی بوده؛ و چند سالی است که آن را به مرحله اجرا می گذارد؛ اختصاص دادن نامی خاص بر روی سالهای جدید است. او این شگرد را، در لابلای پیام نوروزی رهبر انقلاب که از رسانه های داخلی به گوش مردم ایران می رسد عنوان می کند!

سال جاری را که دو روز بیشتر به انتهای آن نمانده، سال ” حماسه سیاست و اقتصاد ” نام گذاشته بود. در اصل قضیه که این نامگذاری است مورد خاصی وجود ندارد؛ اما باید در رابطه با چگونگی به ثمر رساندن چنین حماسه دهان پرکنی، دو نکته را در نظر گرفت. چرا سال حماسه سیاست و اقتصاد؟ و چه نتایجی از عملکردهای دولتمردان حکومت اسلامی در این باره در سال جاری و با این نام ویژه به انجام رسیده است؟!

در زمانی که سال 1391 در حال به پایان رسیدن بود؛ جریان بزرگترین اختلاس تاریخ در ایران( ناپدید شدن سه هزار میلیارد تومان) به گوش همگان رسید. افتضاحات اقتصادی چند تن از وزرای کابینه دولت دهم جمهوری اسلامی، به ریاست مردک بی محتوائی مانند دکتر……! محمود احمدی نژاد، ته مانده آبروی نداشته این جمهوری جنایت پیشه را نیز به باد داد. خامنه ای ناگزیر بود که در این باره به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، بدون ایجاد درگیری های سیاسی میان نوکران خویش، موضوع این دزدی کلان را به گونه ای مطرح نماید؛ که هم به دزدان حالی بکند که حواس او به همه کارهای آنها هست؛ و هم به مردم بفهماند که کاملا در جریان همه امور می باشد، و در صدد آفریدن یک حماسه تاریخی، برای برطرف ساختن مشکلات سیاسی و معضلات اقتصادی کشور است. ولی چون از جذبه کافی( به نسبت خمینی ) برخوردار نیست؛ خیلی ناشیانه به مسؤلین و مردمی که در این خصوص زیاد بحث و موشکافی می کردند؛ اشاره نمود که انقدر موضوع را کش ندهند!

362 روز از 365 روز سال ” حماسه سیاست و اقتصاد ” گذشته است. تا این انتهای سال، چه تغییرات قابل توجهی که اوضاع وخیم این دو سوژه سیاست و اقتصاد، که در آن نامگذاری بی مسمائی عنوان نموده بود به وجود آمده؛ که تا بتواند مفید به فایده پیشنهاد خامنه ای برای مرتفع ساختن مسائل مورد نظر را مطرح سازد؟ غیر از گران تر شدن همه چیزهائی که مردم برای زندگی شان نیاز دارند؛ و به جز عدم توفیقات سیاسی در تمامی زمینه های موجود، کدام حماسه ای توسط رهبر و دولتمردان این حکومت نالایق به وجود آمده است؟ که باعث سرفراز شدن شخص خامنه ای، و افتخار کردن سران سه قوه در دولت و مجلس و قوه قضائیه ، و مباهات داشتن سایر دست اندرکاران اداره مملکت و حکومت شده باشد؟!

به رهبر ورشکسته این جمهوری فاشیستی خودکامه، پیشنهاد می شود که نامگذاری سال آینده را، که دو سه روز بیشتر به شروع آن نمانده را، به گونه ای برگزیند که توان به انجام رساندن مفاد موجود در آن را داشته باشد. اگر چه که عمر حکومت و دولت شان کوتاه است و به زودی سایه شوم شان را باید برچینند و از سرزمین اهورائی ما بگریزند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیبیانیه جبهه ملی ایران بمناسبت ملی شدن نفت و نوروز باستانی
مقاله بعدیهشدار رابرت ردفورد به هنرمندان جوان: در تله موفقیت گیر نکنید
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.