حالا که چنین پیشرفتی !! نموده ایم چه باید کرد ؟!! به خامه بانو محترم مومنی روحی

0
446

همه می دانیم، که در طول نزدیک به نیم قرن اخیر، با مدیریت بی نظیر حاکمان دیارمان، ما و میهن عزیزمان در تمامی زمینه های اجتماعی – اقتصادی – سیاسی و فرهنگی، به چه توفیقات بزرگ و مهمی دست یافته ایم؟!

اگر پیشرفت های قبلی را، که توسط تلاش های فراوان نظام همواره بدون نظم و جنایت پیشه آخوندی اسلامی شکل گرفته اند را فراموش کرده اید؟ ببینید که اکنون در این مرحله از حضور بدترین، پست ترین ، پلیدترین ، خودکامه ترین ، قدرت پرست ترین و مستبدترین حکومت موجود در جهان کنونی ، که به خاطر ساده اندیشی و سهل انگاری فریب خوردگان پنجاه و هفتی بر ما و سرزمین مان چیره گشته اند؛ در حال تحقق بخشیدن به چه ایده ی بی نظیری می باشند؟ و با شکل گرفتن چنین توفیق عظیمی، چه آینده درخشانی نصیب ما و شما خواهد شد؟!

دست یافتن به چنین اندیشه و توفیق موفقیت آمیزی ، هرگز برای دیگر مردمان دنیا میسر نخواهد بود. اما خوشبختانه!!!! به دلیل بهره مندی ما از حضور چنین خدمتگزاران انسان محوری!!! در کشورمان ، در حال چنان پیشرفتی در تمامی زمینه ها می باشیم؛ که دست یافتن به آن هیچگاه در مخیله ما نمی گنجید و نمی دانستیم ؛ که یک مملکت و ملت آن می توانند، از چه مسیرهائی عبور نمایند؟ تا خود و میهن شان را به اوج اعلا برسانند؟!

طرف نمی تواند زبان مادری خودش را، که مدام و شبانه روز با آن سر و کار دارد را فرا بگیرد. ولی حالا با اندیشه های تابناک سران زبون و نا لایق چنین رژیم بی کفایتی، ناگزیر است که در کلاس های مدرسه اش ، زبان های چینی و عربی را هم بی آموزد. تا بتواند مدرک تحصیلی اش را دریافت کند!

چرا باید فرزندان ایران، به سبب سهل انگاری هم میهنان مان در چهل و چهار سال پیش، که فریب گروهک های جاه طلب و ضد حکومت شاهنشاهی پهلوی را خوردند؛ و چنین بلای مهلکی را بر سر خودشان و دیگران آوار نمودند. اکنون به چنین مصیبت بزرگی دچار بشوند؟ که از این پس، دانش آموزان ایرانی مجبور باشند، که در مدارس خود به فراگیری زبان های چینی و عربی هم بپردازند؟!

از هر سو که به مسائل جاری در کشورمان می نگرم؛ جز این حقیقت بسیار تلخ را نمی بینم؛ که اگر نجنبیم؟ به زودی ایران مان مستعمره چین کمونیست خواهد شد؛ و بیرون آمدن از این فضاحت تاریخی، تا سالها و بلکه قرن های طولانی هم میسر نخواهد بود. با این مصوبه غیر اصولی شورای عالی وزارت آموزش و پرورش دولت ابراهیم رئیسی، لازم به بیان نیست، که چنین شگردی از طرف خود چینی ها به آخوندها القاء گشته، که در آینده با حضور همه جانبه شان در میهن ما، به راحتی با همان زبان بسیار سخت خودشان با مردم ایران مراوده داشته باشند؛ و بیشتر از حالا از سرمایه های ملی و مالی کشور ما سوء استفاده کنند!

حتما شنیده اید که شورای عالی آموزش و پرورش دولت ابراهیم رئیسی، در جدیدترین مصوبه خودش، که با امضای این آخوندک بی سواد ابلاغ گشته مطرح کرده است: از این به بعد تدریس زبان های چینی و عربی به فهرست زبان های خارجی قابل تدریس در مدارس کشور افزوده خواهند شد!

آیا در میان اولیاء دانش آموزان میهن مان، افرادی وجود ندارند؟ که به این تصمیم غیر عقلائی دولت سیزدهم رژیم منفور آخوندی معترض بشوند؟ و درخواست تعلیق این مصوبه نادرست و غیر منطقی را به حاکمیت ضد ایرانی آخوندها بدهند؟!

بدیهی است که فراگیری زبان هائی غیر از « زبان مادری » بر آگاهی و میزان درک ساکنان این کره خاکی می افزاید. این مورد در سراسر جهان انجام شدنی و عملی است؛ که هر کسی به آموختن هر زبانی در دنیا علاقمند و یا به آن نیازمند باشد؟ می تواند خواسته خودش را پیگیری نموده و آن را در هر شرایطی محقق سازد. اما فراموش نکنیم، که هیچ علم و آموزشی چنانکه فرمایشی و زورکی باشد؟ هرگز جوینده و کاربری نخواهد داشت. مگر آنکه در این رابطه برایش منافع مادی و معنوی خاصی وجود داشته باشد؟ که وی را به انجام دادن چنین امری راغب و کوشا نماید؟!

چرا سران قدرت پرست و مستبد رژیم خودکامه اسلامی، در این برهه زمانی می خواهند؛ که تدریس و تحصیل زبان چینی و عربی را، بر آموزگاران و دبیران و دانش آموزان ایرانی تحمیل نمایند؟ شما را نمی دانم، اما به پندار من، چنین تصمیمی حتی بر خود دست اندرکاران جهالت پیشه و مفلوک حکومت ضد ایرانی آخوندی نیز تحمیل گشته است!

در ارتباط با انقلاب اخیر ملت مبارز و آزادیخواه میهن مان علیه دستار بندان ظالم و حاکم بر ایرانزمین، این اهریمنان را کاملا به سقوط حتمی حکومت ننگین شان در ایران واقف نموده، که در موقعیت زوال پذیری رژیم رسوای خویش در ایران می باشند!

اگر عزیزان نونهال شما را درون مدارس کشور مسموم می کنند؟ یا اگر معترضان به حکومت ضد بشری خودشان را زندانی نموده و می کشند؟ و اگر به نوعی همگی ما را در اسارت بیدادگری های خودشان قرار داده اند؟ تنها منظورشان در این رابطه، فقط و فقط استمرار حکومت نه جمهوری( که به مفهوم حکومت مردم بر مردم ) می باشد است. بلکه می خواهند به هر طریقی که میسر باشد، با ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان ایرانی، حاکمیت استبدادی خودشان را استمرار ببخشند؛ تا هم در میان ممالک اسلامی در جهان، به ویژه کشورهای مسلمان نشین درون منطقه خاور میانه، خود را به برتری هائی برسانند. که به هیچوجه نه لیاقت آن را دارند؛ و نه با اعتراضات چند ماهه ملت شریف ما به آن دست خواهد یافت!

بر همین اساس و با مصلحت اندیشی چینی ها، همه نیروی ضد بشری خودشان را به کار گرفته اند؛ تا با کشتار وحشیانه فرزندان ایرانزمین، ترس و وحشت مردم از حاکمیت جنایت پیشه خودشان را افزایش بدهند؛ و مانند همیشه و چهل و اندی سال حضور نکبت اثرشان در میهن ما، تمام دارائی های ملت ایران را بدزدند و به یغما ببرند!

تا چه موقع باید به این اهریمنان فرصت چنین سوء استفاده هائی از کهندیارمان را بدهیم؟ تا چه زمانی باید در اسارت کسانی بمانیم؟ که اجداد بیابانگردشان( بنی عباس و حتی بنی امیه) در طول چهارده قرن اخیر، با حملات وحشیانه شان به سرزمین ما، و استقرار چند قرنی شان در ایران، و ریختن خون ایرانیان و چپاول اموال مردم کشورمان، خود نا اصل شان در رفاه باشند؛ و ملت ستمدیده ایران، توان گذران یک زندگی معمولی را هم نداشته باشند؟!

چنین صفت مذموم و بری از خلق و خوی انسانی که نصیب بازماندگان و پیروان همان اعراب بیابانگرد و بادیه نشین این قوم وحشی گشته است؛ و چنین خصلت های بر آمده از ذات پلیدشان را برای بازماندگان به اصطلاح « سادات » خودشان، از جمله خمینی دجال انتقامجو و خامنه ای جلاد و جنایتکار نیز به میراث گذاشته اند. و همین خصائص اهریمنی ایشان را وا می دارد؛ گه جز جنایت و دزدی و شیطان صفتی را در ضمیرشان نپرورند!

تا آنجائی که می دانم، زبان چینی که متشکل از انواع و اشکال مختلف است. و هر کدام متعلق به قبیله های خاصی در زمان های بسیار دور هستند؛ که از حدود ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد مسیح در سرزمین چین مورد استفاده قرار می گیرند. از حدود سیصد و شصت حروف دارای شکل های گوناگون تشکیل شده است؛ که هر کدام شان مفهوم خاصی را به کاربران خود القاء می کنند!

چگونه از فرزندان ایرانزمین انتظار داشته باشیم؟ که چنین مشکل بزرگی را تحمل کنند و به ادامه تحصیل در کشور زیر سلطه آخوندها بپردازند؟!

فراموش نکنیم که مقصود اصلی این اهریمنان، آزار دادن به ملت انقلابی ایران است؛ و در این رهگذر عزیزترین ایشان( فرزندان ) شان را نشانه گرفته اند. تا که آنها را به سکوت وا بدارند و به خانه های شان برگردانند!

چه باید کرد؟

من خودم که اکنون در مرز هشتاد سالگی ام قرار دارم. در حدود شصت و شش سال پیش در چهارده سالگی ام، که دانش آموز مقطع سیکل اول دبیرستان بودم. به خاطر آنکه مدیره مجتمع محل تحصیلم، از پیروان فرمان روشنفکرانه رضا شاه کبیر شاهنشاه بی بدیل ایرانزمین بود. و در گرامی داشتن هفدهم دیماه هر سال( سالروز برقراری کشف حجاب به امر آن پادشاه ایرانساز و میهندوست ) کوتاهی نمی کرد؛ و بسیار کوشا هم بود. به خواسته و فرمان دیکتاتور فامیل مان( پدر مادرم ) که از روحانیون مشهور آن زمان در تهران محسوب می گشت. از شروع مقطع دبیرستان مجبور به رعایت کامل حجاب شده بودم. اما به خاطر مادرم نمی توانستم از دستور پدرش سرپیچی کنم !

ولی پس از هژده سال ترک تحصیل، در سی و دو سالگی ام، هنگامی که دارای دو فرزند ده و شش ساله بودم؛ به ادامه تحصیلم پرداختم؛ و پس از دریافت کردن دیپلم دبیرستان و طی نمودن رشته مورد علاقه ام در دانشگاه( روانشناسی عمومی) ، مسیر زندگی ام از « خانه دار » بودن را، به « کارشناسی مسائل خانواده » ارتقاء دادم؛ و در همین ارتباط به ارائه مشاوره به کادر آموزشی مدارس تهران و خانواده های دانش آموزان پرداختم!

بیائید جهت مبارزه با احکام غیر انسانی دست اندر کاران رژیم منفور آخوندی، از فرستادن فرزندان عزیزتان به مدارسی، که نوکران و مزدوران چینی ها برای تان تدارک دیده اند خودداری نمائید. همانگونه که من پس از هژده سال ترک تحصیل و داشتن دو فرزند خردسال، توانستم به تحصیلاتم ادامه بدهم. این عزیزان ما و شما هم در آینده ای نه چندان دور خواهند توانست؛ که با پیمودن مسیر جذاب دانش پژوهی، مدارج عالی تحصیلی را طی کنند؛ و شما را به افتخاری که انتظار دارید نائل سازند!

اگر هنوز بعد از اینهمه مدت که در اسارت اهریمنان حاکم بر دیارتان می باشید؟ و تقریبا از سال ۱۳۹۶ خورشیدی در حال مبارزه با آخوندهای حاکم بر خود و میهن تان هستید؟ و جز جان باختن بسیاری از بهترین فرزندان میهن مان به نتیجه دیگری دست نیافته اید؟ چه اشکالی دارد که با نفرستادن فرزندان تان به مدارس زیر نظارت آخوند و شیخ و ملا، ضمن خالی کردن مدارس کشور، و منفعل نمودن فرهنگیان( که خودشان هم از معترضان به چنین حاکمیت پست و فرو مایه ای می باشند) ؛ با تشکیل دادن تجمعات میلیونی در مقابل این ستمگران بایستید و نابودشان سازید!

بردباری مظلوم در برابر ظالم، بر تعداد ستمگران می افزاید؛ و نتیجه صبوری مظلوم در مقابل زورگوئی های ظالم، همان مظلوم را عامل استبداد ظالم می داند!

مقاله قبلیلانۀ گنجشک‌های واجا در آلمان، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است؛ بخش هجدهم
مقاله بعدیسانسور در سینما به یقه مردان رسید!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.