« بیهوده نهند نام زنگی کافور» !! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
174

توضیحی برای جوان‌ترها: درگذشته‌های نسبتاً دور، بسیاری از مردمان ساکن در کشورهای واقع در قاره آفریقا، به خاطر خشکی زیاد مناطق مسکونی خودشان و میزان فقر بالا در کشورهایشان در آنجا نمی‌ماندند؛ و به‌سوی دیگر ممالک جهان کوچ می‌کردند. یکی از این گروه‌های کوچ کننده، ساکنان سیاه‌پوست کشور «زنگبار» بوده‌اند. از آنجائی که بازرگانان ایرانی، زیاد به دیار ایشان سفر و تجارت می‌کردند. زنگباری‌ها با ایشان خوی می‌گرفتند؛ و هنگامی‌که مصمم به خروج از دیار خود می‌گشتند. ترجیح می‌دادند که به ایران کوچ کنند. در ایران هم به‌عنوان خدمتکاران افراد ثروتمند و یا همان تاجران ایرانی که می‌شناختند. یا در حجره‌های محل تجارت ایشان و یا در خانه‌هایشان، در خدمت آن‌ها و خانواده‌شان می‌بودند. ایرانی‌ها عموماً به آنان لقب «زنگی» می‌دادند؛ و عکس چهره سیه‌چرده آنان، نام ایشان را «کافور» که ماده‌ی سپید رنگ معطری است؛ که مردگان را با آن می‌شستند و غسل می‌دادند می‌گذاشتند.)!

در خبرهای اخیر آمده است؛ که آمریکا با عضویت و انتخاب ایران برای نمایندگی گروه «آسیا پاسیفیک» در سازمان ملل متحد جهت جنگل‌ها مخالفت کرده است. وقتی این خبر را می‌خواندم؛ از وقاحت نمایندگان ایران زیر سلطه آخوند در این سازمان، دچار بهت و حیرت شدم. چگونه ایشان که در ماه‌های اخیر صدها جنگل سرسبز و غنی ایران را به دست دشمنانِ خویش به آتش کشیده‌اند. برای داشتن چنین رتبه‌ای در مجمع سازمان ملل، به خودشان اجازه عضویت و انتخاب شدن را می‌دهند؟!

گیریم که برخی از کشورهای گیتی و ساکنان آن‌ها در دنیا، خودشان را در خواب خرگوشی مصنوعی فروکرده باشند؛ و یا شاید به دلیل فواید و منافعی که از طریق حاکمان اشغالگر آخوندی در ایران به دستشان می‌رسد. به مکنت‌های غیرقابل‌تصوری دست‌یافته باشند؛ که جهت حفظ نمودن این امکانات بادآورده ارزشمند، به خودشان اجازه مخالفت با جمهوری خودکامه و فرصت‌طلب و زیاده جوی آخوندها را نمی‌دهند. پس شرافت اخلاقی و مسئولیت سازمانی اعضای ملل متحد کجا رفته است؟ آن‌ها چرا به وظایف اصلی و حتمی خویش عمل نمی‌کنند؟!

در شرایط کنونی که ساکنان یکی از اعضای گروه خودشان، در زیر بار حجیم انواع ظلم‌ها و ستم‌های کشنده و ضد بشری حاکمان دزد و فاسد و جنایتکار آن، نه‌فقط دارائی‌های مادی خودشان را ازدست‌داده و می‌دهند. بلکه بسیاری‌شان نیز، جوانان دلاور و سایر عزیزان اعضای خانواده خویش را ازدست‌داده و می‌دهند؛ و از این طریق زیان‌های غیرقابل‌جبران معنوی را نیز متحمل می‌شوند. اعضای دائمی سازمان ملل متحد، هنوز هیچ تذکری به هم‌گروهی سفاک خویش را نداده‌اند؟ حتی این امکان هم وجود دارد؛ که به آن‌ها اجازه عضویت و برگزیده شدن دریکی از نهادهای بسیار مهم آن را نیز بدهند؟!

سایت نمایندگی ایالات‌متحده در سازمان ملل متحد، درباره مخالفت آمریکا با انتخاب رژیم ایران، برای نمایندگی گروه «آسیا پاسیفیک» در مجمع سازمان ملل در رابطه با جنگل‌ها نوشت: «مشاور امور اجتماعی و اقتصادی آمریکا در هیئت نمایندگان این کشور در سازمان ملل، پیامی را در این رابطه به دبیرخانه سازمان ملل تقدیم کرده است.»!

در این پیام آمده است: مقام ایران به‌عنوان نایب‌رئیس مجمع سازمان ملل برای جنگل‌ها، به‌عنوان مدیریت برتر برای دوام جنگل‌ها زیان‌آور است. هدف قرار دادن و بازداشت کردن مدافعان محیط‌زیست توسط حاکمان ایران، به تلاش‌ها جهت حفظ نمودن منابع طبیعی در محیط‌زیست آسیب می‌زند. ایالات‌متحده مایل است؛ دیدگاه خود در رابطه با این موضوع را، با استفاده از شیوه توضیح موضعی که در زیر آمده است بیان کند!

بدیهی است آنچه را که نمایندگان اعضای سازمان ملل متحد، نسبت به عملکردهای رژیم آخوندی در ایران مطرح نمایند. مسئله‌ای غامض و پوشیده شده در ابهام نبوده و نیست و نخواهد بود؛ زیرا هنوز یکی از آخرین جنگل‌هایی که در هفته‌های گذشته، توسط ایادی نا انسان و سنگین‌دل این حاکمیت اهریمنی به آتش کشیده شده‌اند؛ مانند جنگل زیبای شهرستان پاوه در استان کردستان در غرب کشور، هنوز خاموش نگشته و شعله‌های دودزای آن که کل فضای آن بخش از این شهر را سیاه و تاریک کرده‌اند؛ قابل‌دیدن صاحب‌نظران درون مجمع سازمان ملل متحد می‌باشند. تا حضرات به کنه ناجوانمردی‌های این قوم رذل و سودجو و خودکامه پی ببرند؛ و همان‌جا درون جلسات عمومی این سازمان، از نماینده دائمی جمهوری آخوندی در سازمان بخواهند: چه پاسخی دراین‌باره به سایر اعضای این سازمان بین‌المللی خواهند داد؟!

سران این جمهوری فتنه‌گر و خودکامه و مقام‌پرست، برای فرهنگیان کشور، اعم از مدیران و دبیران و آموزگاران و کادر دفتری واحدهای آموزشی در سراسر ایران، کلاس‌های ویژه‌ای تحت عنوان: «آموزش ضمن خدمت» می‌گذارند. مهم‌ترین و معروف‌ترین آموزه‌ای که اساتید این کلاس‌ها به حاضران در آن می‌دهند این است؛ که…….: هنگام کار کردن با دانش آموزان کلاس‌ها و مدارس خود، به این فرمایش گهربار پیامبر اسلام توجه داشته باشید؛ اگر مایل می‌باشید که آن‌ها به کارهای درست بپردازند و نیکو عمل کنند. شما می‌بایست که این کوشش را از خودتان شروع نمایید؛ و آنچه را که به ایشان می‌آموزید. را خودتان هم به آن‌ها عمل کنید؛ زیرا پیامبر می‌فرمایند: «رطب‌خورده منع رطب کی کند؟»!

اما تمامی این آموزه‌ها صرفاً برای دیگران است؛ و خودشان دراین‌باره فراموش می‌نمایند؛ که دستورالعمل پیامبرشان را به مرحله اجرا بگذارند؛ و قبل از آموختن آن به دیگران، ابتدا خودشان «رطب = خرما» نخورند. تا بتوانند از دانش آموزان و آموزگاران و دبیران و کادر آموزشی دفاتر این واحدهای آموزشی انتظار داشته باشند. تا ایشان هم به کارهای مغایر با فرمایشات بزرگان دینی‌شان عمل نکنند!

اکنون هم این حکایت را به صحن جلسات عمومی سازمان ملل متحد کشانده‌اند. بااینکه دست‌کم هزار و صد جنگل زیبا و سرسبز مناطق مختلف ایران را، درون شعله‌های آرمان‌های خودمحورانه خویش سوزانده و تباه نموده‌اند. مایل می‌باشند که مسئولیت و اختیار حفاظت کردن سازمان ملل متحد از جنگل‌های سراسر جهان در این کره خاکی را، بر عهده ناتوانی‌ها و ندانم‌کاری‌های خود بگیرند!

هرگز مباد که چنین انتخاب زیانباری صورت بپذیرد؛ زیرا در این صورت، همه گیتی عاری از هرگونه فضای سبز و زیبای جنگلی در کل هستی دنیا می‌گردد. سپاس یزدان یگانه را که اگر دیگر اعضای این سازمان بین‌المللی، به خاطر منافع شخصی و حکومتی و دولتی خودشان، به این مسئله بهائی نداده و دراین‌باره هیچ اظهارنظری علیه رژیم ملاها در ایران کنونی ننموده‌اند. کشور ایالات‌متحده آمریکا در این مورد سکوت نکرده است؛ و این موضوع را مدنظر سایر اعضای سازمان قرار داده است!

محترم مؤمنی

مقاله قبلیکرونا به جان استقلال افتاد
مقاله بعدیانتشار فایل صوتی درباره هواپیمای اوکراینی: «حریم هوایی را می‌بستیم حمله موشکی لو می‌رفت»
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.