چرا مسؤلان رژیم آخوندی در مسیر پر خطر خود پیش می رانند؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
352

دیدگاه بسیاری از صاحبنظران مسائل حکومت کنونی در ایران، به خصوص در ارتباط با چگونگی مماشات سران بری از تعقل جمهوری اشغالگر آخوندی با وضعیت پر خطری، که ایشان و حکومت شرورانه و جنایتکار شان را تهدید می کند؛ و آنان را بیش از پیش، در خطر بسیار حاد و مخاطره آمیز سرنگونی قرار داده این است: که آنها به جای ایجاد تمرکز، بر روی پاک نمودن اشتباهات متعدد خود، برای رهائی از سرنگونی محتوم رژیم منفورشان، « در جهت خلاف حرکت آب » ، درون رودخانه پر تلاطم ویران گشتن حاکمیت استبدادی شان در حرکتی شتابانه می باشند. غافل از این که چنین کنش نادرستی، زوال حکومت بری از انسانیت آنان را شتاب افزون تری هم می بخشد!
سران نظام همواره بدون نظم و بری از شرافت اخلاقی و مدیریت صحیح جمهوری رو به فنای آخوندی، همگی شان، از سید علی رهبر رژیم و حسن روحانی رئیس جمهور دولت بی کفایت حکومت بی خردان در ایران کنونی گرفته، تا سایر مدیران نهادهای حکومتی و دولتی در بدنه ی منحوس حاکمیت استبدادی ایشان، بیش از مردم ایران و حتی بیش از کارشناسان مسایل سیاسی در جهان، بر امر به زودی نابود شدن حکومت اهریمنی خود واقف می باشند. اما، از آنجائی که پیوسته در همه زمینه های حکومتی و دولتی، کاملا بی خردانه عمل می نمایند. اکنون نیز که کوس رسوائی به زودی زوال یافتن حاکمیت زبون و ذلیل و اهریمنی شان، در فضای سراسر گیتی به صدا درآمده است. به جای گزیدن تمهیدات سیاستمدارانه جهت رهائی از این امر ناخواسته، درون مسیر اشتباهات همیشگی خودشان، چنان سرعتی به آن داده و پیش می روند؛ که گوئی خود مستبدشان هم می خواهند و در نظر دارند؛ که « تیر خلاص » را خودشان بر موجودیت پلید حکومت ضد بشری خویشتن بزنند!
البته تیر خلاص اصلی را، دلاور مردان و دلیر زنان ایرانزمین، از سال ۱۳۹۶ تا آبان ۱۳۹۸ خورشیدی، چندین بار بر پیکر شوم و اهریمنی و جنایتکار حاکمیت ضد ایرانی این تبهکاران اشغالگر و خون آشام زده اند. اما، از باب آنکه در تمامی آن اعترضات خیابانی، تعداد زیادی از هم میهنان عزیزمان، به ویژه جوانان غیور ایران مان، مورد حملات وحشیانه و مسلحانه این اهریمنان واقع گشته، و جان عزیزشان را در این حرکات میهن پرستانه از دست داده و خانواده های خود را در سوگ خویش نشانده اند. و متاسفانه در اثر هجوم وحشیانه مزدوران رژیم ننگین آخوندی و کشتار بی رحمانه این فرزندان دلاور ایرانی، تیر خلاص های مربوطه از سوی مردم کشورمان، بر پیکر شیطانی این حکومت خودکامه و قدرت پرست و سودجو کارگر نیفتاده، و این نامردمان، همچنان در مسیر ستمگری های خودشان پیش رفته و هرگونه ظلم و بیدادی را بر مردم ایران روا می دارند!
اما اکنون، این فقط ملت شریف ایران نیستند؛ که به هر چه زودتر نابود گشتن حکومت آخوندی در کشورشان دل بسته و به آن می اندیشند. بلکه دولتمردانی از سایر ممالک گیتی نیز بر این باورند: چنانچه هر چه زودتر، این حاکمیت شرور و شیطانی و ضد بشری، از حیطه ی اختیار ساقط گردیده و نابودی اش حتمی بشود؟ نه فقط مردم ستمدیده ایران، بلکه بسیاری دیگر از مردمان سایر سرزمین های دنیا نیز، رنگ آسایش و آرامش و امنیت را خواهند دید!
بر این اساس، بسیاری از حکومت های موجود در جهان، که به دلائل آشکاری، یا در زیر یوغ حضور نایبان جنایتکار جمهوری جانی پرور آخوندی در کشورشان، مورد همه گونه آزار و ظلم و ستمی واقع می شوند. از شر حضور این افراد زورگو و قدرت پرست رهائی می یابند. حتی حکومت های کشورشان، که زبونانه تن به نوکری خامنه ای و حاکمیت بیدادگر او داده اند. نیز طعم آسایش و استقلال فکری خویش در اداره سرزمین اشغال شده شان را خواهند چشید!
این مورد بیش از ما و سایر مخالفان رژیم بیدادگر ملاها، بر تک تک دست اندکاران جمهوری مافیائی اسلامی واضح و آشکار است؛ که عمر ننگین حکومت پلید و جنایت پیشه شان پایان یافته، و چیزی نخواهد گذشت؛ که از اوج قدرت به حضیض ذلت و نابودی سرنگون خواهند شد!
به گونه منطقی سران رژیم آخوندی در ایران، اکنون می بایست که به « جبران مافات » بپردازند؛ و کاری چاره ساز بکنند؛ که دل مخالفان خود، چه درون ایران و چه برون از مرزهای کشور را به دست بی آورند. تا که در این رابطه بتوانند، بر عمر ننگین رژیم تروریست پرور خویش بی افزایند؛ و چند صباحی بیشتر بر اریکه قدرت باقی بمانند و به ظلم و ستم و جنایات خویش ادامه بدهند!
اما خوشبختانه اکنون چنان « قافیه را باخته اند » ؛ که به جای دلجوئی از مردم رنجدیده ایران، و به تفاهم رساندن خودشان با مخالفان خارجی خویش، « به سیم آخر » زده اند؛ و « خلاف مسیر آب رودخانه » در حرکت می باشند!
انجام دادن چنین خطاهای فاحشی به دلیل آن است؛ که میان خودی های شان نیز تناقض بسیار در دیدگاه های شان وجود دارد؛ و هر یک فقط « سنگ خودش » را بر سینه ی زیاده طلب خود می زند!
امروز مقام عظما چیزی می گوید، فردا ریاست جمهوری به گونه ی غیر مستقیم، پاسخ های دندان شکنی به رهبری می دهد؛ که برای کسی پوشیده نمی ماند؛ که هدف او کیست و موضوع چیست؟!
امروز شیخ حسن رئیس جمهور، سخنانی را می گوید و ایده های شخص خودش را مطرح می سازد. فردا سید علی رهبر، دانشجویان و مداحان را نزد خویش فرا می خواند؛ تا طی سخنانی که برای آنان می پراکند. پوزه ی رئیس جمهور و هواداران اش را به خاک مذلت او بمالد!
و این دور تسلسل، در شرایطی ادامه می یابد؛ که از یک سو، شیوع گسترده بیماری « کووید ۱۹ » برآمده از ویروس کرونا در کشور بیداد می کند؛ و از سوئی دیگر، درفشانی های غیر متخصصانه مقام رهبری، علیه حملات موشکی اسرائیل بر مواضع و پایگاه های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه، آنقدر نا به جا و عاری از تفکر و بی پروا ادا می شوند؛ که نه فقط خود مقامات اسرائیلی، بلکه بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان و تحلیگران کارکشته در دنیا نیز، وی را دنباله رو شخصیت منفوری مانند « آدولف هیتلر » قسی القلب و ضد یهودی معرفی می نمایند!
و اینها همه، خودکشی به سبک حکومتگزاران و دولتمردان رژیم آخوندی ملاها در ایران کنونی است؛ که به جای عقلائی اندیشیدن و تمرکز بر حفاظت نمودن از حاکمیت رسوا و رو به نابودی خودشان، در دل رود متلاطم زبونی و ناپایداری خویش دست و پا می زنند؛ که گوئی این هم یکی از دستورات فقهی شیعی ایشان است؛ که به جای یافتن راه حلی مناسب برای مشکلات پیش آمده، خود « صورت مساله » را پاک کنند!
بیهوده نبوده و نیست که بزرگان دنیای سیاست و مملکت داری در میهن مان، آرمان شان این بوده است : « آفریدگارا، دشمنان ایران و ایرانی را، از نادان ترین ها قرار بده » !
محترم مومنی

مقاله قبلینتایج مثبت واکسن کرونای ساخت روسیه روی انسان
مقاله بعدیتداوم نگهداری علی یونسی در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.