وقتی « تنور انتخابات » رژیم منجمد شد! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
592

آرائی که بین پانصد هزار تا دو میلیون تومان خرید و فروش شده اند هم نتوانستند؛ تنور انتخابات اهریمنان حاکم بر میهن ما را داغ نگه دارند!

خبرگزاری های معتبر جهان می گویند: حکومت اسلامی میزان شرکت مردم در انتخابات را چهل و یک درصد اعلام کرده اند؛ که البته با « ضرس قاطع » دروغ است و باور نکردنی است!

با تمام التماس هائی که چند روز پیش مقام عظمای رهبری، قبل از برگزاری انتخابات شرم آور دو مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی نموده بود. شرکت کنندگان در این افتضاح تاریخی رژیم منفور اسلامی، فقط افرادی از سپاه و بسیج و سایر مزدوران خودشان، و البته تعداد بسیار کمی از مردم معمولی و ترسو و ….. کشور بوده اند!

در فیلم های ارسال شده از سوی ایرانیان داخل کشور، برای شبکه های خبری و رسانه های گروهی خارج از ایران، خلوت بودن حوزه های اخذ رای کاملا مشهود بود!

تحلیلگران مسائل سیاسی از درون و برون مرزهای کشورمان، در این رابطه به نکات جالبی اشاره کرده اند؛ که بیانگر رسوائی های بیش از پیش و بدون حد و مرز سران حاکمیت خودکامه آخوندی است!

غیر از رهبر فرزانه! رژیم، تعداد زیادی از مزدورانش، در طول چند هفته گذشته، همه اوقات گرانبهای! خودشان را، برای هر چه داغ تر نمودن تنور انتخابات بی حاصل شان گذرانده بودند. آنها جهت تحقق بخشیدن به هر چه شلوغ تر کردن حوزه های رای گیری، الزام همراه داشتن شناسنامه برای رای دهندگان را حذف و اعلام کرده بودند. که مردم می توانند با همراه داشتن « کارت ملی یا گواهینامه رانندگی و یا کارت پایان خدمت سربازی شان » هم آراء خودشان را به درون صندوق ها بیندازند و در این مراسم تهوع بر انگیز شرکت بکنند!

ولی تصاویر و فیلم های ارسالی از داخل ایران، کاملا واضح و آشکار، نمودارهائی از خفت و خواری سران حکومت و مزدوران شان را به نمایش گذاشتند؛ که نمودارهای کتمان ناپذیری از خفت و خواری اشغالگران میهن مان بود و هست!

هرگز در مخیله تاریک شان نمی گنجید؛ که مردم ایران چنین دلاورانه، با بیان یک « نه » بلند و بی پروا به آنها، پوزه هر چه آخوند و شیخ و ملا در میهن شان را، به خاک مذلت چنین حقارت تاریخی ایشان بمالند!

انتشار تصاویر و فیلم های مربوط به جریان انتخابات روز ( آدینه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی ) جهت گزینش نمایندگان دو مجلس مربوطه، هر چند که برای ملت میهن پرست ایران در سراسر جهان، یک « کمدی کلاسیک » خنده دار بود و هست. اما برای خامنه ای جلاد رهبر مفلوک رژیم منحط اسلامی و همدستان او، یک « تراژدی کاملا ( ملو درام ) » از نزدیک شدن لحظات سرنگونی حاکمیت فاشیستی فاسدشان در ایران بود و هست؛ که بدون تردید، این قوم وحشی، مخصوصا خود آقایان در راس امور را، چنان به ورطه نا امیدی محض سوق داده است؛ که در مراسم برگزاری این انتخابات بدون همراهی گسترده مردم ایران، کاندیدادهای رسوای خبرگان رهبری و شورای اسلامی در این انتخابات نا فرجام را بر انگیخت. تا به خریدن رای از مردم بر آیند؛ و بیش از پیش، خود و ارباب شان را مضحکه همگان قرار بدهند!

خبرهای مربوط به چنین « داد و ستد های شرم آور » حاکی از یک مقوله ننگین است؛ که بعضی از این داوطلبان شرکت در دو مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی حاکمیت آخوندی، برای به دست آوردن اکثریت، به خریدن آراء همان اندک رای دهندگان نیز اقدام کرده اند. و در قبال پرداخت نمودن مبالغی میان پانصد هزار تا دو میلیون تومان، آراء همان شرکت کنندگان محدود را خریده بوده اند!

کاندیداهای مورد نظر، این روش غیر متعارف ( خریدن آراء مردم ) را، به گونه های دیگری هم مورد استفاده خویش قرار داده بودند. آنها با توجه به این که رای دهندگان مجاز بودند؛ که با در دست داشتن شناسنامه یا کارت ملی یا گواهینامه رانندگی ، و یا کارت پایان خدمت سربازی شان، به حوزه های رای گیری بروند و آراء شان را درون صندوق ها بیندازند. با پرداخت نمودن مبالغ یاد شده به دارندگان این مدارک و فروشندگان آراء شان، آنها را به حوزه های مختلف رای گیری برده اند . و از آنها( رای فروش ها ) خواسته بودند، که در هر یک از آن حوزه ها، با ارائه یکی از چهار مدرک شان، در چهار مرکز مختلف از حوزه های رای گیری، با یکی از چهار مدرک خودشان به فرد مورد نظر( خریدار کلاش و مربوطه ) رای بدهند و از آنجا خارج شوند. سپس به حوزه دیگری بروند و همان کار را، با یکی دیگر از مدارک شان به انجام برسانند!

تا خریدار متقلب رای آنها، به جای یک رای، سه رای دیگر را هم به تعداد آراء خودشان بیفزایند. تا با چنین ترفند موذیانه ای، درون هر یک از چهار حوزه مختلف، از طرف فروشنده رای، احتمال برنده شدن خودشان در انتخابات کذائی را افزایش بدهند!

در حقیقت، آنها با استفاده از هر یک از چهار مدرکی که از یک فرد خریده بودند؛ با نام آن فروشنده رای، در صندوق چهار حوزه مختلف، یک رای به آراء تقلبی خودشان افزوده اند!

بدیهی است که این دزدی رذیلانه آشکار و عمل شنیع و غیر قانونی، با حضور خودشان در جایگاه های مربوطه انجام نگرفته باشد. بلکه برای این کار هم، به خریدن آدم های نا انسان و گدا پیشه و مفلس دیگری هم پرداخته اند. تا جای هیچ شک و شبه ای را باقی نگذارند!

احتمالا پیام پیش از برگزاری این انتخابات توسط خامنه ای، برای رفتن مردم به حوزه های رای گیری، و شرکت منسجم آنها در انتخابات روز آدینه یازدهم اسفند همین بوده است؛ که به مزدوران خودش بفهماند: اگر شده با خریدن آراء مردم به بهای گزاف از فروشندگان ، خریداران بتوانند با کسب آراء بیشتر به یکی از دو مجلس نامبرده راه یابند. و در زمان جلوس شان بر روی یکی از « کرسی های » آب و نان دار این مجالس، ضرر و زیان این مبالغ سنگین را جبران نمایند!

« دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست »!!

مقاله قبلیگفتگوی تاریخ شفاهی ایران با دکتر علی امینی؛ نخست وزیر ایران شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۰ – ۲۶ تیر ۱۳۴۱
مقاله بعدیشروین عزیز ، پور میهن پرست ایرانزمین ، تو یک قهرمانی ! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.