رضا حیدرپور را به جرم مهربانی با زندانیان بازداشت کردند!

0
167

روز یکشنبه 19 آبان 92 ، رضا حیدرپور پزشک بهداری زندان اوین، از سوی زندانبانان شکنجه گاه جمهوری پلید اسلامی، بازداشت و به بند 209 اوین فرستاده شده است. جرم ظاهری آقای حیدرپور به این خاطر است که وی بعد از معاینه شادروان ستار بهشتی، نتیجه معاینه و مشاهدات خودش، مبنی بر دیدن آثار شکنجه بر روی اندام مرحوم ستار بهشتی را تأیید کرده؛ و این مشاهدات و نتیجه معاینه از پیکر به قتل رسیده آن جوان ناکام را، در گزارش خویش درج نموده است. یعنی چون حقیقت را نوشته، محکوم به زندان شده است!

البته بازداشت شدن این پزشک مسؤل و متعهد به حرفه و اخلاق انسانی خودش، فقط به این یک دلیل نیست؛ عمده ترین دلیل زندانی شدن آقای رضا حیدرپور، مهربانی هائی بوده است که ایشان در بهداری زندان اوین، نسبت به همه بیماران زندانی، به ویژه با زندانیان سیاسی داشته است!

دوست جوانی که در داخل کشور از فعالین سیاسی می باشد؛ و دو سال و اندی پیش به مدت یازده ماه در این زندان (قتلگاه جوانان ایرانی) محبوس بوده؛ در آخرین ایمیلی که برای من ارسال کرده، از نحوه بسیار متین و مهرورزانه، و رفتار و برخورد های انسانی دکتر رضا حیدرپور، با زندانیان بیماری که به بهداری زندان مراجعه می کرده اند نوشته است!

واضح ترین و منطقی ترین تعبیری که می توان از زندانی شدن این پزشک مسؤل شرح داد؛ بیان نمودن این نکته است، که زندانبان رژیم جنایتکار آخوندی، در هر بخشی از این شکنجه گاههای اسلامی که کار می کند؛ همه اعمال وی باید مانند بقیه این جانیان، با کردار ددمنشانه و بری از هر نوع مهر و عطوفتی همراه باشد. در غیر این صورت، چنانچه در مماشات خویش با زندانیان، عکس این روشهای وحشیانه را داشته باشد؛ و نسبت به این انسانهای دربند، همانند برخورد و مماشات دو انسان نسبت به همدیگر عمل بکند؛ باید به حکم مقامات وحشی حکومتی، به ویژه مسؤلان بری از عدالت قوه قضائیه جمهوری ننگین اسلامی، و کارکنان وزارت بیدادگر دادگستری رژیم، و نیز زندانبانان و شکنجه گران بی رحم و ناانسانی که در این زندانها کار می کنند باشد. و اگر غیر از این عمل نماید، بازداشت و زندانی می شود!

از دیدگاه زندانیانی که مدتی در اوین اسیر بوده و سپس با پرداختن وثیقه های سنگین، و سپردن تعهد آزاد شده اند؛ در میان کارکنان زندان اوین، آقای رضا حیدرپوریکی از دلسوزترین و شریف ترین پزشکان بهداری زندان اوین است. او کسی است که برای جان زندانیان و حفظ سلامتی آنان، فارغ از عقاید سیاسی و عقیدتی ایشان، فوق العاده ارزش قائل می شده است. آقای رضا حیدرپور پزشک متعهد به سوگندنامه بقراط، انسان شریف ایرانی، بارها و بارها خودش شخصا مراحل درمان و معالجات زندانیان را پیگیری می نموده؛ و امور اداری مربوط به کارهای پزشکی زندانیان را خودش دنبال می کرده است!

بدیهی است که با داشتن چنین ویژگی های انسانی، و صد البته مسیری با اختلاف صد و هشتاد درجه با مرام حاکمیت و دست اندرکاران جمهوری ضد بشری اسلامی، اجازه نمی دادند که این انسان شریف، همچنان در خدمت بیماران زندانی، بخصوص زندانیان سیاسی باشد؛ و با کردار انسانی خودش نسبت به این محرومان از آزادی، موجب گردد تا آنها به راحتی بتوانند تفاوت دیو و فرشته را دریابند!

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلیاثری از فرانسیس بیکن رکورد “جیغ” ادوارد مونک را شکست
مقاله بعدیتحرکات افراطیون علیه دراویش گنابادی در خرمشهر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.