صیاد و فجر رژیم، چه نقشی در سرنگونی حکومت ملاها ایفاء می کنند؟! بانو محترم مومنی روحی

0
257

نقش موشک های زمین به هوای « صیاد » ، و نقش راکت های توپخانه ای « فجر » ، که اولی « موشک صیاد » توسط حاکمیت خودکامه رژیم آخوندی، به دست جلادان طالبان در افغانستان رسانده شده و می شوند؛ که طالبان وحشی از آنها، در حمله به مواضع نظامیان آمریکائی در افغانستان، و کشتن افسران و سربازان جوان آنها استفاده بکنند. دومی « راکت فجر » نیز، که از سوی جمهوری آخوندی به دست تروریست های حوثی یمنی رسانده شده و می شوند؛ که آنها هم مواضع حساس کشور شبه جزیره عربستان سعودی را هدف قرار بدهند. در به حرکت در آوردن « گزینه حمله نظامی آمریکا » ، به سوی پایگاه های نظامی رژیم اسلامی در همه جا، که همچنان برای روز مبادا، و سرکشی های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر روی میز دولتمردان آمریکا قرار دارد؛ و نقض شدن یکی از سرفصل های تعهدات جمهوری اسلامی در توافقنامه مذاکرات هسته ای، میان رژیم ایران و پنج به علاوه یک، شاید اگر در زمان ریاست جمهوری حسین باراک اوباما بود؛ نادیده گرفته می شد. اما اکنون، جمهوری جنایتکاران در ایران، شدت نقض نمودن مفاد توافقنامه هسته ای را، به مکانی رسانده، که طاقت ترامپ خارج شده از برنامه جامع اقدام مشترک « برجام » را، به پائین ترین نقطه آن تنزل داده است!

با حضور ذهنی که از تصمیمات عجولانه و متعصبانه پرزیدنت ترامپ، نسبت به مصالح و منافع آمریکا داریم. خطر حمله نظامی به کشورمان، از مرز قوی در حوصله رئیس جمهوری کنونی آمریکا، به سوی بخش ضعیف تر بردباری وی رشد می کند. اگر ناگهان چنین مورد نگرانی آوری رخ بدهد. در این رهگذر، فقط مواضع نظامی رژیم جنگ طلب آخوندی شکست نخواهند خورد. بلکه مردم بی گناه ایران نیز، دچار آسیب های پر صدمه ای خواهند شد؛ و روزگارشان از اینی که هست نیز بدتر می گردد!

ویژه آن که، شاخصه نخست ملت ستمدیده ایران، نزد میهن پرستان برون و درون مرزهای کشورمان این است؛ که کلیت حکومت اهریمنی آخوندی در ایران، به دست توانای خود مردم به پا خاسته شکل بگیرد؛ و هرگز اجازه ندهند؛ که عوامل بیگانه به مرز پر گهر کهندیار باستانی ما یورش ببرند. تا حکومت بی خردان و جنایکاران جلاد و دزدان در میهن باستانی ایشان، از حیطه ی هستی سقوط بکند و نابود بشود!

هم اکنون که به مدت چهل سال، بیگانگانی تازی تبار در ایران، به حاکمیت استبدادی و جنایتکارانه خویش ادامه می دهند. ملت دلیر ایران، از آغاز شکل گرفتن جمهوری دیکتاتوری آخوندی در کشورشان، در بدترین شرایط ممکن به زندگانی نا به سامان و فقیرانه ای مبتلا گشته اند؛ که عبورشان از این مهلکه خانمانسوز، چنان سخت و طاقتفرسا شده است. چه رسد به حضور بیگانگانی، که مانند همین اسلامی های بدون منطق و قدرت پرست و زیاده طلب، جز به منافع خویش نمی اندیشند؛ و غیر از دستیابی به ثروت بی کران مردم ایران، مشغله ی فکری دیگری ندارند. به مجردی که پای شان به ایران برسد؛ از همان نخستین روزهای اشغال دوباره ایرانزمین به دست بیگانه ای دیگر، مردم به جان آمده ایران، بایستی که باری دیگر تمامی سعی و تلاش خود را به کار بگیرند؛ تا اشغالگران جدید را هم از سرزمین اهورائی خویش اخراج نمایند!

با این پیش بینی، که اگر بتوانند به چنین امر مهمی توفیق بیابند؟ باید که تازه دست به دست همدیگر بدهند. تا به ترمیم کردن خرابی های ناشی از حضور اشغالگران به میهن شان بپردازند!

و این مهم نیز در صورتی شدنی خواهد بود؛ که یک حکومت مسؤل و دلسوز و متعهد در کشورمان حضور داشته باشد؛ که تمامی همت و وقت و نیرو و حوصله خودش را، جهت رونق بخشیدن به اوضاع خراب و بحرانی مملکت، و باز گرداندن ملت آریائی ایرانزمین، به دوران طلائی پیش از انقلاب سیاه و شوم اسلامی مورد استفاده قرار بدهد!

در چنین صورتی هم باز ملت است؛ که مهم ترین نقش را، برای ایجاد دوباره بهروزی برای خودشان، و پیروزی در تمامی زمینه های مورد تائید ملت برای حکومت و دولت جدیدشان، همچنین با تامین کردن رونق و رواج فعالیت های کاری، اعم از علمی و کشاورزی و فنی و تجاری و ستادی و عمرانی در ایران، بتوانند باری دیگر، بارقه های نور شادی آور پیروزی را، بر دلهای غمدیده و روزگار ستم دیدن و رنج کشیدن و سکوت نمودن خود بتابانند. تا به جهانیان نشان بدهند؛ که با همت والا و آرمان میهن پرستانه هر ملتی می تواند. بار سنگین هجوم و یورش اشغالگران زورمدار و قدرت پرست را، از روی شانه های خویش بردارند؛ و با سامان بخشیدن به آنچه که مورد تخریب و بی توجهی بیگانگان اشغالگر قرار گرفته بودند. تاریکی و محنت عذاب های پیشین را، از روی زندگانی خویش محو نمایند؛ و با سرافرازی به زندگی افتخار آمیز خود ادامه بدهند!

به شرط آنکه، با همان دلاوری هائی که از دیماه سال ۱۳۹۶ خورشیدی آغاز کرده اند؛ از هم اکنون نیز ، در صدد برنامه ریزی برای دور جدیدی از اتحاد و همبستگی خویش، جهت اعتراضات خیابانی و رساندن پیام های تنفرآمیز خودشان به سردمداران این حاکمیت جنایت پیشه و استبدادی، فضا را برای تنفس حتی یک آخوند چنان تنگ و غیر قابل استفاده نمایند؛ که آنها را با بدترین فلاکتی که ممکن بود در طول زندگی منفور و اهریمنی شان داشته باشند مواجه گردانند!

چنانچه در این باره کوتاهی بشود؛ و اگر بعضی از هم میهنان، هنگام حضور سایر ایرانیان به پا خاسته و معترض به حکومت جانیان در کشورشان، با آنها پیوند نیابند، تا حرکات خیابانی میلیونی را در این رابطه به وجود بیاورند. تردید نداشته باشند؛ کم ترین کاری که آخوندهای رند و حیله گر به انجام خواهند رساند. تبانی کردن با یکی از قدرت های بزرگ جهان، مانند ولادیمیر پوتین یا همین دونالد ترامپ خواهد بود!

تا همچنان به دادن باج های سیاسی و رشوه های اقتصادی به چنین قدرت هائی، بتوانند به حکومت شیطانی خویش در ایران ادامه بدهند. آنگاه برای تک تک ایرانیان( چه در برون و چه درون کشور) جز این حسرت باقی نخواهد ماند:

« زلیخا مرد از این حسرت، که یوسف گشت زندانی 
چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی ؟»!

محترم مومنی

مقاله قبلیقرعه‌کشی مرحله انتخابی یورو ۲۰۲۰
مقاله بعدیاولین شبیه‌ساز ناو هواپیمابر ابداع شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.