دوستان، خواهران، برادران و ایرانیاران ارجمند

0
135

آنچه که یک ملت را، به سرمنزل تمدن نوین در جامعه در حال رشد و گسترش جهانی سوق می دهد. آنچه که شهروندان یک مملکت را، در مسیری قرار می دهد؛ که تا بتوانند بهترین زمینه های سرفرازی خویش، و سرآمد شدن سرزمین آباء و اجدادی شان را فراهم بسازد. آنچه که بهترین و بیشترین نقش و اثر لازم را، در رساندن هم میهنانش به جلوه های گوناگون پیروزی های مربوط به کلنی بزرگ بشری در جهان می رساند. آنچه که از نفوذ سیلاب بدی ها به داخل یک سرزمین، با قرار دادن سدّ غیرت و همت والای وجود خودش جلوگیری می کند. آنچه که کوه مشکلات را، برای مردمان یک خطه از جهان، همانند کاه سبک و بی مقدار می نماید. شالوده ای ساخته شده از عشق و محبت و آفرینندگی توأم با احساس مسؤلیت است؛ که آفریدگار توانا، و پروردگار هستی، در سرشت پاک و روح با کمال موجودی از میان مخلوقات خودش به ودیعت گذاشته است. که اگر دشمنان قسم خورده این موجود گرانقدر بگذارند؟ نه یک خانواده را، نه یک منطقه را، نه یک آبادی و شهر را، نه یک سرزمین کوچک یا بزرگ را، بلکه همه گیتی را، می تواند به آسانی و به بهترین نحو ممکن، مدیریت نموده و همان مدینه فاضله ی مورد نظر فیلسوف فرزانه، افلاطون آکنده از دانائی را، بسازد و به همه مردمان جهان تقدیم نماید.

وقتی خدا آدم را آفرید، به او گفت: ” آیا می خواهی تو را بشارتی بدهم؟ ” آدم پرسید: ” آیا یکی از بهشت هایت را به من خواهی داد؟ ” خدایش به وی پاسخ منفی داد. آدم پرسید: ” آیا می خواهی مرا مالک و صاحب اختیار این جائی که هم اکنون در آن هستم بگردانی ؟ ” باز هم از آفریدگارش پاسخ منفی شنید. وقتی آدم سکوت کرد و چیز دیگری نخواست و نپرسید؛ پروردگارش به او گفت: ” می خواهم تو را به کمال برسانم، می خواهم با همان مخلوطی که تو را با آن ساخته ام؛ از همین جنس خودت موجودی را بیافرینم، که حضور و وجودش تو را کامل گرداند و به کمال برساند. می خواهم کسی را به این دنیا هدیه بکنم، که آئینه ی هر چه که در هستی است باشد؛ تا تو و هر چه که در سرای سامانه این گیتی پدید می آورم؛ بزرگی و عظمت خودش را در چشمان او ببیند. احساس قوی بودن و اعتماد به نفس داشتن را، از نگاه نافذ او بیاموزد. هر چه نگرانی و ناامیدی در وجود تو و امثال توست؛ با کلام شیوای او از بین بروند؛ و امید و آرامش خاطر و آسایش فکر جایگزین آنها بشود. تا قامت همیشه استوارش، عظمت کوه را به تو ببخشد. تا زیبائی و وقار بی مانندش، بلندای آفتاب مهر و روشنائی را، برایت به ارمغان بیاورد. تا شعله های تابناک وجودش، هستی همیشه پاینده عشق و امید را، در وجودت زنده و جاوید نگه بدارد. تا گامهای استوارش، به تو پویائی و نستوهی را بیاموزد. تا عطر دل انگیز وجودش، به تو سرمستی جاودانگی را ببخشاید. تا لطف و مهربانی و موجودیت مثبت اش، مانند شمعی به عظمت از زمین تا آسمان، بسوزد و به کاشانه هستی، نور و گرمای عشق را هدیه بکند. “!

آدم به خدایش گوش جان و دل سپرده بود، تا بیشتر از آفرینش آن موجود بشنود. اما بی درنگ، زنی را در برابر خویش دید. هنوز فرصت نکرده بود که از خدایش چیزی بپرسد؛ اما صدای جان آفرین پروردگارش را شنید؛ که با صلابتی به عظمت سرشت پاک خودش، به آدم گفت: ” و……. خدا زن را آفرید. “!

بدینوسیله از تمامی دوستان عزیزی که همواره مرا از مهربانی های بزرگوارانه خویش سرشار می فرمایند؛ دعوت می کنم و انتظار دارم؛ که با پیوستن به پایگاه توجه به عظمت مقام شامخ بانوان و دوشیزگان ایرانی، در صفحه تازه راه اندازی شده ” زن دلاور پارسی ” عضو گشته و در اندازه توان خویش، جهت همراهی با ما، و راهنمائی دست اندرکاران این صفحه، برای باز گرداندن مقام والای زن ایرانی به او، و نیز با همفکری های سازنده خویش، به مردان فرهیخته ای که زن را ” ضعیفه ” نمی دانند؛ جهت رساندن این پایگاه، به هدف والای خودش یاری برسانید.

فشردن دست به وجود آورندگان این پایگاه برگرداندن هویت زن ایرانی به او، شکستن دست کسانی است، که هنوز به زن، به چشم وسیله ای می نگرند؛ که وجودش فقط در آشپزخانه و داخل اتاق خواب هستی می یابد.

25 شهریور 2572 آریائی

محترم مومنی

 

مقاله قبلیدختری که درد حس نمی‌کند الهام‌بخش داروهای مسکن جدید می‌شود
مقاله بعدیپیام جدید ظریف در فیسبوک: امشب به نیویورک می‌روم و احتمالا با 1+5 ملاقات میکنم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.