خوش بینی بی بنیان و غیر عقلائی محمدجواد ظریف!

0
221

مسأله نشست های موسوم به ” مذاکرات هسته ای میان شش قدرت بزرگ جهان با جمهوری اسلامی ” ، هنوز پس از چندین سال که از شروع نخستین جلسه آن می گذرد؛ و همه جلساتی که تا کنون پی در پی و بدون رسیدن به نتیجه ای نهائی، که در برخی از کشورهای جهان صورت پذیرفته است؛ با آنکه همچنان از موضوعات داغ خبرگزاری های کوچک و بزرگ دنیا است؛ اما با رویدادهای اخیر دنیا، به ویژه قائله ی ددمنشانه افراد جانی دولت اسلامی عراق و شام، و نیز حملات وحشیانه طالبان به مردم افغانستان، تا اندازه ای از حرارت توجهات پیشین آن کاسته شده است!

نمایندگان شرکت کننده از سوی حکومت آخوندی در این نشست ها، بارها و بارها در این جلسات حضور یافته اند؛ و با مخالفان فعالیت های اتمی رژیم شان مذاکره کرده اند. ولی پیوسته و در تمامی این جلسات، حتی یک نتیجه امیدوار کننده هم، نصیب هیچیک از طرفین این مذاکرات نگشته است؛ با این حال، هنوز خودشان را از ” تک و تاب ” نینداخته و همواره از پیروزی در مذاکرات مورد نظر دم می زنند. البته این سوژه بیشتر کاربرد داخلی دارد و می تواند مردم ساده انگار درون مرزهای ایران را فریب بدهد؛ اما آنانی که دستی در کار سیاست های بین المللی دارند؛ به خوبی می دانند، که بیان چنین نظرگاههائی فقط ژست سیاسی و موردی بدون پشتوانه است!

پس از انتخاب شدن حسن روحانی برای تصدی پست ریاست جمهوری دوره یازدهم رژیم اسلامی، وی برای احراز پست وزارت امور خارجه دولت اش، از محمدجواد ظریف، که سالیان سال در ایالات متحده آمریکا زندگی کرده؛ و نماینده رسمی آخوندها در ینگه دنیا بوده است؛ برای اداره وزارت امور خارجه دولت خویش دعوت نموده؛ و او را بر این کار گمارده است. شاید انتخاب ظریف برای داشتن چنین سمتی در دولت اسلامی آخوندها، به آن جهت بوده باشد که وی بر زبان انگلیسی مسلط است؛ و در جلساتی که وزارت خارجه رژیم، با شخصیت های بین المللی گیتی می بایست داشته باشد؛ به راحتی بتواند، اهداف و دیدگاه های حکومت و دولت متبوع اش را، به آسانی و در حد قابل دریافت ایشان، به هم ترازان خارجی خویش برساند!

شاید برهمین اساس هم بوده، که نمایندگان مجلس آخوندی نیز، با آنکه بیشترشان از انتخاب شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور دولت یازدهم راضی نبوده و نیستند؛ هنگام دادن رأی اعتماد به محمدجواد ظریف، در مورد به وزارت امور خارجه رسیدن او، زیاد هم متّه به خشخاش نگذاشته اند؛ و وی را برای داشتن این پست تأیید نموده اند. تا کنون و در طول این مدتی که از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی می گذرد؛ هنوز هیچ مورد چشمگیر و موفقیت آمیزی، از سوی این وزیر از خارج آمده؛ نصیب حکومت و دولت اسلامی نگردیده است. اگر چه که از دیگ چوبی هیچیک از وزرای کابینه روحانی، و دیگر کارگزاران جمهوری اسلامی، کسی حتی یک قاشق حلوای چرب و شیرین < تن ترانی > به کام اش ریخته نشده است. اما آقایان، از مقام عظما گرفته، تا بقیه شان، امید زیادی به عملکردهای ظریف، و نتایج حاصله از حضور وی در پایگاه وزارت امور خارجه دارند!

جالب است که او، با آنکه هنوز هیچ فعالیت مثبتی در کلیه زمینه های مسؤلیت خویش انجام نداده است؛ همچنان ملجأ امید حکومت آخوندی به شمار می آید. وزیرامور خارجه دولت روحانی، روز دوشنبه یکم سپتامبر 2014 ، پس از گفتگو با خانم کاترین اشتون مسؤل سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در بروکسل پایتخت بلژیک، در گفتگوئی با خبرنگاران گفته است: ” نسبت به رسیدن به یک توافق جامع اتمی، پیش از ضرب الاجل ( سوم آذرماه، برابر با 24 نوامبر سال جاری )، خوش بین هستم. ” !

اکنون در اینجا شایسته است که از آقای وزیر پرسیده بشود : ” آقای ظریف، نظرتان در مورد مشاهده شدن دم خروس از لای قبای وزارت تان، و قسم < حضرت عباس > شما در باب نظرتان که به خبرنگاران بازگو کرده اید چیست؟ ” آیا مردم ایران را بری از عقل می پندارید؟ آیا تصور می کنید که ملت ایران، هیچ توجه ای به مسائلی که در پیرامون خود و میهن شان مشاهده می کنند ندارند؟ آنهم در چنین عصر و زمانه ای که همه می توانند در چند لحظه کوتاه، از هر چه که در جهان می گذرد آگاهی بیابند!

از صدر اسلام که چاپارها، با اسب پیامها را به سراسر جهان می رساندند هزار و چهارصد سال گذشته است؛ در این دوره و زمانه، بخش بسیار بزرگی از دیگر مردمان گیتی، مانند خود شما و سایر همکاران تان، که قسمتی از اوقات شبانه روزی خویش را با تویتر و ….. سپری می کنید؛ از طریق فضای مجازی، از بیشتر رویدادهای دنیا با خبرند. خوشبختانه آنقدر هوش و شعور هم دارند، که از سوراخ لانه مارها و افعی هائی چون شما و بقیه هم پالکی های تان، بیش از یک بار گزیده نشوند!

فدریکا موگرینی وزیر امور خارجه ایتالیا، که به جای خانم اشتون، مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا شده است؛ هنوز که رسما کار خویش را آغاز ننموده بود؛ به خبرگزاری فرانسه گفته، همه تلاش خویش را برای به نتیجه رساندن مذاکرات هسته ای میان جمهوری اسلامی با شش قدرت بزرگ دنیا به کار خواهد برد. آقای ظریف، ظاهرا، این سفره ای که به مدد رژیم خونخوار شما، با استفاده از همه مواهب موجود در کشور ما، جهت لفت و لیس دشمنان خانگی و خارجی ملت ایران گسترانیده اید؛ آنقدر چشمگیر و روحنواز و اشتها برانگیز است؛ که هیچ کدام تان نمی توانید از آن دل بکنید!

نه فقط خانم فدریکا موگرینی می خواهد با بهره گیری از حربه حل شدن مشکل فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، خودش را به نان و نوائی برساند؛ بلکه شرکای ایشان در اتحادیه اروپا، بخصوص اعضای شرکت کننده در این گفت و گوها، و خود آمریکائی ها نیز، از این ” لحاف ملا نصرالدین ” ( فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی )، تا جائی که می توانند سود ببرند. صد البته در این رابطه، منافع مادی و معنوی رژیم خطرآفرین شما هم، از طریق همین دشمنان فریبکار ظاهری، و دوستان حیله گر باطنی تان، که همین قدرت های بزرگ جهان می باشند؛ به طور کامل و به گونه ای که مورد رضایت شما بشود؛ برای تان در نظر خواهند گرفت. چه مردم ایران را خوش بیاید، و چه نه؟!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیکارت پایان خدمت 13 فوتبالیست باطل شد
مقاله بعدیدراویش زندان‌های اوین تهران و نظام شیراز وارد اعتصاب غذای جمعی شدند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.