ایران در اسارت اسلام

0
491

حملهٔ اعراب به ایران و تصرف ایران توسط اعراب، در قرن هفتم میلادی درزمان ابوبکر اغاز شد و در زمان عمر شدت یافته و در دوره خلافت عثمان ، منتهی به سقوط کامل امپراتوری ساسانی گردید که متاسفانه در ان سالها با مشکلات عدیده ای ازجمله نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگ‌های طولانی و ناموفق با امپراتوری روم شرقی، اپیدمی طاعون، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی ، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، وجود پیروان فرقه‌های غیر آیین مزدیسنا (زرتشتی) و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند و عوامل دیگر بسیاری رو به رو بود ، ،به روایت تاریخ با کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان،دروازه های این امپراتوری در برابر تهاجمات اعراب وحشی و بیابانگرد فروریخت.
این حملات باعث الحاق ایران به قلمرو خلافت اسلامی اعراب شد. فتح ایران سرآغازشوم و دردناک فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام البته به زور شمشیر و شکنجه وتوحش بود ، این فاجعه چندین قرن به طول انجامید،با اینکه ایران از دیرباز بارها مورد حمله دولتها و اقوام مختلف دشمن قرار گرفته بود و در طول زمان توانسته بود دوباره برخیزد و خویش را احیا کند اما متاسفانه ماندگارترین تاثیرات تخریبی ، که هنوز بعد از قرنها ،ایران از گزند سموم آن رهایی نیافته ،مربوط به همین حمله متوحشین عرب است.
اعراب بیابانگرد که هرگز تمدنی درخشان یا فرهنگی قابل توجه در تاریخشان نداشتند، ومردمی بودند گرسنه و فقیر،مجموعه قبایلی وحشی و بیابانگردکه جز دزدی وراهزنی مهارتی از انان یاد نشده،تنها برای کسب ثروت وتصرف زمینهای اباد و حاصلخیزسرزمین اریا، و با دست آویز گسترش نفرت انگیزترین ایدئولوژی تاریخ بشر یعنی اسلام ،به ایران تاختند.
ابتدا ابوبکر، لشکری را به سمت حیره در غرب قلمرو ساسانیان فرستاد و آنجا را فتح کرد. متاسفانه پس از کشمکش زیاد سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد در نبرد قادسیه ازاعراب وحشی شکست خورد. تیسفون پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد ، ترس از حمله یزدگرد، نهایتاً عمر را مصمم به حمله به فلات ایران کرد. در سال ۶۴۲ میلادی آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب وحشی پیروز شدند. یزدگرد متواری شد و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.بدین ترتیب فتوحات اعراب به سمت شرق ایران ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند،اما نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و در برابرتهاجم اعراب مقاومت نمودند. در بسیاری از مناطق فتح شده قیام های علیه سلطه اعراب خصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود توسط دلاوران ایرانی صورت می گرفت .اعراب به زور شمشیر و با راه انداختن جویهای خون و پشته های بلند از سران بریده دلاوران مبارز ایرانی و ایجاد رعب و وحشت ،با اعمال خشونت های غیر انسانی نظیر آنچه امروزه از گروه های اسلامی نظیر داعش،طالبان ، بوکوحرام و….به وضوح به نمایش گذاشته می شود ،با کشتن چهل هزارتن در استخر،با به راه انداختن اسیاب وتهیه ارد با جوی خون در بسیاری از شهرهای ایران،به اسارت گرفتن،برده نمودن و فروش سيصد هزار زن و دختر که در بازارهای برده فروشی اسلامی حراج شدند ؛همخوابگی با زنان در بند ، تجاوز،هتک حرمت وسوزاندن منابع عظیم علم و دانش،………که تمامی اینها همان رأفت مشهور اسلامی ایست که به عنوان بزرگترین دروغ تاریخ بشریت در معرفی دین کثیف اسلام و نحوه شیوع ان به خورد مردم ایران داده شده،بدین ترتیب ، کم کم مردم خسته،ناتوان ورنجور را متقاعد به پذیرفتن سرنوشت شومشان یعنی ابتلا به طاعون اسلام ،نمودند . از زمان معاویه به بعد برنامه شوم اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.که متاسفانه امروز اغلب چپاول گران منابع ملی ایران همانها هستند،عرب زاده گانی که مسند قاضی القضات تا ریاست مجلس را برعهده دارند ،چپاول مادی و معنوی ایران و ایرانیان توسط اعراب ازهمان دوره آغاز ووا اسفا که تا امروز آثار شوم حمله این متوحشین هنوز پا برجاست ، رسوم و ایین جنایت پیشه گان عرب در پوست و گوشت و خون ایرانی چنان رخنه نموده و ایرانی را مسخ کرده است که هر سال برای کشته های کربلا می گرید ،باور کردنی نیست، چگونه فردی چون حسین که به گواه اسناد تاریخی نظیر فتوح البلدان و مختصرالبلدان و….در جنگ با ایران شرکت داشته و از عوامل کشتار و سرکوب ایرانیان بوده و باغارت غنایم جنگی و برده ها و کنیزان بسیار و به اسارت گرفتن و تملک شاهزاده ایرانی شهربانو، دختر یزدگرد سوم انهم به زور ، فردی که در تجاوز به آب و خاک و فرهنگ و آئین این ملت شرکت داشته تبدیل به نماد مظلومیت و قهرمانی انها شده است !؟ ایرانی فراموش کرده دلاوران این خطه نظیر بهمن جاذویه ها ،رستم فرخ زادها،پیروز نهاوندی ها، بابک ها را ……این یک شکست ملّی تحقیرآمیز وفاجعه‌ای مخرب و تسلط نیروهای متوحش عرب بر کشوری با طولانی ترین سابقه تمدن وفرهنگ جهان است.

چگونه می شود اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک جای خود را به فاشیسم اسلامی می دهد؟
ودروغ جایگزین راستی می گردد؟نادانی و تعصب کورکورانه جای خردورزی را می گیرد؟
مردمی که هر دوازده ماه سال مناسبتی برای شادی و بزرگداشت ایین های اجدادیشان داشتند،مبدل به بیماران روانی شده اند که ذلت و نکبت را به جان می خرند؟در محرم چون خوک خویشتن را به گل و لای می الایند و ده ها روز در دسته های عزاداری زنجیر به دست، خودآزاری میکنند و عاشورا قمه بر فرق می کوبند،یک ماه گرسنگی رمضان را که هیچ دردی از درد های تهی دستان دوا نمی کند ، به جان می خرند،روزانه سه بار به سمت بتکده کعبه خم و راست می شوند برای شهادت دادن در مواردی که هیچ مبنای عقلی و هیچ نتیجه مثبتی برایشان ندارد.به جای خواندن سرودهای زیبای اجدادی بازمانده از گذشته باشکوه شان، در تلاش برای سبقت جویی در خواندن مجموعه خزعبلاتی هستند که اکثرا معنای انرا نمی دانند،وگر نه کدام انسان عاقلی بی احترامی های نوشته شده در قران نسبت به زنان را بی کم و کاست می پذیرد و گردن می نهد؟چطور ملتی که زن و مرد را یکسان می دانست و پادشاهان زن این سرزمین گواه این برابریست،چشم خرد را میبندد واز هذیانهای مردی تبعیت میکند که قبایلش دختران را زنده به گور می کردند؟
اسلام با ایران و ایرانی چه کرده است؟ تنزل شان انسان به یک حیوان در پی نیاز جنسی،موجودی که نباید بیاندیشد چون الله بت بزرگ از یک چیز می هراسد و ان داناییست.
اسلام ملقمه ایست از جنایت، سکس و خرافه ، دینی که به پیروان خود مجوز قتل و کشتار می دهد ،در این دین زن کالائی است جنسی ،صرفا برای بهره وری مردان ،این دین مجموعه ای از خرافات و یاوه گویی هایست که محمد در زمان نشئه گی به هم می بافته،اما غیر قابل باور این است که ایرانیان گویی جادو شده اند و به چیزی تن داده اند که هیچ عقل سلیمی نمی تواند انرا بپذیرد.
اسلام چیزی نیست جز عقل ستیزی ،مسخ انسان ،سوداگری بهشت مسخره ای که به هر مسلمان هفتاد هزار حوری انهم به طول و عرض هفتاد زرع که حتی تصورش مهوع است انهم وسط جوی عسل در معیت کلی غلمان می بخشد ،و ما به ازای ان انسان را به حیوانی درنده،وحشی و فاقد شعور مبدل می کند .
تعالیم اسلام ،ایرانیان را به موجودات منفعل همیشه منتظری بدل کرده که برای نجات خویش هیچ تلاشی نمی کنند ،قرنهاست در منجلاب جهل و نکبت دست و پا می زنندو تمام امیدشان را به موهومی پنهان در ته چاه بسته اند که به روایت یکی از معتبرترین اسناد شیعه ،بحار الانوار مجلسی این منجی ناپیدا برای انتقام سر از بدن جدا خواهد کرد….
او چون قصابی که گوسفند می‌کشد، مردم را می‌کشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۷) او فراریان و زخمی‌ها را نیز می‌کشد ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۳))و شکم زنان آبستن را می‌شکافد.
( (بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۹
او بدون درخواست مدرک، قضاوت و حکم می‌کند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۲۵))توبه نمی پذیرد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۳))
دینی که امام زمان مردم را به آن دعوت می‌کند غیر از دینی است که پیامبر آورده است. او قرآن جدید، سنت جدید، امر جدید و قضاوت جدید دارد. (بحار الأنوار جلد ۵۲ ص۲۳۵) رسول خدا (ص) و علی (ع) با نرمش عمل ميكردند ولی قائم با کشتن عمل می کند.
از قول ائمه روایت شده که او مسجد را می‌شکند ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۶))
مساجد چهارگانه را تخریب می‌کند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۳۳) او از اهل کتاب جزیه نمی‌گیرد، هر کس به بیست سالگی رسیده باشد و احکام دین را درست یاد نگرفته باشد می‌کشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۲))
امام ناپیداهمه را با زور وادار به اسلام می‌کند و هر کس اسلام نیاورد را گردن می‌زنند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۰)) آنقدر مردم را می‌کشد تا جز دین محمد باقی نماند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۲۹۱))
از امام کاظم نقل شده است که او در شرق و غرب عالم هر کس مسلمان نشد را می‌کشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۰))
وی دوازده هزار لباس جنگی و سلاح جنگی را بین دوازده هزار نفر یاران خود توزیع می‌کند و به آنان می‌گوید هر کس این لباس را نداشت بکشید.
((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۷۷))
کار هر روزه امام زمان این است که خلیفه اول و دوم را از قبر بیرون کشیده آنان را به آتش کشد و خاکستر آنان را بر باد دهد چرا که گناه همه خلایق به گردن آن دو نفر است!. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۶، ص۲۸۳))
او به جرم تهمت زدن به ماریه قبطیه، و آزار فاطمه(ع) عایشه، همسر پیامبر(ص) را زنده کرده، حد می‌زند و مجازات می‌کند!. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۱۴))…………..
و شگفتا که ایرانیان منتظر چنین اعجوبه ای هستند که دادگستری کند و تا زمان امدن او چشمهایشان را می بندند،گوشهایشان را و زبانشان را و تبدیل به مردگان متحرکی می شوند که گذشته شان را محمد ، دیوانه ای از صحرای عربستان به باد داده و اینده شان را مهدی در چاه. ارمغان بزرگ اسلام برای ایرانیان تنها یک کلمه و ان نابودی است ،وایرانیان با پذیرفتن اسلام ،قرنهاست خودزنی می کنند و داوطلبانه کمرهمت به نابودی خویش بسته اند،آیا این چرندیات و باورهای احمقانه در شأن و مقام یک انسان خِردورز است که به آنها اعتقاد و باور داشته باشد؟
ایران و ایرانیان چهارده قرن است که در چنگال فریبی بزرگ بنام دین اسلام گرفتار ند ، تارهای خرافات و جهالت بدور این فریب بزرگ تاریخی ،به نام مذهب تشیع ، ایرانی را در منجلاب نابود ی فرو برده است. آیا آئینی را که اینچنین بر نادانی، جهل و خرافات بنا شده است، باید پذیرفت و به آن احترام گذاشت؟ شوربختانه بسیارند ایرانیانی که اسیر دست چنین خرافاتی شده اند و این بزرگترین دلیل حکومت و سلطه گری دلالان دین بر ایران بوده و تنها راه ثبات وتداوم عمر فاشیسم اسلامی در ایران. این فاجعه ،راه حل و درمانی بجز روشنگری، خرافه زدایی و بازگشت به خِردگرایی ندارد.
به یزدان که ما گر خرد داشیم کجا این سرانجام بد داشتیم
پاینده باد ایران
22 جولای 2015
سهیلا زرندی