او، هنوز هم برای آنانی که وی را نشناختند یک معمای بزرگ است!

0
223

رژیم خودکامه جمهوری آخوندهای اشغالگر، طی سی و هفت سال و یازده ماه گذشته، همه تلاش مذبوحانه خودش را به کار گرفته، تا همچنان از پادشاهان ایراندوست پهلوی، با سخیف ترین بدگوئی ها حرف بزند. و تا جائی که بتواند، شخصیت به نیکی جا افتاده ایشان در ایران و سایر نقاط جهان را، مورد تخطئه ی بی رحمانه خودش قرار بدهد. از اینرو، همه دستگاه های اداری، و سازمان های دولتی کشور را وا داشته، تا برای مضمحل کردن آثار گرانبهای خدمات رضا شاه بزرگ و فرزند خلف او محمدرضا شاه پهلوی را، که جز خدمت به ایران و ایرانی انجام نداده اند؛ در مسیر عیبجوئی های خودشان قرار بدهند؛ و تا جائی که می توانند عکس واقعیت های تاریخی عملکردهای پادشاهان میهن پرست پهلوی را انتشار بدهند!

در این رابطه، صدا و سیمای جمهوری فرومایه و فریبکار اسلامی، بیش از بقیه سازمان های مربوطه به این کار پرداخته است. سیمای زشت کردار و کریه المنظر تلویزیون(ملا ویزیون ) آخوندها، با بلاهت هرچه تمامتر، جهت اجرای فرمان حکومتی ارباب، آنچنان به تحریف تاریخ پرداخته، که حتی افراد بی سواد و بی اطلاع از مسائل تاریخی کشور هم، به راحتی می توانند به دروغ بودن و تحریف گشتن آنها پی ببرند؛ که این برنامه های مستهجن سیمای جمهوری پلید اسلامی، صرفا به خاطر نشاندن افکار باطل و نادرست در اذهان مردم ایران، با چنین دروغپردازی هائی، بتواند خودش را نزد رهبری و سایر مقامات رژیم قدرت پرست خویش عزیز گرداند؛ تا شاید بتواند در این رهگذر، هم بر بودجه سالیانه اش بیفزاید؛ و صدالبته از هدایای ویژه و نقدی بیت رهبری و …. نیز برخوردار شود. کاری که چهره های کریه ایشان را، تا ابدیت تاریخ روسیاه و شرمسار نماید!

از جمله تولیدهائی که تلویزیون آخوندها، در طول این سالهای شوم انجام داده، ساختن سریال هائی در مورد زندگی و حکومت پادشاهان اول و دوم سلسله ایراندوست پهلوی بوده، تا که در خلال آن، بتوانند همه گونه اهانت های لفظی و نمایش دادن موضوعات غیرواقعی در مورد این خدمتگزاران به ایران و ایرانی را، تحریف کنند و مشتی موضوع تادرست را به بینندگان خودشان ارائه بدهند. آنها در این فیلم ها، با تحریف نمودن حقایق تاریخی، به جای بی اعتبار نمودن خدمات میهن پرستانه دو شاهنشاه بزرگ پهلوی، چهره و موجودیت پوچ و بی ارزش حکومت منفور و واپسگرای جمهوری منحط اسلامی شان را، در گرداب ریاکاری و قدرت پرستی خویش مغروق کژگوئی های ظالمانه خود کرده اند!

بین تهیه و پخش نمودن چنین سریال هائی از سوی سیمای اسلامی، سریال ” معمای شاه ” است که اخیرا به نمایش گذاشته شده است. آنها در این مجموعه آمیخته به دهها تحریف تاریخی و موارد غیر واقعی، که خیلی بیشتر از بقیه تولیدات خودشان در این سریال دروغپردازی کرده اند؛ و به مسائلی اشاره نموده اند، که هیچ نقشی از راستگوئی در آنها وجود ندارد. عملکردهائی که از طریق سیمای جمهوری آخوندی در این فیلم به شاهنشاه آریامهر نسبت داده شده، موارد ناصحیحی بوده و هستند؛ که هرگز در طول حکومت پنجاه ساله پهلوی های میهن پرست در ایران رخ نداده اند. و این نامردمان فقط از روی ضدیت با این مردان بررگ تارخ کهندیار ما، آنها را مطرح می کنند!

البته آگاهان به مسائل اجتماعی و جامعه شناسی، به خوبی می دانند؛ که آدمها نسبت به میزان ” مانیه تیسم ” حیاتی خویش، و نسبت به کارهای مثبت یا منفی، که برای بهبود زندگی مردم، جهت استفاده صحیح و مطلوب ایشان از آن برتری ها انجام می دهند؛ دو گونه سیستم متضاد را در وجود خودشان تعبیه می کنند. یا وجودشان سرشار از جاذبه می شوند و سیستماتیک به جذب کردن دیگران می پردازند. و یا برعکس آکنده از دافعه می گردند، و در انزوای اجتماعی، مطرود گشته و سرخورده می شوند!

دوست و دشمن در جذابیت های اجتماعی پادشاه فقید ایران کوچک ترین تردیدی ندارند. کنش های خصوصی و اجتماعی ایرانپدر محمدرضا شاه آریامهر، آنجنان اصولی و صحیح و بری از اشتباه بودند؛ که همگان مجذوب آنهمه جذابیت که در سرشت پاک وی وجود داشت می گشتند. تنها، کسانی چنین جاذبه ای را درک نمی کردند؛ یا اگر درک می نمودند باز هم دشمنانه به آن توجه می نمودند؛ عده ای فریب خورده از روس های کمونیست بودند، که لنین و استالین وجود بی وجود این چپی های بی منطق و راه گم کرده را، برای زمانی که بتوانند به آب های گرم ایران دسترسی پیدا بکنند؛ آموزش می دادند و آماده می کردند. تا آن جوانان تهی مغز را، وا بدارند که در نهایت ناسپاسی، به پادشاه خردمند ایران و میهن شان خیانت کنند. و استقلال کشور و آزادی ملت ایران را به خطر بیندازند!

ای کاش کارگزاران جمهوری بی خردان تازی تبار، می توانستند درک کنند؛ که ” معمای شاه ” آنی نبوده و نیست که ایشان در سریال مورد نظر چنین مطرح کرده اند. محمدرضا شاه پهلوی، معمائی بود که عوام هرگز توان درک نمودن آن را ندارند. غیر از دوستداران و طرفداران پادشاه فقید ایران، فقط آن دسته از خواص، که با دشمنی به عملکردهای میهن پرستانه وی توجه داشتند؛ می توانستند آن معمای بزرگ را درک نمایند. پادشاه فقید ایران، معما بود، چون کسی که از عنفوان جوانی، جهت کسب دانش و فرا گرفتن رشته خلبانی و سایر امور نظامیگری، که در آن دوران از ملزومات سران ممالک بزرگ به شمار می آمد؛ چند سالی را در کشور سوئیس به سر برده بود؛ و از اوضاع آشفته ای که کشور تازه رها شده اش از حاکمیت استبدادی قجرهای عیاش برجا مانده بود؛ دورادور اطلاعاتی را کسب می نمود. آنگاه که انگلیسی های مزّور و سیّاس، رشد بی وقفه ایران را که پادشاه میهن پرست رضاشاه بزرگ بانی آن بود را مشاهده می کردند؛ چون که نمی خواستند در منطقه خاورمیانه، کشوری با این سرعت به سوی مدرنیته و پیشرفت های علمی و بهداشتی و اقتصادی و نظامی دست بیابد. به لطائف الحیل آن شاهنشاه بی بدیل را مجبور به ترک میهن نمودند. تا بر مبنای قانون اساسی حکومت مشروطه سلطنتی در ایران، فرزند ارشد وی پسرش بر جای پدر خویش بنشیند؛ و به اداره مملکت بپردازد. بر همین اساس ولیعهد جوان آن موقع، در سن 22 سالگی اش ناگزیر گردید؛ که به جای پدر تاجدار خویش رضاشاه بزرگ، که از سوی انگلیسی های مکار به جزیره موریس تبعید شده بود؛ به اداره کشور آکنده از مشکلات ایران بپردازد. آدمی باید معمائی ناگشوده باشد؛ تا بتواند در چنین سن و سالی به این امر بسیار مهم و بزرگ بکوشد. امری که حتی از سران مجرب سایر ممالک گیتی نیز بر نمی آمد. اما محمدرضای جوان به آن پرداخت؛ و به نیکوترین نحوی آن مهم را انجام داد!

در رابطه با معما بودن پادشاه فقید ایران، می توان صدها مورد را بیان نمود؛ که متأسفانه از حوصله این مختصر خارج است. مرد بزرگی مانند او، معمائی است که نام و نشان و عملکردهای تاریخی اش در ایران، که نزد تمام جهانیان، غیر از سردمداران نادان رژیم اشغالگر اسلامی، کوچک ترین تردیدی بر کردار بارز و بی نظیر و تاریخی او وجود ندارد؛ تا زمانی که خورشید در آسمان ایران باستانی ما طلوع و غروب دارد؛ پیوسته یک معمای سرنگشوده است؛ که فقط انسان های پاک و میهن پرست ایرانی، که هرگز اجازه نداده اند، تا دشمنان قسم خورده خود و میهن شان، بتوانند جایگاه برتر ایشان را، که ملت شریف ایران کهن نامیده می شوند؛ به مکان پستی مانند امت حقیر اسلامی بدل نمایند؛ از درک محاسن ایرانپدر عاجز نیستند؛ و به خوبی می دانند که معماهای شاه ایران، ایراندوستی ، میهن پرستی، هم میهن دوستی و ارج نهادن به ملت ایران، ایجاد سربلندی در دنیا برای ملک و ملت، ادامه دهنده جریان به وجود آورنده مدرنیته در ایران، که پدر ایراندوست اش آن را آغاز نموده بود. تبدیل کردن ایران به جهت رشد و ترقی، در سطح یک ژاپن پیشرفته دیگر، و صدها نمونه های برگزیده دیگر است. که آدمهای معمولی به ویژه آنانی که ذره ای عرق ملی در آنها موجود نیست؛ اگر تا ابد هم فکر کنند، نخواهند توانست بفهمند و درک نمایند؛ که محمد رضا شاه پهلوی چرا معما بود و معما نیز باقی خواهد ماند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیکاریکاتور”خدا” بر جلد شارلی هبدو، یکسال پس از حمله
مقاله بعدیمعرفی نامزدهای جوایز انجمن تهیه‌کنندگان سینمای آمریکا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.