اختلاف به عمد پنهان نگاه داشته شده دو قوه قضائیه و مجریه بر چه اساسی است؟!

0
144

گاهی از اوقات، عدم تفاهم میان دو فرد یا دو گروه و بیش از آن است؛ زمانی هم بین دو نهاد، دو مؤسسه، و یا چند سازمان دولتی یا بخش خصوصی است. نوع اختلافات میان این افراد یا اشخاص، و یا مراکز دولتی و بخش های خصوصی، منوط می شود به چگونگی روابط شخصی و فردی و سازمانی ایشان، و یا ایدئولوژی و مرام حزبی و سیاسی و مذهبی آنها، که زیربنای دو یا چندگانگی های فکری و عملی آنان را رقم می زند. آنچه که مسلم است، نفس عمل در باره اختلاف داشتن آدم ها با یکدیگر، بر سر هر مورد و هر موضوعی، یا هر نوع دیدگاه و مرام و نقش اجتماعی آنان در جامعه، بر پایه روال زندگی مردم یک شهر یا کشور، بستگی مستقیمی با نقش های اجتماعی آنان، درون جامعه و محل زندگی و فعالیت های آنها دارد. بر این اساس، هرگونه پیشرفت و ترقی، و یا درجا زدن و عقب ماندگی هر کدام از طرف های یک جریان حرفه ای، و شرایط نابرابری های آنان، بیش از هر دلیل دیگری، اسباب شکل گرفتن اختلاف میان ایشان را پدید می آورد.

نقش رقابت های اجتماعی مردم یک جامعه، و میزان به ثمر رسیدن اهدافی که آنها در زندگی شان دارند و پیگیری می نمایند؛ چه به آن هدفها نائل گردند یا که آنها را از دست بدهند؛ موقعیت های مثبت یا منفی دستآوردهای مادی و معنوی آنان را، که در هر شرایطی کسب می کنند؛ و یا با همه تلاشی که کرده اند از دست می دهند. مجموعه ای از عوامل متعدد تغییراتی هستند؛ که جهت بروز عدم توافق میان آنان، و پدید آورنده اختلافات کوچک و بزرگ، نزد آحاد یک ملت از یک سرزمین می باشند!

مدتی است که در ایران، درون جناح های دولتی و مسؤلان و عوامل متعدد حکومت اسلامی، شایعه ای نسبتا باور نکردنی، میان اقشار مختلف از ایادی جمهوری اسلامی انتشار یافته، و دهان به دهان به همه مردم درون و برون از مرزهای میهن مان نیز منتقل شده و می شود. این خبر تقریبا مهم، که هنوز هیچ منبع رسمی رژیم آخوندی به صراحت به آن نپرداخته، و آن را مورد تأیید خویش قرار نداده است؛ ممنوع بودن انتشار یافتن عکس و تفصیلات خبرهای مربوط به سید محمد خاتمی(ریاست جمهوری دولت های هفتم و هشتم) است. که علت اصلی آن و دلیلی که موجب این تصمیم گیری شده باشد؛ هنوز بر هیچکس به طور کامل آشکار نگشته است!

در روز سه شنبه 23 خرداد 1394 خورشیدی، شیخ حسن روحانی رئیس دولت یازدهم رژیم آخوندی، به مناسبت سالگرد انتخاب شدن خودش به ریاست جمهوری، طی ایراد سخنانی در باره موضوعات مختلف، به پرسش های حاضران در آن نشست نیز پاسخ های لازم را ارائه داده است. از جمله سؤآلات مطرح شده در آن جلسه، این بوده که آیا شورای عالی امنیت ملی در کشور، مجاز است که در باره مورد مهمی مانند ممنوع التصویر و نام و خبر شدن کسی مانند محمد خاتمی، که دو دوره متوالی رئیس جمهور این حکومت بوده است؛ چنین تصمیم مهمی را بگیرد؟ روحانی در جواب به پرسش، وجود مصوبه شورای عالی امنیت ملی، در باره ممنوعیت تصویر و اخبار مربوط به سید محمد خاتمی را رد کرد و آن را دروغ دانست!

حسن روحانی در ارتباط با این مورد گفته است: ” این که شورای عالی امنیت ملی، کسی را ممنوع التصویر یا ممنوع الخبر کرده کاملا دروغ است. شورای عالی امنیت ملی هیچ مصوبه ای در این زمینه ندارد؛ و اگر کسی این را به شورای امنیت ملی نسبت داده، خلاف کرده و باید طبق قانون، مورد مجازات قرار بگیرد. ” !

از سوئی دیگر چندی پیش، در اواخر بهمن 93 ، غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، به رسانه ها هشدار داد؛ که حق ندارند از عکس و سخنان محمد خاتمی استفاده بکند. اژه ای گفت: ” از نظر شورای عالی امنیت ملی و قوه قضائیه، خاتمی از سران فتنه محسوب می شود؛ و اگر رسانه ای خبری از او درج کند، با او برخورد می شود.” !

در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 برای گرینش رئیس دولت دهم رژیم آخوندی، از طرف سیدعلی خامنه ای و حامیان وی، معترضان به آن انتخابات آکنده از تقلب را ” سران فتنه ” نامیدند؛ و از نظر آنها، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمدخاتمی از سران فتنه به حساب آمدند. موسوی و کروبی که همچنان در حصر خانگی به سر می برند؛ در ظاهر امر ضمن آنکه این دو نفر بیمار می باشند، و کاری هم از دست شان بر نمی آید؛ به آنها کاری ندارند. اما خاتمی که آزاد است و طرفداران زیادی هم دارد؛ اگر چه که هیچ کار اشتباهی هم از او سر نزند؛ با این حال می تواند برای بانیان به وجود آورنده آنهمه ابهامات و تقلب آشکار در انتخابات یاد شده، روزنه ای باشد که به جای نور و روشنائی، برای خامنه ای و اصولگرایان و بقیه باند رهبرشان، موجی از تاریکی و وحشت را به اطراف ایشان بپراکند. به همین خاطر، آقایان دست پیش را گرفته اند که عقب نیفتند؛ و در این رابطه برای محدود نمودن فعالیت های خاتمی و همراهان و همفکران او، به تقلبی دیگر دست زده اند، و به نام شورای عالی امنیت ملی، که از زیر مجموعه های قوه قضائیه می باشد؛ با رساندن پیام بالا به رسانه ها، جهت تضعیف روحیه محمد خاتمی، که مدت هشت سال رئیس جمهور دوره های هفتم و هشتم دولت جمهوری اسلامی بود؛ و نسبت به بقیه آنها بیشتر مورد تأیید ملت ایران قرار داشته است؛ با استفاده از این حیله قدیمی که آنها فتنه گر و خطرناک می باشند؛ برای پیشبرد مقاصد شوم خودشان بهره برداری سیاسی بکنند!

ظاهرا در این رابطه، حواس حسن روحانی نیز کاملا جمع است، و از پراندن موشک های انتقامجویانه به سوی بدخواهان خود و دولت خویش و دوستان اش، از انجام دادن هیچ کار انتقامجویانه ای نسبت به آنان، کوچکترین مضایقه ای ندارد و کوتاهی نمی کند. به همین دلیل هم به طور و قطع و یقین، این خبر را دروغ محض نامیده و منکر این مسأله شده است!

با توجه به بیماری تقریبا خطرناک خامنه ای، و نیز با در نظر گرفتن این حقیقت که خود خامنه ای با تمهیدات شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی به مقام رهبری حکومت منفور اسلامی دست یافته است. به خوبی می داند، با آنکه روباه مکار انقلاب سیاه اسلامی، هاشمی رفسنجانی، در ظاهر امر خودش را عاشق و کشته و مرده مقام رهبری معرفی می کند؛ ولی از وقتی که نامردی ها و ناسپاسی های خامنه ای در مورد خودش(در جریان انتخابات 88< افکار احمدی نژاد از هاشمی به رهبر نزدیک تر بود> !) و فرزندانش(مهدی و فائزه) که بارها بدون توجه به رابطه عاشقانه پدرشان با رهبر!! مورد بی مهری قرار گرفته و زندانی شده اند. اکنون هاشمی مانند گرگ تیر خورده ای است؛ که اگر سوزن جوالدوز هم به بدن او فرو بکنند خونش در نمی آید!

احتمال همفکری و همکاری و همدستی میان اصلاح طلبان معرفی شده(مانند سران فتنه)، و معرفی نشده(مانند رفسنجانی و روحانی، به اضافه خاتمی که هم در جمع فتنه گران معرفی شده، و هم در بین آنهائی که اصلاح طلب بودن ایشان، هنوز به تثبیت نرسیده حضور دارد.) چه بسا که برای انتقام گرفتن از خامنه ای و حامیان او، و برای بی ثمر نمودن نیرنگهای خامنه ای و باند تندروهای اصولگرای وی، دست به کاری بزنند که قدرت کنونی ایشان را به مخاطره بیندازند؛ در دل های رهبر و حامیان وی ایجاد ترس و واهمه زیادی نموده، که از بیم روی دادن یک اتفاقی که جاه و جلال آنها را به خطر بیندازد؛ جنگ های پنهانی شان را، به میدان ” هل من مبارز” کشانده اند؛ تا در این رهگذر، با تضعیف نمودن روحیه همدیگر، حریفان خودشان را به ورشکستگی سیاسی دچار نمایند!

غافل از آنکه، در این قمار سراسر باخت، تاریخ مصرف شان به انتها رسیده، و حتی اگر دشمنان داخلی خویش را از سر راه بردارند؛ از پس دشمنان خارجی شان که بسیار قوی تر از داخلی هستند بر نخواهند آمد!

محترم مومنی

مقاله قبلیشایعه حضور دیوید بکهام در فیلم جدید گای ریچی
مقاله بعدیوکیل آتنا فرقدانی به اتهام دست دادن با او بازداشت شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.