آیا رئیس جمهور، و وزیر امور خارجه کابینه اش از تصمیمات همدیگر بی خبرند؟!

0
171

یک روز پس از آنکه سید علی خامنه ای، در دانشگاه امام حسین، در گرامیداشت روزهای پاسدار و جانباز انقلاب(روزهای سوم و چهارم شعبان(سوم شعبان = تولد حسین< روز پاسدار > و چهارم شعبان = تولد ابوالفضل < روز جانباز> )، خطاب به سرداران سپاه پاسداران، و تعدادی از جانبازان آسیب دیده در جنگ هشت ساله ایران و عراق، کشورهای غربی را با دو صفت ناشایست ” زورگوئی و زیاده خواهی ” به این عناوین متهم نمود؛ و در رابطه با امکان بازدید بازرسان سازمان ملل متحد، از تأسیسات هسته ای رژیم، و گفتگوی آنها با دانشمندان اتمی ایران، اعلام کرد که ” مطلقا ” به خواسته کشورهای غربی، مبتنی بر بازدید کردن بازرسان مورد نظر از تأسیات هسته ای، اجازه این کار را به ایشان نمی دهد؛ که از مراکز نظامی آنها بازدید به عمل بیاورند؛ و یا با کارشناسان اتمی کشور گفتگو نمایند. حسن روحانی رئیس جمهوری حکومت اسلامی هم به استناد سخنان خامنه ای(و یا به خاطر پیشی گرفتن از رهبر در این مورد) گفت: ” دولت هرگز توافقی را امضاء نمی کند؛ که به کسی اجازه دسترسی به اسرار علمی و نظامی کشور را بدهد. “!

در روز دوشنبه چهارم خرداد1394 خورشیدی، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه رژیم نیز، موضوع مصاحبه بازرسان بین المللی با کارشناسان اتمی کشور، در دوره پیشین ریاست جمهوری(ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در دوره های نهم و دهم دولت های جمهوری اسلامی) را، که چند روز قبل از آن توسط رهبر انقلاب مورد نکوهش قرار گرفته بود تأیید نمود. ظریف این مورد را(گفتگوی بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای ) با دانشمندان اتمی ایران را، موضوعی ” فرعی ” دانست. وی گفت، که این توافق، جهت دادن مجوز برای گفتگوی آنها با دانشمندان هسته ای در دولت قبل به عمل آمده بوده است!

ظریف روز دوشنبه چهارم خرداد، در گفتگوئی با ” خانه ملت ” خبرگزاری رسمی مجلس شورای اسلامی گفته است؛ موضوع مصاحبه بازرسان با دانشمندان هسته ای ایران، برای رفع برخی ابهامات در باره فعالیت های اتمی در ایران است. و با اصل مذاکرات جاری با 1+5 مرتبط نیست. و حدود ده سال است که کشور، برای رفع این ادعاها اقداماتی را انجام داده است!

این مصاحبه محمد جواد ظریف با ” خانه ملت ” خبرگزاری رسمی مجلس شورای اسلامی، در حالی انجام شده، که نمایندگان مجلس، دولت حسن روحانی و نمایندگان مذاکره کننده هسته ای از سوی این دولت را متهم می کنند؛ که این اکیپ گفتگو کننده، به سرپرستی محمد جواد ظریف برای رسیدن به توافق نهائی با غرب، به طرف مقابل امتیازات زیادی را داده است!

رهبر خودکامه حکومت واپسگرای اسلامی، رئیس جمهور حراف و بی اراده رژیم آخوندی، وزیر امور خارجه کابینه بی کفایت دولت یازدهم جمهوری پلید اسلامی، به گونه ای در این مورد سخن گفته اند؛ که دیگران را وادار کنند؛ تا ناگزیر بشوند که پنداشت های متفاوتی را، در رابطه با نظرات این سه مقام بالای رژیم آخوندی را در ضمیر خویش بنشانند و دچار سرگردانی فکری گردند؛ که باید به بیانات کدامیک از اینها اعتماد نمود و آن را باور کرد؟!

البته آنها خودشان به درستی می دانند؛ که این چندیوزه بازی کردنها، و اجرا نمودن چنین نمایشات فریبنده ای، بیشتر و بلکه به تمامی، فقط کاربرد داخلی دارند. و ایرانیان برون از مرزهای میهن خویش(آن ایرانیانی که در اندیشه و کردار و گفتارشان خلوص دارند؛ و جهت جاسوسی نمودن برای آخوندهای حکومتی جنایتکار، به خارج از کشور نیامده اند. بلکه به سبب معضلاتی درون مملکت خویش داشتند؛ و نمی توانستند با آنها کنار بیایند؛ ناچار گشته اند که سرزمین آباء و اجدادی خودشان را ترک گفته و به خارج از آن مهاجرت کنند.)، هرگز چنین خزئبلاتی را از دشمنان خود و میهن شان نخواهند پذیرفت!

همانگونه که بارها گفته ام، هم میهنان درون کشورمان نیز در شرایطی هستند؛ که به وضوح می توان تشخیص داد؛ که از طیف ملت میهن پرست ایران می باشند؛ و یا از اوباش و اراذل امت آخوندها هستند؟ آنانی که از ملت به حساب می آیند، برای سخنان هیچیک از این سه نفر، یک برگ تره هم خورد نمی کنند. بلکه این امتی ها هستند، که به خاطر سود بردن از دست و دلبازی های مسؤلان جاه طلب حکومت ننگین اسلامی، خودشان را به میان جرگه یکی از ایشان جای می دهند. و به همین جهت ناگزیرند، که همچون مریدان کر و کور، هر چه مرادشان بگویند باور کنند!

حاکمیت رژیم آخوندی، و اعضای دولت جمهوری ننگین اسلامی، کاملا به طور عمد و به گونه مصنوعی، سخنانی مغایر با دیدگاه های یکدیگر را، در میان جمع طرفداران خودشان بیان می نمایند؛ که تا آنها متوجه نشوند، بر سر خود و خانواده و کشورشان چه بلاهائی رسیده است؟ هرگز هم نفهمند و نپرسند، که به کدام دلیل مبرهنی، اقلام مصرفی ایشان، تا بدین اندازه گران شده اند؟ یا چرا همه روزه، میان هشت تا سی تن از بهترین فرزندان جامعه، جوانانی که هزاران آرزو و امید در سینه دارند؛ به جوخه های اعدام سپرده می شوند؛ و همین نادان های اسلام پناه، برای تماشای چنین مناظر فجیعی، تلاش می کنند که زودتر به محل ناکام شدن جوانان برومند ایرانی در سرزمین اشغال شده ما بروند؛ که واضح تر از بقیه تماشاچیان، بر منظره های این ماجراهای ددمنشانه توجه کنند. تا به راحتی و بدون هر مانعی، بر جنایات سران خونخوار جمهوری پلید اسلامی اشراف کامل را داشته باشند!

برای این خائنان به ایران و ایرانی، هیچ تفاوتی ندارد؛ که میان هم شهریان خودشان، چه کسانی در بیشتر شبها با شکم خالی و حس عمیق گرسنگی سر به بالین می گذارند. البته اگر اصولا در شرایط کنونی، و با حضور این حکومت ناشایسته و اهریمنی در ایران، این بینوایان سرپناهی داشته باشند؛ که درون آن بالینی برای سر به بستر نهادن در اختیارشان باشد؟!

” صدای ای خدا، در کوچه پیچید

گدائی کور، بگذشت از کنارم

چه بدبختم که او با اینهمه رنج

خدائی دارد و من کس ندارم” !

محترم مومنی

مقاله قبلیانتقال چند زندانی سیاسی به بند متادون زندان کارون اهواز
مقاله بعدیروزنامه جمهوریت با ارائه مدارکی از تحویل سلاح آنکارا به داعش پرده برداشت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.