واشنگتن می خواهد، که توافق با ایران، از وتوی روسیه و چین مصون باشد!

0
142

یک مقام ارشد آمریکائی، روز سه شنبه پنجم ماه می، توسط خبرگزاری رویترز اعلام کرده، واشنگتن می خواهد اطمینان بیابد؛ که هر نوع توافق اتمی بین ایران و قدرت های بزرگ در جهان، باید شامل امکان بازگرداندن تحریم های سازمان ملل متحد باشد؛ تا اگر ایران از انجام کامل توافق اتمی سرپیچی کرد؛ این تحریم ها بدون وتوی روسیه و چین، دوباره از سرگرفته بشوند!

مذاکره کنندگان اتمی در نیویورک، در حال سپری کردن یک هفته مذاکره بر سر مسائل اتمی ایران هستند. قرار است که این مذاکرات، از دوازدهم ماه می سال جاری، در وین پایتخت اتریش ادامه یافته و از سر گرفته شود. انتظار می رود که این گفتگوها، در سطح کارشناسی برای مدت چند روز دیگر ادامه داشته باشد. روز 30 ژوئن امسال، تاریخ ضرب الاجل برای رسیدن مذاکره کنندگان به یک توافق جامع است. اما همان طوری که مقام ارشد آمریکائی اعلام نموده؛ سیاستگزاران آمریکائی مایل هستند؛ که روشی را برگزینند، تا دست های چینی ها و روس ها از وتو کردن نتایج به دست آمده در مذاکرات کوتاه گردند!

منتشر نمودن این خبر، با همه ظاهر ساده ای که دارد؛ بیانگر آن است، که قدرت های بزرگ در جهان، مسأله فعالیت های هسته ای رژیم آخوندی در ایران را، وجه المصالحه میان خودشان قرار داده اند؛ و بر آن می باشند، که با استفاده از این موقعیت پیش آمده، چنانچه میسر شود؛ سر دوستان جمهوری اسلامی را نیز به طاق محبت خویش بکوبند. و آنان را از انجام دادن هرکاری که به نفع آخوندها تمام گردد بازدارند!

از شروع نخستین نشست های این مذاکرات، هرگاه شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای ادب کردن سران رژیم آخوندی تصمیم سختی علیه ایشان گرفته است؛ همواره چینی ها و روس ها، با استفاده از حق ” وتوی ” خودشان، آن تصمیم را خنثی کرده اند. اما این دفعه خود خامنه ای هم، شمشیرش در برابر غربی ها، بخصوص آمریکا را از رو بسته، و طی سخنرانی برای جمعی از معلمان کشور گفته است: ” من موافق مذاکره زیر شبح تهدید نیستم. ” او در بخش دیگری از سخنان خویش، به گونه معترضانه اعلام کرد: ” این قابل قبول نیست، که همزمان با مذاکرات، طرف مقابل دائما تهدید هم بکند. ” و در بخش دیگری از سخنان رهبر جمهری اسلامی، در مورد مذاکره کنندگان از سوی حکومت آخوندی آمده است: ” آنها باید خطوط قرمز و اصلی را با دقت رعایت کنند. و باید همزمان با مذاکرات، از عظمت و هیبت ملت ایران دفاع کنند. و زیربار هیچ تهدید، تحمیل، زور و تحقیری نروند. ” !

خامنه ای همچنین گفته است: ” آمریکائی ها نیازشان به مذاکرات، اگر بیشتر از ما نباشد؛ کمتر از ما نیست. ” ، ” ما تمایل داریم، که مذاکرات به سرانجام برسند؛ و تحریم ها برداشته بشوند. این به آن معنا نیست، که اگر تحریمها برداشته نشوند؛ ما نمی توانیم کشور را اداره بکنیم. ” !

از فحوای جملات رهبری حکومت اسلامی، می توان ناامیدی وی، و وحشتی که وجود او را فرا گرفته است؛ را به آشکارا تشخیص داد و درک نمود. ظاهرا او باور کرده، که دیگر ” این توبمیری، از آن توبمیری ” های سابق نیست. و قضیه جدی تر از آن است که وی پیش بینی کرده بود. شاید هم با چشم باطن می بیند، که زوال ستاره ی سی و هفت ساله بخت رژیم شان فرا رسیده، و چیزی به انتهای عمر ننگین جمهوری نامسلمان اسلامی!! نمانده است. با این حال، باز هم خودش را از ” تنگ و تاب ” نمی اندازد، و حریفان را با سخنان تحقیر آمیز مورد خطاب قرار می دهد!

از آنجائی که سیاست یعنی داشتن هنر شناختن آنچه را که قابلیت شدن دارد است؛ و سیاستمدار هم به کسی اطلاق می گردد، که دارای این هنر باشد. برای اهالی وادی سیاست، و کارشناسان مربوطه، کاملا قابل درک است؛ که خامنه ای به عنوان رهبر و حاکمیت رژیم اسلامی، دچار بی سر و سامانی فکری شده و به شدت نگران گشته است. سخنان اخیر رؤسای قوه مجریه و مجمع تشخیص مصلحت نظام(حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی)، بر این عدم آرامش فکری او افزوده، و مانند افرادی که درون مخمصه بزرگی گرفتار بشوند؛ و مدام فریاد بکشند تا کمتر بترسند؛ حرف هائی می زند، که هم از یک مقام رهبری بعید می باشد؛ و هم از روش پیامبرشان که گفته بود برای تمام نمودن و تکمیل کردن اخلاقیات مبعوث شده به دور است !

خامنه ای در گوشه ای دیگر از سخنان خویش که در جمع معلمان ایران می نمود گفت: ” آمریکا غلط می کند که به ایران حمله نظامی بکند.” بیان کردن این عبارات، علامت رشادت رهبر جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه نشان دهنده دارا بودن نقاط ضعف متعدد، و وحشت زیادی است که در وجود وی انباشته شده می باشد. شاید هم به این نتیجه رسیده، که پایان عمر منحوس حکومت اسلامی فرا رسیده و نزدیک است. و به زودی باید به خاطر تمام شدن تاریخ مصرف جمهوری زبون اسلامی، شاهد حقارت هائی که نصیب صدام حسین شده بود باشند!

آنچه را که رهبر انقلاب اسلامی نمی داند؛ و یا مخصوصا نمی خواهد که بداند؛ پایان این تراژدی تلخی است، که در ایران به وجود آورده بوده اند. بیمناک است که به زودی مردم دلاور ایران، بر سر جنازه اش بایستند؛ و با تمسخر از او بپرسند: ” ای کشته که را کشتی، تا کشته شوی زار؟ ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیركورد فاصله شكسته شد؛ رصد دورافتاده‌ترین کهکشان جهان
مقاله بعدیفیلم جدید پسر کلینت ایستوود در بازار کن
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.