مخالفت خامنه ای با حمله نظامی آمریکا به عراق چه مشکلی را حل می کند؟!

0
190

در حالی که شمال کشور عراق، از ده روز پیش مورد حمله شورشیان موسوم به گروه داعش قرار گرفته ؛ و در شرایطی که حتی چند شهر این کشور به تصرف داعش درآمده است؛ دولتمردان جمهوری اسلامی و کشور آمریکا، از دو فاصله دور و نزدیک نسبت به عراق، همچون کرکس های لاشخور در کمین نشسته اند؛ تا با پیشروی داعش در این کشور، و خم شدن زانوان نوری المالکی نخست وزیر عراق، و بلافاصله بعد از متزلزل گردیدن حکومت عراق، باراک اوباما از یک سو، و سید علی خامنه ای هم از سوئی دیگر، به طرف عراق دورخیز کنند؛ تا باقیمانده لاشه گورخری را که گرازهای وحشی داعش به هلاکت می رسانند؛ را از دهان ایشان بقاپند و به کام خویش فرو ببرند!

در عین حال، از آنجائی که نمی خواهند چنین حقیقتی را، قبل از تحقق یافتن آن لو بدهند. هر کدام در کشورهائی که مستقر هستند؛ برای همدیگر شاخ و شانه می کشند؛ که اگر آن دیگری به خاک عراق نزدیک بشود، و یا به آن حمله نظامی بکند؛ روزگارش را تیره و تار خواهند نمود!

صبح امروز یکشنبه اول تیر 1393 خورشیدی، رهبر جمهوری اسلامی برای مسؤلان ارشد قوه قضائیه رژیم سخنرانی کرد. خامنه ای در ارتباط با مسأله یورش گروه داعش به عراق گفت، مردم و دولت عراق خودشان توانائی مقابله با بحران به وجود آمده در کشورشان را دارند. وی به شدت با حمله نظامی آمریکا به عراق، با عنوان کمک نظامی به دولت این کشور مخالفت نمود. حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی هم در سخنانی که در ارتباط با موضوع عراق بیان کرده اند؛ نکاتی را در اظهارات خویش مطرح ساخته اند. روحانی با تأکید بر ایجاد صلح و دوستی بین مسلمانان ممالک اسلامی در جهان، از کشورهائی که با پولها و دلارهای نفتی خویش، به گروه سنیّ مذهب داعش کمک مالی می نمایند به شدت انتقاد کرد و به ایشان گوشزد نمود؛ که فردا هم نوبت شما خواهد بود که به چنین سرنوشتی دچار بشوید. علی اکبر هاشمی رفسنجانی نیز در دیدار با وزیر امور خارجه نیوزیلند، ضمن ابراز نگرانی برای تحولات پیش آمده در عراق گفت، نمی خواهیم در امور داخلی هیچ کشوری دخالت داشته باشیم؛ اما امیدواریم که میانجی خوبی برای خاموش کردن این آتش باشیم !

چه منبعی، کدام قدرتی از مسؤلان جمهوری اسلامی خواسته، که آنها در ارتباط با شورش گروه داعش در عراق، میان سران این گروه و دولتمردان کشور عراق، جهت خاموش کردن شعله های این آتش به میانجیگری بپردازند؟ اصولا مگر اینها با سران فتنه داعش مراوده ای دارند؛ که تا بتوانند بین آنها و حکومت عراق واسطه دوستی بشوند؛ و با این کار دوباره همان آرامش نسبی را که در این کشور وجود داشت به عراق باز گردانند؟ آرمان رئیس جمهور حکومت اسلامی، برای ایجاد شدن صلح و دوستی میان مسلمانان کشورهای اسلامی، هر چند که جلوه ای ایده آلی دارد و شدنی نیست؛ و در حالی بیان نموده که سخن خود را، به حالت اتمام حجت و اولتیماتوم به این کشورها خاتمه داده است. ( فراموش نکنید فردا هم نوبت شماست ) را روحانی خطاب به کشورهائی که به داعش کمکهای مالی می کنند؛ چنان مطرح ساخته که گوئی به گونه غیر مستقیم در حال اولتیماتوم دادن به ایشان است. آنگونه این جملات به اصطلاح هشدار دهنده اش را، به کشورهای ثروتمند منطقه عنوان نموده؛ که گوئی مشاور اعظم سران این گروه وحشی می باشد؛ و آنها را برای حمله به کشورهای مورد نظرش ترغیب و تهییج می کند!

سیدعلی خامنه ای با بیان: ” من به شدت با حمله نظامی آمریکا به عراق مخالفم ” ، اوج خودبزرگ بینی اش را به نمایش می گذارد. فراموش نموده که ” من ” او را، جز خودش و مشتی مفتخور بادنجان دورقاب چین قبول ندارند. در طول این ده روزی که از آغاز بحران در عراق می گذرد؛ حرفهای یواشکی شان را که به نفع خودشان است؛ با ارباب و همدست خویش زده اند. اکنون که چند شهر مهم عراق به تصرف داعش در آمده؛ به مطرح نمودن مخالفت ظاهری خویش با حضور مجدد آمریکا در عراق اقدام کرده است!

با توجه به ترکتازی های ولادیمیر پوتین در این سوی دنیا، و نیز با علم به این حقیقت، که تجاوز به خاک کشور اوکراین و اشغال کریمه به دست روسها، تردیدی وجود ندارد که دولت آمریکا، مصلحت خویش را چنین می داند؛ که به هر طریق ممکن مایل است که آنها نیز در منطقه حضور داشته باشند. تا ضمن استقرار نیروهای نظامی خویش در این سوی گیتی، نقش مترسک را در مقابل رقیب سیاسی خویش ایفا نماید؛ و به این طریق، هم به جهانگشائی های بعدی روسیه، در سرزمین هائی که پیش از فروپاشی حزب کمونیست، در مجموعه کشورهای جماهیر شوروی سوسیالیستی بودند خاتمه بدهد؛ و با این مانور سیاسی، باز هم در منطقه و در دنیا قدرت نمائی کند. هرچند که کشورها و مردمان جهان، سیاست های حسین باراک اوباما را ناچیز بپندارند و وی را قبول نداشته باشند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیمجلس ایران: 2 تا 5 سال حبس برای عمل وازکتومی و توبکتومی
مقاله بعدیدر شطرنج صفحه عراق عالي پيش مي رويم…؛ بهار در عراق طلوع خواهد كرد، كمي زودتر يا ديرتر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.