خائن، نادم می گردد؛ اما هرگز خادم نخواهد شد!

0
266

امانت دار بودن، مانند بسیاری دیگر از صفات برجسته بشری، از خصوصیات بارز مردمان سرزمین کهنسال ما بوده و هست. از آنجائی که در هر دیاری آدمهای خوب و بد وجود دارند؛ حضور این خصیصه اکتسابی ( انسانها بسیاری از کارهای خویش را از اطرافیان خویش می آموزند) در میان بسیاری از مردم جامعه ایرانیان نیز مشهود است. در گذشته های دور و نزدیک، آدمهائی در مملکت ما می زیستند؛ که خلق و خوی شان به بیشتر صفات خوب انسانی مزین بود. اینگونه از انسانها، چنان به یکدیگر اعتماد داشتند؛ که هرگاه یکی از آنها نیازی مالی پیدا می کرد؛ نزد شخصی که می دانست می تواند حاجت مادی وی را برطرف نماید می رفت؛ و با گرو گذاشتن یک تار مو از سبیل خویش، مبلغی را که احتیاج داشت از آن فرد خیّر می گرفت؛ و درست در زمان مقرر که موعد پس دادن وام اش بود؛ نزد آن شخص می رفت و با پس دادن پولی که از وی گرفته بود؛ آن تار موی سبیل خود را هم پس می گرفت. چنین اعتمادهائی در همه جهان رایج نبوده و نیست؛ و خیلی از مشکلات اجتماعی برخی از جوامع بشری، از عدم اطمینان مردمان آن ممالک به یکدیگر شکل می گرفت.

اما خوشبختانه، در جامعه قدیمی تر سرزمین ما، به سبب وجود داشتن چنین اطمینان خاطری نزد مردمان میهن ما، اختلافات مربوط به مسائل مالی کمتر به چشم می خوردند. غایت زیبائی این روش در آن بود؛ که جز دو نفر وام دهنده و وام گیرنده، کس دیگری از این معامله اخلاقی میان آن دو فرد آگاهی نمی یافت. ولی رفته رفته، به دلیل بیشتر جهانی شدن دنیا، و مراوده هائی که به هر دلیلی میان مردم گیتی رایج گشته بود؛ جنبه های خوب و بد اخلاقی نیز، همراه با مسافرانی که به کشورهای مختلف رفت و آمد می نمودند؛ با تبادل ناخواسته خلقیات بد و خوب شان با یکدیگر، و تأثیر پذیری اخلاقی و رفتاری از همدیگر، خودشان و دیگران را هم، به آن صفات خوب یا بدی که داشتند مبتلا می نمودند؛ و خوبی ها و بدی های شان را به طرف مقابل خویش انتقال می دادند. در نتیجه چنین مبادلات اخلاقی، مردمان دیگر را نیز دچار دگرگونی های فکری و عملی متعددی می کردند !

کسانی که به لحاظ خصایص شخصی خودشان، میزان تأثیرپذیری آنها در سطح بالاتری از بقیه بود؛ بیش از دیگر افراد جامعه به چنین مشکلات اخلاقی مبتلا می گشتند. سپس بخشی یا همه آن بدی ها را، همراه با مناسبات کاری و رابطه های اجتماعی به دیگران نیز منتقل می نمودند. از جمله مواردی که در جریان اینگونه از رفت و آمدها، میان شهروندان سرزمین های مختلف، به تغییر ماهیت داده شدن منجر گشت؛ و سلسله افراد دارای این خصلت برجسته را منقرض ساخت؛ خصیصه زیبای امانتدار بودن ما ایرانیان است. تا جائی که متأسفانه، دیگر در کمتر جائی از میهن مان، می توان افرادی که دارای چنین ویژگی مثبتی بوده و بدان شهرت داشته باشند را یافت. چه بسا به جای آن، خائنان در امانت را بیش از همیشه در میان گروههای مستقر در جای جای کشورمان هم می توان دید و شناخت؛ و در این رابطه آکنده از ناامیدی هم گردید!

مردمی که امانت داری را بها می دادند و به آن پایبند بودند؛ به این موضوع که فرد امانت دهنده که هست و چه هست؟ کوچکترین توجهی نداشتند. اما با جدیت کامل، در مورد امانت گیرنده تحقیق و بررسی می کردند. چون در باره امانتدار بودن اشخاصی که مال شان را نزد او می سپردند؛ بایستی که به خاطر شهرت مثبت ایشان در امانتداری، اطمینان می یافتند؛ تا در این ارتباط تردیدی به خود راه ندهند.

یکی از مواردی که ظاهر آن به امانت شباهت نداشته و ندارد؛ اما اهمیتی که در آن موجود بوده و هست؛ به آن جلوه ای از امانت بودن را می دهد. حضور دفاتر نمایندگی کشورهای مختلف در سایر ممالک گیتی است. زمینی که بنای یک سفارتخانه متعلق به کشوری دیگر بر روی آن ساخته می شود؛ یا از طریق مملکت میهمان از میزبان خریداری می شود؛ و یا به صورت استیجاری مورد استفاده آنان قرار می گیرد. در هر دو شکل، تا زمانی که آن محوطه و ساختمان دفتر نمایندگی یک کشور، به نام آن سرزمین است؛ به طور قانونی متعلق به آنها می باشد؛ و بر اساس قوانین بین المللی، دولتمردان و ملت سرزمین میزبان، اجازه کوچکترین نفوذ و دخالتی در آن را نمی توانند داشته باشند. در حالی که این مورد بسیار مهم، در ارتباط با سفارتخانه ایالات متحده آمریکا در ایران، توسط رهبری حکومت و دولت رژیم آخوندی، رعایت نشد. و دولتمردان جمهوری اسلامی اجازه دادند؛ که تا عده ای از مردم افراطی کشور، با نام بی محتوای ” دانشجویان پیرو خط امام ” به آنجا شبیخون بزنند؛ و با یورش بردن به سفارتخانه آمریکا، در آن نفوذ کرده، و 52 تن از دیپلمات های آمریکائی را، به عنوان جاسوس دستگیر نموده؛ و مدت 444 روز به گروگان گرفتند. سپس کلیه مدارک موجود در آن ساختمان را، به نفع خودشان ضبط کردند!

از جمله کسانی که هنگام یورش بردن به سفارتخانه آمریکا، در آن حمله غیر قانونی شرکت فعال داشته است؛ حمید ابوطالبی می باشد؛ که اکنون از سوی دولت جمهوری اسلامی، جهت نمایندگی دائم این حکومت در سازمان ملل متحد تعیین شده است. ولی به وسیله بسیاری از سیاستمداران پر نفوذ ایالات متحده آمریکا، با ورود وی به سرزمین شان شدیدا مخالفت می شود!

ابوطالبی می گوید که وی نقش مهمی در جریان گروگان گرفته شدن کارمندان دفتر نمایندگی آمریکا در ایران نداشته؛ و فقط مترجمی می کرده است. در جای دیگری هم اعلام نموده، که در آن تاریخ در جنوب کشور به سر می برده است. تضاد میان این دو گفته، که حمید ابوطالبی اخیرا اظهار کرده؛ بیانگر آن است که هر دو مورد را به دروغ عنوان می کند. اولا در آن شرایط استثنائی، اشغالگرانی که به دستور اربابان خویش، در حال خیانت نمودن به امانت دیگران بوده اند. مشغول انجام دادن مصاحبه رسمی با اسیران خویش نبودند که مترجم نیاز داشته باشند. دوم هم، اگر دانشجویان پیرو خط امام سیزدهم شان، حتی در حد دانش آموز دبیرستانی زبان انگلیسی را بلد نبودند؛ و نمی توانسته اند همان محاورات ساده و غیر رسمی با دیپلمات های آمریکائی را، به زبان انگلیسی با ایشان داشته باشند. و مقاصد خیانتکارانه خودشان را به آنها بگویند و تفهیم نمایند؟ آنهمه وحشیگری و از دیوار بالا رفتن را با کدام منطقی انجام داده اند؟!

حرکت غیر قانونی ایشان در آن روز حقارت بار، که موجب گشتند تا جهانیان ما را مردمانی خیانتکار در امانت قلمداد نمایند. آنقدر وحشیانه و نابخردانه بود، که سالیان سال تأثیر شوم آن، از ذهن آمران و عاملان و دستگیر شدگان و مشاهده کنندگان آن واقعه ای که مخرب تشخص جهانی ایرانیان گردید محو نخواهد شد. اما از آنجائی که سرزدن هر عمل ناخوشآیندی از هر فردی، نخستین شراره های زشتکاری وی را، به خود او می زند. تا دنیا دنیاست، هیچ کسی به یورش برندگان و اشغالگران سفارتخانه آمریکا در ایران، کوچکترین اعتمادی نخواهد داشت. چون مارک خیانت در امانت، تا ابد بر پیشانی آنها می ماند و مورد اعتماد هیچ کسی قرار نخواهند گرفت. زیرا خائن، نادم می گردد؛ اما هرگز خادم نخواهد شد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیانتقال یک زندانی به سلولهای انفرادی زندان زاهدان جهت اجرای حکم ضدبشری اعدام
مقاله بعدیعنوان قسمت سوم «هابيت» عوض مي شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.