” تلنگر ” بخش شانزدهم، تلنگری به سال کهنه و تلنگری هم به سال نو!

0
211

شایسته است که مردم جهان، هر چیزی را که از کهنه به نو تبدیل می شود؛ را سرسری نگیرند. و فقط با شادمانی کردن و دیگر جلوه های مثبت زندگی به آن نپردازند. مردم که لباس کهنه شان را به نو بدل می کنند؛ به آن معنا نیست که دیگر از آن رخت قدیمی استفاده نخواهند کرد. بدیهی است که آدمی، هر چقدر هم دارا و بی نیاز هم باشد؛ هرگز هیچ رخت و لباسی را، فقط برای یک بار استفاده کردن از آن نمی خرند. چه بسا در مناسبت های دیگری بتوانند، از آن لباس پیشین، که مناسبت بیشتری با یک برنامه خاص داشته باشد؛ و زیادتر از آن که تازه خریده اند به دردشان بخورد. و تصمیم بگیرند که از رخت و لباس قبلی شان برای آن مورد استفاده نمایند؛ و هیچ نیازی به تهیه کردن یک لباس نو و تازه نداشته باشند. این مثال ساده می تواند، در باره تعویض شدن سال کهنه به سال نو نیز، تمثیل گویا و مفیدی را بیان کند!

ویژه آن که، اگر سال پیشین 2016 باشد؛ که اتفاقات بسیار قابل توجهی در آن روی داده، ناگزیریم جهت برخورداری بهتر از موارد سال نو(2017)، ابتدا کارنامه دوازده ماه گذشته خودمان را به خوبی بررسی کنیم؛ تا با یافتن نکات و موارد مثبت و منفی آن، بتوانیم جهت ورود در سال نو، به طرح نمودن یک برنامه خوب و مفید برای دوازده ماه پیش روی مان، از قبلی گذر کنیم و به بعدی وارد گردیم!

شاید در زندگی فردی و خصوصی ما در سال گذشته و پیش از آن، مواردی بوده باشند که تأثیرات بد و خوب آنها، بر زندگی کنونی ما در سال جدید نیز نقش های مهمی را ایفا نمایند. به همین جهت بدنیست که پیش از هر چیز دیگری، به اصلاح کردن معایب پیشین خودمان بپردازیم؛ تا در این رهگذر بتوانیم، در روزهای آینده از سال نوین، چنین اشتباهاتی را تکرار نکنیم. چنانچه به این امر پرداختیم، باید بدانیم که در رابطه با اثر گذاری های مورد نظر، چگونه منفی های آن را از چهره زندگی مان در سال پیش بزدائیم؛ و چگونه برای تقویت نمودن بخش های مثبت آن در سال جدید، با بیشتر بها دادن به آن موارد مثبت و مفید، نقش آنها را در زندگی نوین مان نیز اثبات نمائیم؟!

تمهیدات مورد نظر، نه فقط برای یک فرد، یک اجتماع کوچک، یک جامعه بزرگ، یک کشور، یک قاره یا یک منطقه لازم است و ضرورت دارد. بلکه باید برای کل جهان، و تمامی ساکنان آن نیز مورد توجه قرار داده بشود. از اینرو در نظر دارم، به کسانی که خوب و بد زندگی، برای آنها و فرزندان شان دارای اهمیت است؛ به یادآوری چند نکته مهم بپردازم!

آنانی که در گذر هستی و در طول زندگی خودشان، فقط به خور و خواب و راحت طلبی می پردازند؛ یا آنهائی که به آنچه در زندگی شان، فضای یک زندگانی خوب و مثبت، یا بد و منفی را می بخشد توجه دارند. بگویم که از همان روزهای نخستین سال نو، قاضی و دادستان و متهم و هیأت منصفه دادگاه زندگی سال پیش خویشتن بشوید؛ و با همان چکشی که قاضی یک دادگاه رسمی، بر میز جلوی صندلی اش می کوبد؛ تا که توجه حاضران در محاکمه یک مجرم را، اعم از دادستان و وکیل مربوطه، منشی های دادگاه و اعضای هیأت منصفه، و خود مجرم را نیز، به آنچه که می خواهد مطرح کند جلب نماید. خیلی حساب شده و منطقی، چکش عقل تان را، بر یکایک اشتباهات انجام شده توسط خودتان بکوبید؛ و با صداقت کامل نسبت به خویش، بدون دلسوزی بی جهت به جرم هائی که در سال گذشته نموده اید بپردازید!

بدیهی است، چنانچه با خود صادق و روراست باشید؛ هرگز از هیچ گناهی هر چند که کوچک هم باشد نگذرید؛ و حساب یک به یک خطاهای تان را برسید. شما را نمی دانم، اما من خودم ناگزیرم؛ که جهت رسیدگی به امور معمولی زندگی، مانند خرید و پخت و پز و نظافت و دیگر وظایف عادی یک عضو خانواده، بیشترین اهمیت را به امور غیر معمولی آن بدهم؛ و آنها را با دقت و توجه بیشتری به انجام برسانم!

 کارهائی هستند که همگان حوصله ی انجام دادن آنها را ندارند. یک نمونه از این امور، رسیدگی کردن به نامه های اداری است؛ که از جانب مراکز مختلف شهر یا کشور به دست مان می رسند. چنانچه مطالعه مرتب آنها، و پاسخ دادن به موقع شان را سرسری بگیرید؛ مطمئن باشید، که دچار مخمصه های زیادی خواهید شد. این فقط یک نمونه از همه ی آن کارهائی است؛ که باید با دقت کامل به انجام برسند!

هفته ها می گذرد، که باید به کاری بپردازید؛ اما مدام از آن طفره می روید. مدتی طولانی است که تصمیم دارید، به مدرسه فرزندتان سری بزنید؛ و با مربیان آموزشی و پرورشی وی، درباره وضعیت اخلاقی و درسی او به گفت و گو بنشینید؛ اما همیشه این مهم را، از امروز به فردا انداخته اید؛ با آنکه امروز، همان فردای دیروز است؛ توجه داشته باشید، که چه اندازه به خود، خانواده، و زندگی همگی تان بی توجهی کرده اید؟ این جمله: ” از فردا شروع می کنم، به پرداختن به کارهای عقب مانده ” را، همگی مان به خوبی می شناسیم. زیرا بارها چنین تصمیمی را گرفته ایم؛ ولی بارها نیز آن را عملی نکرده ایم!

بنابراین، بیائید قبل از زدن یک ” تلنگر ” محکم به سال گذشته، که برای بررسی کارنامه خودمان آن را زیر و رو بکنیم؛ و نیز نواختن یک ” تلنگر ” محکم تر به سال پیش روی مان، که به ما اجازه چنین کوتاهی های غیر مسؤلانه را ندهد. یک، دو، سه، یا چند ” تلنگر ” بسیار محکم تر از آن دو را، بر خودمان بنوازیم. که تا هرگز یادمان نرود؛ که آدمی خودش بزرگ ترین و نزدیک ترین دشمن خویش می باشد. مگر آنکه پیوسته کارهایش را سازماندهی کند؛ و هیچ امری را از امروز به فردا حواله ندهد!

محترم مومنی

مقاله قبلیبر اثر فرو ریختن دیوار یک مدرسه ابتدایی در سمیرم اصفهان، ۶ دانش آموز مصدوم شدند
مقاله بعدیکیهان لندن – جنایت تازه جمهوری اسلامی علیه کردهای ایرانی؛ در گفتگویی ویژه با فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.