اسرائیل و سوریه، وجه المصالحه میان آخوندها و آمریکا !

0
191

هشدار معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی  به آمریکا: ” اسد برود، اسرائیل به خطر خواهد افتاد. ” می گویند شیر مردنی را پشه هم می تواند از بین ببرد. ” در شرایطی که مردم جهان با مشکلاتی که جانیان داعشی به وجود آورده اند دست به گریبان می باشند؛ اولتیماتوم دادن مسؤلان رژیم ننگین آخوندی در ایران به آمریکائیان، ادامه همان تهدید هائی است؛ که از سه دهه گذشته تا کنون، بارها از سوی سران حاکمیت اسلامی، در رابطه با < پاک کردن نام اسرائیل از روی نقشه دنیا > به سراسر گیتی مخابره شده است!

بعضی از مردم جهان، در به کار گیری جنبه های گوناگون ” تهدید کردن ” دیگران ید طولائی دارند. در چهل پنجاه سال پیش، در دورانی که در بسیاری از خیابانهای شهرهای کشورمان، بخصوص در خیابانهای تهران، به ویژه در جنوب پایتخت، اوباش و اراذلی به نام ” جاهل محل ” ، برای دیگر ساکنان محله شان قدرت نمائی می کردند؛ و مثل درندگان برای ترسانیدن آن هم محلی ها، شاخ و شانه می کشیدند و آنان را تهدید می نمودند. ساکنانی که به هر دلیلی در آن خیابانها حضور داشتند؛ اعم از مردمی که خانه های شان در آنجا بود؛ یا مغازه دارانی که در آن محله ها مشغول کاسبی های مختلف بودند؛ به شدت از این گنده لات های محل می ترسیدند. گاهی نیز ناگزیر می شدند، که برای کم کردن شرّ جاهلان و نوچه های آنها از سر خود و کاسبی شان، به آنها رشوه و باج هم بدهند. چنانچه باجگیران به موقع از آن ترسوها رشوه های هفتگی خودشان را دریافت نمی کردند؛ به عناوین مختلف به وسیله نوچه های شان به آنها پیغام های تهدید آمیز می دادند؛ و برای اهالی محل و کاسبان آنجا خط و نشان های تهدید آمیز می کشیدند!

گاهی شب هنگام صدای عربده کشیدن های آقایان لاتها، که مست و مدهوش در حال خواندن آوازهای کوچه باغی در خیابان، به تهدید نمودن مردم مشغول بودند به گوش می رسید. اما آرام آرام با دخالت پاسبان های کلانتری های محل، و دستگیر نمودن و مجازات آنها، آن صداهای چندش آور و ترسناک و عصبانی کننده، تا حدود زیادی مهار شدند و عذاب ساکنان آن محله ها کاهش یافتند. اما آقایان لاتها، که دیگر جرأت نمی کردند زیاد در خیابان آفتابی بشوند؛ آرام  و بی سر و صدا، نوچه های خودشان را برای گرفتن باجهای معمول که ” تلکه گیری ” نامیده می شد؛ به سوی صاحبان و فروشندگان آن مغازه ها می فرستادند؛ و به مفتخوری های شان ادامه می دادند!

بازماندگان همان لاتها، در حالی که انقلاب سیاه و شوم اسلامی در حال شکل گیری بود؛ عرق خوری و مست کردن و …. را ظاهرا کنار گذاشتند؛ و با بنا کردن مراکزی با عنوان ” کمیته های اقلاب اسلامی ” شروع کردند به آب کشی کردن جانمازهائی که هرگز مورد استفاده قرار نمی دادند؛ و یکشبه: ” گربه گشت عابد و زاهد و مسلمانا ” !

حالا هم همان گنده لاتهای چهل پنجاه سال پیش، که با نوکری برای آخوندهای گدا، خودشان را به جاه و جلال و مال و منال بسیار رسانده اند؛ با همه ضعف هائی که دارند، می خواهند به مدیریت دنیا بپردازند؛ تا در سایه آن و با دخالت در امور دیگر کشورها، برای صدور انقلاب پلیدشان، از هیچ کار ظالمانه و بدون منطق هم فروگذاری نکنند؛ تا بتوانند خودشان را به عنوان قطب حکومت های اسلامی در دنیا مطرح کنند؛ و سروری جمهوری اسلامی بر دیگر کشورهای مسلمان نشین را، که آرزوی دیرینه آنهاست به منصّه ظهور برسانند!

از جمله اموری که از همان آغاز از آن دم می زنند؛ نابود سازی کشور اسرائیل و جایگزینی همه عربهای فلسطینی در تمامی آن سرزمین است. عقده هزار و چهارصد ساله مسلمانهای چند آتشه از یهودی ها، هرگز از وجود بی ارزش آنها خارج نگشته است. اما سوزانده شدن هزاران یهودی بی گناه، در اجاق های آتشینی که در حدود شصت و نه سال پیش رهبر فکری شان آدولف هیتلر انجام داد را، به آسانی به وادی فراموشی سپرده اند. تا جائی که چنین واقعه بزرگ و تلخ قرن اخیر را کتمان هم می کنند؛ و بسیار ابلهانه چنین رویداد اسفناکی را حاشا می نمایند!

جمهوری اسلامی در حالی خواهان عدم حمله آمریکا به سوریه است؛ که از آن سو آمریکا هم خواهان عدم دخالت جمهوری اسلامی در لبنان است. چنین نمایشات دور از واقعیتی، در زمانی بر روی صحنه تئآتر دنیا اجرا می شوند؛ که همه می دانند این دو حکومت در حال حاضر، در خفا هم پیاله اند و در آشکارا دشمن خونخوار آن دیگری. به گزارش روزنامه الاخبار لبنان، آمریکا به کشور لبنان هشدار داده است؛ که این کشور نباید کمک های تسلیحاتی جمهوری اسلامی به لبنان را بپذیرد. و این در زمانی است، که وزیر دفاع لبنان این هفته به ایران می رود؛ و فرمانده کل ارتش این کشور، به آمریکا و عربستان سفر خواهد کرد !

بدون نیاز به هیچ تحلیلی، از چنین رویدادهای کوچک در جهان، نباید بدون تعمق گذر کرد. آمد و شدهای سران کشورهای مختلف به ممالک همدیگر، در بر گیرنده رسیدگی به مفاد برنامه هائی است؛ که مورد علاقه دو طرف می باشد و به نفع هر دو سوی قضیه تمام خواهد شد. حال اگر زیان بینندگان اصلی در این دیدارها، مردم ستمدیده میهن ما باشند؛ که چنین قمارهای مشمئز کننده سیاسی، بر روی سرمایه های ملی ایشان انجام می شوند؛ و نتایج تلخ و ناامید کننده اش هم، تا چندین دهه بعد قابل جبران و به سازی نخواهد بود؛ به هیچیک از سران کشورهای آمریکا، اسرائیل، سوریه، عربستان سعودی، لبنان و فلسطینیان، و خود حکومت ننگین اسلامی هیچ ارتباطی نخواهد داشت !

محترم  مومنی

مقاله قبلییکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سوریه کشته شد
مقاله بعدیتیم محمود احمدی نژاد در اقدامی عجیب اسامی وزرای دولت دوازدهم را اعلام کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.