آنها دو سه کشورند، نه یک گروه!

0
132

برخی از رسانه ها و تحلیلگران مسائل سیاسی، به افراد تروریست و جانی دولت اسلامی عراق و شام = داعش، با استفاده از عبارت ” پیکارجویان” داعش نام می برند؛ پیکارجو را می توان در مورد کسانی به کار برد، که در جهت رساندن خودشان به یک هدف مثبت، با دشمنانی می جنگند؛ که از رسیدن ایشان به آن هدف ممانعت به عمل می آورند. حال آنکه داعشی ها، هدف شان، به هیچوجه مثبت نیست؛ و با کشتار بی گناهان، تصاحب بخش هائی از ممالک دیگران، برای تشکیل دادن خلافت عصر حجری اسلامی، دست به این وحشیگری ها می زنند. اینها به هیچوجه ” پیکارجو ” نیستند؛ بلکه مهاجمان ستیزه جو، و خود شیفتگان دینمداری هستند؛ که به دگماتیسم مذهبی گرفتار شده اند!

به هر حال، با هر اسمی که از آنها نام برده شود؛ خواندن و دیدن و شنیدن و نوشتن نام این ددمنشان، جز جلوه های موحش توحش و خونخواری و زیاده طلبی آنها، هیچ مفهوم دیگری را به ذهن آدمی تداعی نخواهند نمود!

دومین اشتباهی که توسط بسیاری از مردم، در مورد این افراد بری از آثار انسانیت صورت می گیرد؛ افرادی که من از گروه نامیدن آنها خودداری می کنم؛ استفاده کردن از اسم بی مسمائی است؛ که این مزدوران اهریمن، با نهادن این نام بر خودشان،

” گروه داعش ” که مخفف همان چهار واژه < دولت، اسلامی، عراق، شام > می باشد؛ قصد دارند که با به کار بردن این کلمه کوچک و کوتاه، تلفظ و کاربرد آن را برای همه آسان باشد؛ با چنین حیله ای بر آنند که همواره از ایشان نام برده شود؛ و پیوسته بر سر زبانهای دیگران باشند؛ این سیاست را از آن باب اندیشیده اند؛ که راحت تلفظ شدن و به خاطر ماندن اش، موجب شود که هیچکس خشونت های دیوآسای آنها را از یاد نبرد. با این روش مایل اند که بیش از سایر تروریست های نامی دنیا، بر سر زبانها باشند؛ تا رعب و وحشت ناشی از شنیده شدن این نام منحوس، از مردم دور نگردد!

اینها با کنش هائی که تا کنون از خود بروز داده اند؛ به خوبی مقصود شوم شان را بیان می کنند. چرا؟ چون با اینکه هنوز نه به بار است و نه به دار، خود را دولت می نامند. فرض محال، به طور مثال اگر از همه مناطقی که تا حالا با این شیوه های آکنده از سبوعیت به تصرف خودشان در آورده اند؛ یک کشور مستقل هم پدید بیاورند. تا وقتی که دیگر ممالک گیتی، حکومت کشوری را به رسمیت نشناسند؛ این کشور و این خلافت زورکی هیچ اعتباری نخواهد داشت؛ و مجوزی برای کاربرد دولت به آنها داده نخواهد شد!

نکته ای که بیش از دیگر نکات در باره اینها پرسش برانگیز است؛ حضور همزمان تعداد زیادی از ایشان، در مناطقی با فاصله بسیار از یکدیگر می باشد. این شورشیان مهاجم، روز یکشنبه 24 اوت سال جاری، با تهاجم به یک پایگاه هوائی مهم در شمال سوریه، آن را از دست ارتش این کشور خارج کرده اند. به گفته دیده بان حقوق بشر سوریه، داعشی ها این پایگاه را نیز با خونریزی فراوان به تصرف خودشان در آورده اند. چون در پی این حمله به پایگاه هوائی ارتش سوریه که ” الطبقه ” نام دارد؛ و در نزدیکی شهر ” رقه ” است؛ طی چند روز متوالی مورد هجوم قرار داده اند؛ تا سرانجام پس از کشته شدن بیش از پانصد تن از هر دو سوی مخاصمه، الطبقه را نیز به دست آورده اند. در این عملیات، و از میان این تعداد از کشته شدگان، 346 تن از داعشی ها، و بیش از 170 تن از نیروهای ارتش سوریه بوده اند!!

به آسانی نباید از کنار دو رقم ( 346 و 170) گذر کرد و به آن توجه ننمود. زیرا این دو عدد سه رقمی نشان می دهند؛ که تعداد افراد شورشیان دو برابر ساکنان و کارمندان این پایگاه هوائی بوده است. و این بدان معناست، که عده این مزدوران خون آشام، بسیار فراتر و بیشتر از آنی است که بتوان تخمین زد. رویداد تصرف الطبقه، با چنین کمیت زیادی، که البته از لحاظ کیفیت نیز کارآموخته تر به نظر می رسند؛ در شرایطی به وجود آمده، که تعداد زیاد دیگری از ایشان، در عراق مشغول ریختن خون دیگر بی گناهان بوده اند!

بنابراین، آنها هرگز نه فقط یک گروه بوده و نیستند؛ بلکه نمایندگان وحشت اثر، و پیش قراولان جنایتکار اربابان خویش، که دو سه کشور کم قدرت ولی پولدار می باشند هستند؛ که همه این امکانات مادی، و سلاح های جنگی را، در دسترس آنها قرار می دهند. کشورهائی که با فریب دادن این افراد، و با به کار گرفتن سرمایه های پولی زیادی از دارائی خویش، که در اختیار این وحشیان تبهکار میگذارند؛ چون در نظر دارند، که با پیشروی های بیشتر داعش در سوریه و عراق، و پس از پیروزی های احتمالی بیشتر آنها در دیگر نقاط این دو کشور، در تصرف نمودن بخش های وسیع تری از دو سرزمین سوریه و عراق، با رعب و وحشتی که از وحشیگری های نوکران خود در دل مردمان جهان، بخصوص کشورهای منطقه پدید می آورند؛ چه بسا به کشورهای همجوار سوریه و عراق نیز حمله ور بشوند؛ و با گسترش دادن خلافت دولت اسلامی خودشان، اسمی جدید با به کار بردن نامهای دو سه کشور مورد نظر بر روی خود بگذارند. نامی جدید که متشکل از اسامی کشورهای متحدی باشد؛ که در شکل دادن به داعش، و هزینه های زیادی که در این رابطه متحمل می شوند؛ آرمان هزار و چهارصد ساله دین اهریمنی شان را تحقق ببخشند. تا از این پس، خلافت تازه تأسیس شده مسلمین در منطقه خاورمیانه، پر قدرت ترین کشور اسلامی را در دنیا داشته باشد. خلافتی که تشکیل شدن آن از صدر اسلام تا کنون، از آرزوهای بزرگ مسلمانان بوده و هست. چه دیگران را خوش بیاید، و چه نه؟!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیافسردگی «آل‌پاچینو» در جشنواره ونیز
مقاله بعدیتجلی دوباره مسیح در شخصیت یک کودک؛ به رفتارهای غیرمسئولانه خود در جهان فردا پایان دهیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.