آذرآبادگان، بر هم میهنان عزیز خجسته باد

0
386

باز هم آذر ماه رسید، تا آذرهایش را بر جسم و جان خویش بیفشانیم؛ و شعله های مهرآسای زندگی بخش شان را، مشعل های فروزنده ای گردانیم؛ که به واسطه آنها، تاریکی های غلبه نموده بر فرهنگ باستانی مان را، از اندام آنهمه سرفرازی  پرفروغی که داشتیم بزدائیم. باشد که  در این رهگذر، آنچه را که داشتیم و قدرشان را ندانستیم بیشتر بشناسیم.

در هرپائیزی که فرا می رسد، چندین بهار دل انگیز را، یکی پس از دیگری تجربه می کنیم؛ و به داشتن آنهمه افتخار و سربلندی  بر خود می  بالیم. در مهر ماه هر سال ، جشن  باستانی ” سده ” فضای کاشانه های ایرانیان را گرم و مملو از نور و روشنائی می کند. وقتی هم که  آبان فرا می رسد، در نیمه نخستین آن، در چهارمین روزاش، میلاد خجسته پادشاهی بزرگ را پاس می داریم؛ که در کالبد مام میهن اش، که می رفت تا همه آثار سربلندی آن سرزمین کهن، به وادی فراموشی سپرده بشود؛ با نشان دادن بزرگی هائی گرانقدری از دوران باستان به سران کشورهای صاحب نام جهان، جان تازه تری دمید؛ و با تدبیر و همت شاهانه اش، باری دیگر عظمت و والائی ایرانزمین را، به دولتمردان روزگار خویش شناساند.

naghashi-arjangi-78-39

سپس در نهمین روز از ماه آبان، اختر تابناک دیگری چشم به عالم هستی گشود؛ که آرمانهای ملت میهن پرست ایران را، که برای آینده مملکت شان، تداوم حکومت پادشاهی پهلوی را آرمان داشتند و در دل می پروراندند لباس تحقق  بپوشاند. و آنان را به داشتن یک آینده بی نظیر و افتخار آمیز بشارت بدهد.

آنگاه با درخشش طلیعه ی آفتاب آکنده از آتش عشق در آذر سرد، گرمای همیشه ماندگار افتخار آفرینی سرداران و سربازان دلاور آرتش شاهنشاهی، که در بیست و یکم آذرآبادگان، بر دو گلزار آذربایجان شرقی و غربی تابیدند؛ و به آنها رنگ آزادی و آزادگی بخشیدند. و این دو استان زرخیز ایرانزمین را، از یوغ اسارت عده ای میهنفروش رهائی دادند. که تا برای مردم میهن پرست خطه ی حاصلخیز آذرآبادگان، یک ایران افتخار برای  پیروزی ایشان بر تجزیه طلبان را ارمغان نمایند.

که خوشبختانه با پرچمداری پادشاه روانشاد، محمدرضا شاه پهلوی، پدر ایرانزمین شاهنشاه آریامهر، چنین کردند و تاریخی مملو از سربلندی و تفاخر ملی را، نه فقط به ساکنان آذری این دو استان، بلکه به تمامی ایرانیارانی، که جلوگیری نمودن از تکه پاره شدن سرزمین اهورائی شان، و حفظ تمامیت ارضی ایران، و تداوم یکپارچگی این مرز پرگهر، از بزرگترین دغدغه های میهن پرستانه آنهاست؛ به همگی شان  پیشکش کردند.

 بیست و یکم آذر در تاریخ ایرانزمین، عالی ترین نماد احقاق حق در ارتباط با آزاد سازی خطه زرخیز آذرآبادگان را، برای مردم مملکت ما به منصه ظهور رساند؛ یکی از نورانی ترین مناسبت های تقویم میهنمان است؛ که رنگ و جلای خاصی به تمامی جلوه های بالندگی مردم ایران بخشیده؛ شایسته است که میانسالان و سالخوردگان هم میهن، هرچه بیشتر از این مناسبت تاریخی پیروزمندانه، برای جوانان سرزمین شان بگویند؛ و آنان را با مفهوم واقعی این سربلندی کتمان ناپذیر آشنا گردانند.

 و در نهایت، آخرین ستاره تابناک آذرماه، بیست و پنجمین روز از این ماه سرفراز است؛ که در زمان شاهنشاهی روانشاد محمدرضا شاه پهلوی، به عنوان ” روز مادر ” به همگی ما هدیه شده است؛ تا فرصتی داشته باشیم، که با تقدیم کردن یک شاخه گل پر طراوت، گلستانی از تقدیر و سپاس  خودمان را، نثار وجود سرشار از عشق و صفای مادران مان بکنیم؛ و در کمال ادب و احترام، آنهمه مهر و صفای مادرانه، و یگانه عشق زمینی را، به وی و به همه مادران عاشق شادباش گفته و آن را گرامی بداریم.

محترم مومنی

مقاله قبلیمحمد خامنه‌ای: اعدام سید مهدی هاشمی به دلیل تسویه حساب گروه های رقیب بود
مقاله بعدیسازنده «لبه تاریکی» به دنبال بدنام‌ترین تروریست دنیا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.