چنگیز جلیلوند به روایت چنگیز جلیلوند

0
228

چنگیز جلیلوند می گفت: “من در آن زمان همیشه از صحبت کردن به جای “ریچارد برتون” لذت می‌بردم، نمونه کامل کارم با برتون در فیلم “چه کسی از ویرجینیاوولف می‌ترسد؟” (مایک نیکولز) بود.” این هنرمند سرشناس عرصه دوبله، همچنین از “طوقی” علی حاتمی به عنوان “یکی از قشنگ‌ترین کارهایش که در سینما دوبله کرده، یاد می کرد.

چنگیز جلیوند” یکی از صداهای جاودانه در هنر – صنعت دوبلاژ ایران و از پیشکسوتان این عرصه است که به جای بازیگران مطرح بسیاری در سینمای ایران و جهان صحبت کرده بود و روز ۲ آذر ماه بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت.

در سال ۸۲ تقریبا ۱۸ سال قبل، گفتگوی با زنده یاد جلیلوند انجام شده است که به بهانه درگذشت این هنرمند، در ادامه بازنشر می شود.

او می گفت: آن زمان وقتی فیلمی را دوبله‌ می‌کردیم یک ارتباطی بین من و کارگردان بود و اصلا هنرپیشه‌ نمی‌آمد، ببیند که ما چکار می‌کنیم و اصلا وقت اینکه بیایند سردوبلاژ را، نداشتند و شاید هم فکر می‌کردند بیایند برایشان اُفت دارد! چراکه نمی‌توانند به جای خودشان صحبت کنند ولی مرحوم فردین معمولا در فیلم‌هایی که خودش کارگردان بود، می‌آمد و یک نگاهی می‌کرد.

“طوقی” از قشنگ‌ترین کارهایی بود که دوبله کردم     

جلیلوند از فیلم “طوقی” علی حاتمی به عنوان “یکی از قشنگ‌ترین کارهایش که در سینما دوبله کرده است، یاد می کرد” و یادآور می شد: فیلم “طوقی” ساخته علی حاتمی بود که به جای وثوقی و ملک مطیعی صحبت می‌کردم و هر دو، صداهایی کاملا متفاوت داشتند. وقتی چیزی را به جای وثوقی ‌گفتم حالتی بین “براندو” و “نیومن” داشتیم که کاملا روی صورت او می‌نشست. تقریبا ۷۰ درصد فیلم‌های وثوقی را من صحبت کردم و بقیه را هم افرادی مثل منوچهر اسماعیلی و منوچهر زمانی دوبله کردند. وثوقی فقط در “گوزنها” و “تنگسیر” بود که به جای خودش حرف زد.

 بهروز وثوقی،مرحوم محمد علی فردین و ناصر ملک‌مطیعی سه تیپ مختلف بودند که هر سه را دوست داشتیم، ولی جای فردین خیلی راحت و حساس بودم و همیشه سعی می‌کردم کار او متفاوت باشد. در آمریکا وقتی خبر فوتش را شنیدم، گریه‌ام گرفت. اما در حالیکه تمام تلویزیون‌های ایرانی در اروپا و آمریکا من را دعوت کردند تا درباره‌ی او صحبت کنم من جواب رد دادم و گفتم اگر فردین مُرده من هم مُرده‌ام.

جلیلوند در بخش دیگری از این گفتگو که در مقطعی انجام شده بود که تازه از خارج از کشور آمده بود، گفته بود: “سفر سنگ” ساخته مسعود کیمیائی آخرین فیلمی بود که تقریبا همزمان با انقلاب اسلامی، مدیر دوبلاژ بودم و به جای سعید راد صحبت می کردم. “غازهای وحشی” و “شعله” هم آخرین فیلم‌های خارجی بودند. یک فیلم هم از سیلوستر استالونه بود که حتی آنونسش را گرفتیم اما فرصت نشد آنرا دوبله کنیم و ایران را ترک کردم.

وی علت ترک ایران را تحصیل فرزندانش می دانست و می گفت: بچه‌هایم بیش از انقلاب در انگلستان درس می‌خواندند و باید برایشان پول می‌فرستادم که مشکل بود. سرانجام با مادرشان صحبت کردم و دیدیم خودمان هم باید بالاسرشان باشیم و اگر برگردیم به تحصیلشان لطمه می‌خورد. همگی به آمریکا رفتیم و در آنجا مقیم شدیم تا بچه‌ها به سرانجامی برسند که خوشبختانه الان هر سه فرزندم به وضعیت خیلی خوبی رسیده‌اند. در این ۲۴ سالی هم که در خارج از کشور بودم، حرفه‌ای داشتم که اصلا ارتباطی با هنر نداشت.

      عاشق کار دوبله بودم

جلیلوند در ادامه آن گفتگو از عشق و علاقه اش به دوبله سخن گفته بود: من عاشق کار دوبله بودم و عاشقانه این کار را دوست داشتم و ترک کردنش هم مثل این بود که یک چیزی را که به آن اعتقاد داشتم از بین رفته باشد و خیلی ناراحت بودم، یک وقت شغل، آدم را کنار می‌گذارد و یک وقت خود آدم، شغل را کنار می‌گذارد، من موقعی که کنار رفتم هیچ عیب و ایراد و مسئله خاصی نداشتم و خودم شغلم را مجبور شدم کنار بگذارم.  با بازگشت به اینجا با فیلم “عصر روح” شروع کردم که به جای لیام نیسن حرف زدم، حتی فکر می‌کردم نتوانم این کار را انجام دهم ولی خوشبختانه گفتیم در فیلم بعدی هم به جای جت لی صحبت کردم که دست گرمی بود و چون دیالوگ کم داشت فقط می‌خواستم راه بیافتم. الان حتی اگر یک میلیون هم بدهند این کار را نمی‌کنم. یک یا دو فیلمی که مجبور شدم کار کنم فقط دلیلش این بود که مجددا با حرکات لب و دهن آشنا شوم. بعضی‌ها می‌گویند دوبله هنر نیست در صورتی که اگر نبود، همه می‌توانستند دوبله کنند. بعضی‌ها هم می‌گویند دوبله جنایت و خیانت است!. شما که الان از “بیلیاردباز” پل نیومن خاطره دارید به راستی آیا اگر این فیلم دوبله نمی‌شد و شما آنرا می‌دیدید اینقدر از آن خاطره داشتید؟ از هر کسی می‌پرسیم می‌گویند، می‌گویند پل نیومن را به خاطر صدا و دیالوگی که رویش بود دوست داریم، همینطور مارلون برانو.خیلی‌ها هم آمدند، دوبله کردند رفتند ولی هیچ اسمی از آنها نیست.

جلیلوند در این گفتگو از موسسه قرن ۲۱ که در آن مقطع زمانی فیلم های خارجی را دوبله می کرد، سخن گفته بود: جعفری مدیر این موسسه واقعا عاشق سینما است. اگر سینما ۵ نفر مثل او را داشت، متحول می‌شد. به قول بعضی‌ها او فقط دوست دارد هزینه کند تا فیلم‌ها را به زبان فارسی ببیند! من در این موسسه مدیریت داخلی استودیو را به عهده دارم و با اختیارتام کلیه کارهای یک فیلم به مسئولیت من انجام می‌شود.

دیگر در ایران از دوبله‌های درخشان و ماندگار خبری نیست

او در عین حال که معتقد بود “وضعیت دوبله بد نیست” در عین حال می گفت: دیگر در ایران، از آن دوبله‌های درخشان و ماندگار خبری نیست. چون سینمای ما به لحاظ اکران و نمایش فیلم‌های مطرح خارجی درهای خود را بر روی جهان خارج بسته است و این اکران محدود فیلم‌های خارجی جوابگوی دوبله نیست. زمانی بهترین فیلم‌های جهان همزمان در سینماهای ایران اکران می‌شد. صدابرداری سرصحنه نیز در آن زمان رایج نبود اما الان وضعیت ۱۸۰ درجه فرق کرده است.

اما با تمامی این شرایط از زمانیکه به ایران بازگشته‌ام برخلاف بسیاری از دوستان و همکاران به آینده این حرفه بسیار امیدوارم. جوان‌های بسیار مشتاق و مستعدی را دیده‌ام که با اندکی مدیریت و با گذشت مدت زمانی می‌توانند بارقه‌هایی از آن گذشته درخشان را تکرار کنند. این جوان‌های مشتاق و بسیار مستعد احتیاج به پشتیبانی و حمایت دارند و با راه‌اندازی واحدهای دوبله‌ی جدید می‌توان به آینده‌ای که به آن اشاره کردم نزدیک شد.

چنگیز جلیلوند می گفت: هر فیلم سینمایی فقط بر روی پرده سینماست که معنی می‌دهد، اما برای جان بخشیدن دوباره به دوبله همین فیلم‌های ویدیویی نیز آغاز مناسبی می‌توانند محسوب شوند. به عنوان مثال خود من هرچند که بیش از ۲۴ سال از ایران دور بوده‌ام اما انگیزه و شوق فراوانی برای فعالیت مجدد و احیای دوبله دارم.

وی در اشاره به کارهای قابل توجه در این زمینه می گفت: یکی، فیلم “بیمار انگلیسی” (آنتونی منگولا) است که به جای ویلم دافو صحبت کرده‌ام و از آن هم بسیار راضی و خشنودم و دیگری فیلم کی پکس است که به جای کوین اسپیسی صحبت کرده‌ام. فیلم فضای بسیار خوبی دارد و جان می‌داد برای دوبله!. از کارهای آینده هم می‌توانم به فیلم‌های ترمیناتور ۳ (جاناتان ماستو – محصول ۲۰۰۳ آمریکا) و score امتیاز اشاره کنم که در این آخری به احتمال فراوان به جای مارلون براندو و رابرت دنیرو صحبت خواهم کرد.

جلیلوند که صدایش در طول سال‌های متمادی معرف و یادآور بسیاری از ستارگان سینمای ایران و جهان بوده است، یادآور شده بود: من در آن زمان همیشه از صحبت کردن به جای ریچارد برتون لذت می‌بردم، نمونه کامل کارم با برتون در فیلم چه کسی از ویرجینیاوولف می‌ترسد؟ (مایک نیکولز) است.

من حتی زمانیکه در آمریکا بودم در لحظات تنهایی صدا و نوار ریچارد برتون در این فیلم را برای خودم می‌گذاشتم و بارها به آن گوش می‌دادم. به برت لنکستر نیز بسیار علاقه داشتم هم به خودش به عنوان یک بازیگر و شخصیتش. از میان فیلم‌های لنکستر به حرفه‌ای‌ها (ریچارد بروکس) بسیار علاقه‌مندم به صورتی که در زمان دوبله‌ی فیلم خانواده‌ام را نیز به استودیو بردم تا کارم را از نزدیک ببینند.

زنده یاد چنگیز جلیلوند که به جای بازیگران مطرح دیگری همچون پل نیومن و مارلون براندو صحبت کرده است، همچنین گفته بود: من صحبت کردن به جای پل نیومن را از فیلم کسی آن بالا مرا دوست دارد (رابرت وایز) شروع کردم و تا زمانیکه در سال ۱۳۵۸ از ایران رفتم، تمامی فیلم‌های پل نیومن را دوبله کردم.

 خاطره‌گویی از یک کار 

این هنرمند خاطره ای را هم تعریف کرده بود و گفته بود: در آن‌ زمان رایج بود که نماینده‌ای از سوی کمپانی سازنده هنگام دوبله فیلم معروفی به استودیوی دوبله می‌فرستادند در هنگام دوبله‌ی پدر خوانده (فرانسیس فورد کاپولا) نماینده کمپانی نیز حضور داشت و زمانیکه من دیالوگهایی از براندو را در فیلم گفتم وی تا مدتی خیره به پرده نگاه کرد و آنگاه رییس استودیو را خطاب قرار داد و با صدای بلند گفت: این فلان فلان شده که خود براندوست، با براندو اصلا مو نمی‌زند! و من که از بد دهانی وی ناراحت شده بودم دیگر کار را قبول نکردم اما او زمانیکه از در استودیو خارج می‌شد رو به من کرد و گفت: good like mr brando . پس از رفتن وی، مدیر استودیو که امتناع مرا دید، خواست دستمزد مرا به دلار بدهم اما من نپذیرفتم. آنها بالاجبار از افراد بسیاری تست گرفتند تا آقای نوربخش با تایید من به جای مارلون براندو در نقش دون کورلئونه صحبت کرد.

چنگیز جلیلوند در پایان، سخنانش را اینگونه به پایان برده بود: در این سالها همیشه دلم اینجا بود و دوست داشتم بیایم و حتی فقط یک رل کوچک بگویم. ریشه من در ایران است و هر چقدر آنجا در رفاه باشم، غم دوری از وطن در دل من می‌گذرد بنابراین تا موقعیت پیدا شد، برگشتم. حتی اگر سال قبل هم این موقعیت پیش می‌آمد، برمی‌گشتم. از طرف مدیریت موسسه قرن ۲۱ از من دعوت شد و خودم هم دیدم دیگر بچه‌هایم به من احتیاجی ندارند، برگشتم و  الان هم مرتب در رفت و آمد هستم و به بچه‌هایم سرمی‌زنم.

ایسنا نوشت؛ این گفتگو در سال ۸۲ تقریبا ۱۸ سال قبل، توسط مسعود نجفی (خبرنگار ایسنا) انجام شده است.