هیج کس نمی تواند حلال و مباح خدا را بر مردم حرام کند، به هر بهانه و تحت هر نامی؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی

0
529

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

مراسم ورزشی که اخیراً در کربلا برگزار شد و واکنش های خشک مذهبی ها بدان، بهانه ای شد تا به موضوعی بپردازم که در غبار زمان در تاریخ اسلام دچار استحاله شده، چنان که به ضد خودش بدل شده است (و به همین سبب در روایات و پیشگویی های دینی مسلمانان آمده که در آخرزمان و عصر ظهور، کسانی که مسلمان خوانده می شوند، از مشرکان صدر اسلام گمراه ترند و زمانی که منجی، آنان را به “اسلام راستین” فرا خواند، تو گویی دینی جدید آورده است). موضوع “اصل لذت” (به خصوص لذت معاشرت با جنس مخالف و لذت جنسی) و “اصل شادی” در زندگی و دیدگاه اسلام نسبت بدان.

برای درک هر راه حلی، باید به درستی ابتدا مشکل و مسأله ای را شناخت که راه حلی برایش تجویز شده است. اصل لذت و به خصوص موضوع غریزه جنسی، “به غلط” از جمله بحث انگیزترین مسائل در ادیان مختلف در ادوار مختلف بوده است (چون اساس دین بر طبق مبارزه با احساسات و غرایز طبیعی انسانی نیست، بلکه انسان کردن تعدادی انسانماست). غریزه ای طبیعی که هر انسان متعارفی از آن برخوردار است و کشش به جنس مخالف (یا همجنس) نیز کاملاً طبیعی است و جوانی که چنان تمایلی نداشته باشد نرمال نیست. در ادیان شرق دور ارضاء غریزه جنسی از جمله مواردی است که جایز نیست و منع می شود. گرچه پیروان عادی آن را رعایت نمی کنند و درحقیقت نمی توانند بکنند و عمدتاً راهبان و استادان این ادیان هستند که از ارضاء غریزه جنسی پرهیز می کنند. در مسیحیت، آن دارای فراز و فرودهایی بوده است و آنچه اینک تثبیت شده تجویز غریزه جنسی از طریق ازدواج برای عموم است، اما کشیشان و راهبان از آن منع شده اند (و می بینیم که همین مسئله موجب انحرافاتی در نزد کشیشان و روحانیون مسیحی نیز شده است). در دورانی که قرآن بر پیامبر (محمد) نازل شد، ریاضت در مسیحیت بسیار متداول شده بود و حتی افراط در این زمینه به رقابتی خطرناک بدل گشته بود، به طوری که انگار به هر میزان ریاضت بیشتر شود، شخص به مقام معنوی و قرب بیشتری نزد ذات الهی می رسد. به خصوص بیابان های مصر و سوریه به کانون فرقه هایی بدل شده بود که بدین مبارزه با احساسات طبیعی و خدادادی روی آورده بودند و آن را در مسیر دینی شان می دیدند. در همان دوران بندیت قدیس در جهت نظام مند نمودن این ریاضت ها تلاش کرد و توانست در قالب رهبانیت در مسیحیت آن را سر و سامان دهد. ریاضت کشان مسیحی تنها در دیرهایی که بدین منظور تأسیس می شد و زیر نظر یک کشیش می بایست ریاضت بکشد و به میزانی که وی تعیین می کند و بیش از آن جایز نبود و اجازه معاشرت جنسی نیز نداشتند.

اسلام در دوران محمد آمد و گفت، نه تنها غریزه جنسی و ارضاء جنسی از آن طریق جایز و حلال، بلکه لذت جنسی و مهمتر از آن اصل لذت هیچ اشکالی ندارد و مباح است. آیات مربوط بدان همان است که امروزه شیعیان از آن تحت عنوان جایز شمردن صیغه می نامند (که قابل تقلیل به صیغه نیست). البته اصلی که آیات از آن سخن می گوید، فراتر از غریزه جنسی است و به نفس لذت نظر دارد که تأکید دارد، با دین منافاتی ندارد. از لذت موسیقی و رقص و انواع هنرها و هر نوع شادی گرفته تا لذت جنسی. هم در گذشته و هم امروزه بسیاری به غلط لذت را شیطانی دانسته و احساسات درونی انسان ها درباره هر چیز لذت بخش از موسیقی گرفته تا غریزه جنسی را منع می کنند؛ در حالی که در اسلام نه تنها معاشرت جوانان و زنان و مردان از جنس مخالف منع نشده بلکه لذت از آن نیز مباح دانسته شده است، حتی به میزان رابطه جنسی که امروزه تحت عنوان صیغه می شناسند (تأکید می کنم که قابل تقلیل به صیغه نیست). آنچه جایز نیست افراط در آن همچون غلط بودن افراط در هر چیزی است که افراط در مسائل جنسی به همان چیزی منتهی می شود که امروزه هرزگی و عیاشی می نامیم و گرنه معاشرت دوستانه و آزادانه زنان و مردان در محافل عمومی و خصوصی هیچ اشکالی ندارد و رابطه طبیعی –ولو جنسی- دختران و پسران با یکدیگر در اسلام نیز هیچ منعی ندارد و “مباح” است. متأسفانه در تاریخ اسلام، مردان به عنوان متولیان و فقهای دینی، همه چیز را به نفع خودشان با شروطی جایز و حلال شمرده اند و برای دیگران حرام. از اجازه صیغه و عیاشی برای مردان متأهل (چون به سبب متأهل بودن امکان ارضای جنسی برایشان هست و تمایل به دیگران مصداق زنای محصن و هرزگی است) و حرام آن برای زنان متأهل بگیرید تا تشدید زنای محصنه برای زنان (در حد سنگسار که در قرآن به شدت تقبیح شده و جنایت است). البته آنانی که افراطی تر بودند و تحت عنوان اسلام ناب عمل می کردند، آن ها را به مردان نیز تعمیم دادند (مثل حجاب برای مردان و حد آستین کوتاه برایشان در حکومت منحوس ملایان ایران که مضحک است) و همه چیز را برای هم زن و هم مرد حرام کردند.

خبر خوب این است، منبرش را که پیامبر خواب دیده بود بوزینه ها اشغال کردند (بوزینه به عنوان نماد تقلید) و در روایت های تان آمده که در عصر ظهور (منجی) از بوزینه ها پس گرفته می شود، بزودی از فقه ها و مفتیان و مراجع تقلید پاکسازی خواهم کرد و هیچ کس حق نخواهد داشت مفت بخورد و -به نام خدا و دین اش- حرف مفت بزند و حلال و حرام برای دیگران تعیین کند.  

درخصوص حجاب نیز آنچه آیات حجاب خوانده می شود، درحقیقت آیات حجب و حیا و به خصوص پاکدامنی (عفاف) است. چون در همان آیات تأکید می شود که اصل بر پاکدامنی است و نه حجاب و برای این که باز محدودیتی از بابت عفاف تجویز نشود، می گوید از دل ها تنها خداوند خبر دارد (و حتی پیامبر هم نمی تواند در این خصوص حکم و حد صادر کند). البته همگان بدرستی اذعان دارند که حجاب در اسلام هرگز اجباری نبوده و نیست و هیچ حدی نیز برای بی حجابی صادر نشده است و بنا بر آیات صریح قرآن هیچ کس نمی تواند حلالی را حرام کند و حرامی را حلال. کسانی نیز که به هر شکلی چنان کنند، مصداق محاربه با خدا و پیامبرانش خواهند بود. همین مفهوم محاربه را نیز خشک مذهبی ها دچار استحاله کرده اند. کسانی که توصیه های دینی را که اجباری نبود، برای دیگران به حد و مجازات دینی بدل می کردند و در پاسخ به کسانی که از آن ها انتقاد می کردند، می گفتند کار بدی نکرده اند و اشخاص را از گناه به دور داشته اند، خداوند در جواب آنان می گوید که تجویز هر حدی به جز حدی که خداوند تعیین کرده به مثابه محاربه با خداوند و رسولش است. چیزی که در دین اجباری نیست می بایست غیراجباری بماند، آنچه مباح است باید محترم شمرده شود و حلال و مباح خداوند را هیچ کس حق ندارد تحت هر عنوانی عملاً برای مردم حرام کند، چه رسد مجازاتی برایش تعیین کند و کسی که با علم بدان، با لجاجت بدان اصرار ورزد، مصداق محاربه با خداوند و رسولش است (و هر کسی که در آن کوچکترین مشارکتی داشته باشد، مجازات خواهد شد؛ از مقامات قضایی و نیروهای انتظامی بگیرید تا کسانی که تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر برای بانوان مزاحمت ایجاد می کنند. همان بلایی بر سرتان خواهم آورد که در روایت هایتان آمده است. (همین ها که امروز مدافعان شما هستند، مجازات کنندگان آتی شما خواهند بود و همین مدافعان حقوق بشر را که اینک در زندان می کنید، آن موقع تنها مدافع شما خواهند شد، اما سرنوشت شما به آنان سپرده نشده، بلکه بدستان من سپرده شده و نوع و میزان مجازات تک تک تان را تنها من می دانم و خداوندتان؛ آن گونه که آرزو خواهید کرد ای کاش گرفتار داعش می شدید).

دخترانی که به سن بلوغ نرسیده اند، حق رعایت حجاب را ندارند (چون سبب انزجار از دین می شود) که این امر در تاریخ اسلام رعایت می شده و نسل اندر نسل منتقل شده که متأسفانه این امر امروزه در دوران اسلام گرایان در خاورمیانه نفی می شود، همان گونه حجاب برای زنانی که به یائسگی رسیده اند توصیه نشده است که باز به اشتباه حجاب افراد مسن به عرف بدل شده است. هیچ پدر و مادری حق ندارد به دختران تا قبل از بلوغ حجاب را تجویز کند. آن ها وقتی بزرگ و بالغ شدند در مورد پوششان باید خودشان تصمیم بگیرند و گرنه نسبت به حجاب و هر چیز دینی منزجر می شوند (همان طور که اینک در ایران می بینیم).

علاوه بر آن، ما در صدر اسلام هیچ چیز تحت عنوان شهر مقدس –که محرمات خاصی در آن رعایت شود- نداریم. پیرامون مکان مقدس به جز آنچه در قرآن ذکر شده وجود ندارد و آن قابل تعمیم به یک شهر نیست و شامل تمام شهر مکه و تمام شهر مدینه نمی شود، چه رسد شهرهای دیگر. این ها بدعت های غلطی است که در طول تاریخ توسط خشک مذهبیون و افراطیون دینی صورت گرفته است. مهمتر از همه، شهری که پایبندی مردم به دین در آن، در عمل بیش از شهرهای دیگر باشد، باید بیشتر نسبت به حدود و حلال و حرام خداوند پایبند باشند؛ از عدم حرام کردن هر چیز حلال و مباح تا عدم اجباری نمودن هر چیزی که دینی است، چون در دین اجباری نیست و هر چه که اجباری شد دیگر از دایره دین خارج است.

درضمن، در مراسم زیبای رقص و آواز و شاد و دل انگیزی که در کربلا برگزار شد، بانوان متأسفانه به سبب فشارهای همین خشک مذهبی ها مجبور شدند در آن هوای گرم، از لباس های پوشیده استفاده کنند، که ضرورت نداشت و چنان که در همان آیات عفاف قرآن آمده پیدایی زیبایی های خدادادی و طبیعی بدن زنان هیچ اشکالی ندارد و افراط در جلب توجه همچون افراط در هر کاری جایز نیست و آن هم در حد توصیه و نه هیچ حدی دیگر (همچون منع دروغ یا بهتان و تندخویی و غیره که در دین منع شده اما مجازاتی برایش جایز شمرده نشده است) و امیدواریم در آینده باز هم شاهد هنرنمایی های زیبارویان عراقی بدون هر محدودیت در کربلا و همه دیگر شهرهای عراق باشیم.

در دنیایی زندگی می کنیم که بسیاری از گرسنگی رنج می برند، بیش از یک میلیارد نفر حتی آب آشامیدنی سالم ندارند، علاوه بر فقر و فلاکت، بلایای طبیعی خسارت های مالی و جانی چه بسا جبران ناپذیری در ابعاد گسترده می زند، در کنار آن ناملایات زندگی فردی و اجتماعی قرار دارد و هنوز بسیاری از بیماری های روح و روان انسان -برخلاف بیماری های جسمی- هنوز برای ما ناشناخته است، چه رسد درمان یا درمان قطعی داشته باشند و در کنار برای انسان ماندن نیاز هست که اخلاقیات و وجدانیات توسط انسان رعایت شود که آن خود محدودیت هایی در انتخاب ها و تصمیمات زندگی به ما تحمیل می کند… در این میان، شادی و لذت یک فرصت کوتاهی هستند، برای تنفس مجدد و تجدید قوای ما تا دوباره به مبارزه سخت مان طی زندگی ادامه دهیم و جا نزنیم. خداوند به این مسائل وقوف داشته که لذت و شادی را در دین و زندگی مباح ساخته و تعدادی نادان در طی تاریخ تا امروز، با دانش نداشته و تعصب و زور می خواهند آن ها را به نام دین و خدا و پیغمبر از زندگی انسان حذف کنند، که نتیجه را می بینیم که همگان را از دین و ایمان بیزار کرده اند.

در اینجا یک پرانتز باز می کنم پیرامون اظهارنظرات برخی از فرماندهان مزدور و خلافکار حشدالشعبی (که همچون مذهبیان خلافکار حکومتی ایران تصور می کنند با این تظاهر به دین می توانند هرزه گی و فساد فی الارض شان را لاپوشانی کنند و خلق را بفریبند) که در مورد مراسم ورزشی کربلا اظهارنظر و غلط های زیادی کردند و چیزهای گنده تر از دهان شان خوردند، که همین نیز ثابت می کند که آنان برخلاف ادعای مقامات عراقی که درصدند حشدالشعبی و فرماندهان شان را بزک کنند، چون یک نیروی نظامی عادی نیستند و از آن عدول می کنند و تا هنگامی که تغییرات در حشدالشعبی صوری بوده و در حد بخشنامه و تغییر نام باشد، حملات ویرانگر بدان ها ادامه می یابد (همان گونه که به شما وعده داده بودم، در عراق هدف قرار گرفتید و حتی روی تان نشد که آن را اعلام کنید و اما دیگران گزارش کردند) تا زمانی که تمامی فرماندهان حشدالشعبی تغییر کنند و نظامیان غیرایدئولوژیک عراقی جایشان را بگیرند، و محض اطلاع تان (حشدالشعبی) بزودی خود را در هر کجای عراق چون حرامزادگانی بی پناه خواهید یافت که در هر لحظه و مکان ناگهان مورد هدف قرار می گیرید. (حجت تمام)