تمام ابعاد شطرنج سوریه را دریابیم

1
138

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

نخستین نکته در صفحه شطرنج سوریه آن است که برای جامعه جهانی، رسانه های جمعی و حتی برخی از بازیگران پیرامونی آن، “ابهام” وجود دارند، اما نه برای بازیگردان های اصلی آن. این ابهام از آنجا ناشی می شود که بازیگران پیرامونی، توسط بازیگران اصلی به بازی کشیده شده اند و منفعل اند، جامعه جهانی دیدگاه اش را از اخبار کاملاً متضاد رسانه های خبری گوناگون می گیرند که اگر بخشی از پروپاگاندای دولتی نباشند، اطلاعات شان از طریق شرایط میدانی متناقض سوریه می رسد؛ در سوریه شرایط نه تنها از منطقه ای به منطقه دیگر فرق می کند، بلکه از گروهی به گروهی دیگر می چرخد و از رسیدن محموله ای به محموله دیگر فرجی است. مهمتر آن که، به فراخور اهدافی که بازیگران اصلی میدان بازی دنبال می کنند و سیاسیون درگیر را در همسویی با این اهداف می بینند یا نه، شرایط را می چرخانند؛ مثلاً موج اول حملات به ۴۰ نقطه در سوریه که با انفجارهای مهیب در دشمق و اطراف آن همراه بود، اسد و حامی شان را سر عقل آورد تا به مذاکره تن دهند. به محض این که ائتلاف سوریه مخالفت اش را با مذاکره اعلام کرد، کمک های تسلیحاتی را که آماده ارسال به رزمندگان سوری بود، قطع کردند و وزنه در در برخی از میادین نبرد به نفع ارتش اسد و حزب الله لبنان کمی چرخید و ادامه خواهد یافت تا آنان نیز به مذاکره تن دهند. برخلاف آنچه بسیاری ادعا می کنند، نه تنها شرایط که نحوه چرخش بازی طی زمان تا حد بسیار زیادی در کنترل بازیگردان های اصلی است.

استراتژیست های آمریکا با تداوم جنگ سوریه، هم حزب الله را کاملاً در جهان عرب بازاندند و هیچ گاه حزب الله در سطح نظامی و سیاسی تا بدین حد تضعیف نشده بود و هم هزینه های سنگین مالی و جانی به حکومت ایران و سپاه تحمیل کردند که با سخت تر شدن تحریم ها می خواهند حکومت ایران را وارد همان بحرانی سازند که مدتی است برای آن طرح ریزی حساب شده ای کرده اند و اگر حکومتی های ایران فکری به حال شان نکنند، ایران سوریه ای دیگر خواهد شد. حزب الله علاوه بر تلفات جانی و از کف دادن افکار عمومی در دنیای عرب، تلفات سنگینی را در زمینه قطع دست اش از حمایتگران مالی اش در جهان عرب و حتی دستگیری شبکه های مرتبط با آن در کشورهای حاشیه خلیج فارس متحمل شده است و دولت ائتلافی اش در لبنان هم سقوط کرده است. علاوه بر آن، بحران سوریه به بحرانی برای دولت مالکی نیز بدل شده و هم شبه نظامیان عراقی را به کام جنگ سوریه سوزانده و هم دولت شیعی مالکی که قبلاً حاکمیت عملی اش را بر بخش های سنی نشین عراق از دست داده، امروز با موجی از اعتراضات مردمی در استان های شیعه نشین نیز مواجه شده که نسبت به عدم برخورداری از خدمات اولیه زندگی مثل آب و برق و غیره معترض اند و اخبار هر روزه ای که از دزدی و ناپدید شدن پول های میلیاردی از دولت مالکی می رسد، تا حد زیادی نشان می دهد که بخشی از این پول ها خرج سر پا نگه داشتن بیشتر رژیم ورشکسته اسد –ولو برای چند روز بیشتر، شده است. در کنار آن، ایران که تا حد زیادی برای دور زدن تحریم ها از دولت مالکی کمک می گیرد، با این وضعیت، عملاً بحران خود را به دولت دست نشانده اش در عراق نیز منتقل ساخته است. حکومت ایران حالت غرق شده ای را دارد که به هر جا دست می برد تا نجات یابد، مانع غرق خود که نمی شود هیچ، موجب می شود، آنان نیز با او در بحران فرو روند.

علاوه بر همه این ها، آمریکا در طول تمام سال های پس از یازدهم سپتامبر، هرگز این همه تروریست را نکشته است، آن هم بدون این که حتی یک سرباز آمریکایی در سوریه کشته شود و این در حالی است که آنان متقابلاً به رژیم اسد مورد حمایت ایران آنقدر ضربه زده اند که تلفات نیروهای اسد آنقدر بالا رفته که پس از تسلیحات و پول اینک حتی نفر برای جنگ کم آورده که به حزب الله لبنان، شبه نظامیان عراقی و پاسداران ایران متوسل شده تا آن کاستی هایش را جبران کند. حتی آنچه نگرانی کشورهای غربی از رفتن اسلام گرایان از کشورشان به سوریه خوانده می شود، تقریباً برعکس است و تا قبل از جنگ سوریه، این اسلام گرایان در جوامع غربی حضور داشتند، اما برای دولت های مطبوع شناخته شده نبودند و حکم دشمن بالقوه و ناشناخته ای را داشتند که هر آن ممکن بود دست به اقدامی تروریستی یا افراطی بزنند، اما با رفتن شان به سوریه، اگر در آنجا کشته نشوند، پس از بازگشت به کشور مرجع، از حالا دیگر توسط پلیس و نیروهای امنیتی این کشورها شناخته شده اند و زیر نظر گرفته می شوند تا به محض این که بخواهند دست به اقدامی تروریستی بزنند، دستگیر خواهند شد. کدام قمار را می شناسید که این همه دستاورد یک جا برای یک بازی داشته باشد؟

در سطح میدانی، رزمندگان سوری و کرد، بیشتر بخش های شمالی و شرقی سوریه و همین طور بخش بزرگی از جنوب و بخش های پراکنده ای در دمشق، حمص، حماه و لاذقیه را در تصرف دارند و جنگ به شکلی نامنظم در تمامی آن مناطق در جریان است؛ بیشتر روستاها و شهرهای کوچک در کنترل رزمندگان سوری است و بخش های هم از شهرهای بزرگ بیشتر در کنترل ارتش اسد و حامیان اش است. در گذشته قطر از حامیان اصلی گروه های تندروی مذهبی و تکفیری بود، اما حالا قطر کمک بدان ها را قطع کرده است و ترکیه به گروه های مذهبی میانه رو کمک می کند و عربستان نیز به سوی کمک به ارتش آزاد سوریه تغییر رویه داده است و این موجب شده تا ارتش آزاد تقویت و اسلام گرایان تندرو تضعیف شوند. آمریکا و غرب نیز از جنوب و مرزهای اردن به تعلیم و تسلیح گروه های مبارز غیرمذهبی در درعا مشغول اند و پیشروی در آن منطقه بسیار سریع و حتی یک طرفه جلو می رود. اما چرا اکنون تصور می رود که گروه های تندروهای اسلامی بیشتر نام شان در سوریه شنیده می شود؟ چون اکثراً آنان هستند که به سوی جنگ با اسد و حامیان اش هل داده شده اند و ارتش آزاد ایستاده هم تجدید قوا می کند و هم بر اساس یک استراتژی حساب شده می خواهد این دو نیروی جانی به هم بزنند و خود و مردم کمترین تلفات را تا جای ممکن بدهند. جابجایی های اخیر نیز در برخی از جبهه ها همچون قصیر و حمص نیز استراتژیک نیست. قصیر ۶۰ درصد از تسلیحات رزمندگان را تأمین می کرد، موقعی که مقامات ترکیه هنوز با اسد در حال رایزنی بودند تا به طریق سیاسی کنار بکشد و آمریکا و غرب در اردن پایگاه های آموزشی برای رزمندگان سوری نزده بودند و حالا از تمام طول خطوط مرزی وسیع شمال و جنوب و حتی کردستان و بخش های دیگری از لبنان همچنان سلاح و انواعی از کمک های متنوع به رزمندگان سوری می رسد. تصرف قصیر اتفاقاً موجب شد که حزب الله لبنان و پاسداران ایران بفهمند که “این تو بمیری از آن تو بمیری ها” نیست. آنان در ازای بدست آوردن چند خرابه، بالاترین رده های فرماندهی شان را از دست دادند و تلفات آن برای حزب الله جبران ناپذیر بود و به همین سبب برای اربابان شان در ایران پیام فرستاندند که دیگر به تنهایی نمی توانند ادامه دهند و باز به همین سبب عملیاتی را که در حلب شروع کردند، در همان ابتدا شکست خورد و ابتکار عمل در دست رزمندگان سوری افتاد. این در حالی است که جنگ و گریز و کمین هم در قصیر و هم حمص هنوز ادامه دارد. زمانی مشخص می شود که پیروز این دو جبهه چه کسی بوده که تحلیلگران دریابند که عامل زمان بوده که برنده را تعیین کرده نه زمین؛ زمانی برای تلفات مالی و جانی بیشتر اسد، حزب الله و پاسداران ایران. تدبیر دیگر تغییر صحنه اصلی نبرد از شهرها به پایگاها و پادگان های نظامی و هوایی است که از تلفات انسانی و مردم غیرنظامی می کاهد. شاید بتوان گفت کمک کاری برجسته ای که اوباما کرده، عدم تخریب توان هوایی اسد بوده که بر تلفات انسانی چه به رزمندگان و چه غیرنظامیان می افزاید.

از آن سوی، روسیه نیز به عنوان بازیگر بزرگ آن طرف ماجرا ضرر نکرده است. روسیه مقدار زیادی سلاح به رژیم اسد فروخته است که هزینه اش را چون حقوق ارتش اسد و مزدوران عراقی، رژیم ایران پرداخته است. اسرائیل با ارسال آن سلاح ها مخالفت ورزیده است، ولی مخالفت آن مانع از فروش سلاح ها نشده است؛ چون روسیه متقابلاً آدرس شان را به اسرائیل داده و اسرائیل هم آن ها را دقیق منهدم ساخته است! بنابراین، هم روسیه برنده شده که سلاح ها را فروخته و طی ساخت و پاخت با اسرائیل، هم اسرائیل برده که آن ها را منهدم کرده است و سلاح های پیشرفته دود شده و رفته اند هوا، بدون آن که به کسی آسیبی برسانند و هزینه اش را هم ملاها و پاسداران نادان ایران داده اند. کار از این تمیزتر می توانست صورت گیرد؟

از آن سوی دیگر، کردهای سوریه به حقوق معوقه شان رسیده اند. آنان تا پیش از بهار عربی حتی دارای شناسنامه نبودند و از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم بودند، چه رسد حقوق شهروندی، اما نخست اسد برای به جان هم انداختن کردها با ارتش آزاد، کنترل بسیاری از مناطق را به کردها سپرد و کردها نیز پس از مدتی به ارتش آزاد سوریه پیوستند و به همراه آنان باز رژیم اسد می جنگند؛ یعنی یک بازی دو سر باخت برای اسد. حالا کردها با اعلام خودمختاری می خواهند تا چند ماه دیگر قانون اساسی جدیدی نوشته و انتخاباتی دموکراتیک برگذار کنند؛ این همه دستاورد برای کردهای سوریه، با کمترین تلفات صورت گرفت و آنان عمدتاً از این درگیری ها به دور ماندند. مهمترین دستاوردشان، درخشان تر از پرچم های زرد برافراشته، همین کسب یکباره تمامی حقوق مورد مطالبه کردهاست.

 با این همه، متأسفانه تلفات انسانی و مردمی در سوریه آنقدر فاجعه بار است که نمی توان نادیده شان گرفت. متأسفانه بله، اما این چیزی نبود که گزینش جامعه جهانی، مردم و معترضان سوری و حتی بازیگردان های کنونی اش باشد و با آغاز بهار عربی، خیلی از معترضان در شهرهای کوچک شروع به تظاهرات کردند که بیشترشان نیز نوجوان و حتی کودک بودند و این رژیم بعث و نیروهای امنیتی اسد بودند که با شکنجه، تجاوز و گلوله به آنان پاسخ دادند و تظاهراتی مدنی را به جنگی خیابانی کشاندند و سپس بازیگران منطقه ای و جهانی وارد معرکه شدند. باید تا جای ممکن هم بر همه نوع کمک های انسان دوستانه برای مردم و آوارگان سوریه افزود و هم نبردها را چون گذشته از شهرها دور کرد و به پایگاه ها و پادگان های نظامی و فرودگاه ها کشاند تا تلفات انسانی به حداقل برسد و تسلیحات و تجهیزات بیشتری به غنیمت گرفته شود. انهدام نیروی هوایی اسد نیز اگر صورت نگیرد، یعنی متأسفانه باید منتظر کشته ها و گریه های بیشتری بود.

مقاله قبلیبیانیه برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر در باره محکومیت فعالان حقوق درویشان
مقاله بعدیمرگ بازیگری که ۱۸ سال پلیس بود..
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.

1 نظر

  1. ممنون
    به نسبه به نظرم تحلیل جامعی بود . اما متاسفانه قدری محدود به سوریه است !
    اتفاقاتی که در منطقه . بخصوص مصر و افغانستان و پاکستان و عراق تا شمال و غرب افریقا و جریان طالبان و القاعده و سلفی ها و نقش قطر و عربستان و حتی امریکا در حمایتهای مالی کلانی که از پدیده خطرناک تحجر جدید در برابر تمامیت خواهی جمهوری اسلامی و برخی منافع اقتصادی و سیاسی بوجود اورده اند . نیاز به چیزی فرا تر از سرنگونی یک دولت و رفرمهای منطقه ای دارد .
    متاسفانه تفرقه مذهبی و سیاسی و خلق موجودی باسم القاعده و طالبان و دهها گروه وابسته ….تاوانی بمراتب سنگین تر از انچه تصور میکنیم بدنبال خواهد داشت …..
    امیدوارم محکوم نهایی این منازعه عنصر دمکراسی در خاورمیانه نباشد !

نظرات بسته است