آن کسی که باید ثابت کند، اسلام و دموکراسی تضادی ندارند، اسلام گرایان اند؛ از نظر اسلام گرایان، حق یعنی تنها “حق من”!

0
259

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

ماجرا خیلی بامزه است. طرح مسأله پیرامون آشتی اسلام و دموکراسی، تو گویی توسط اسلام گرایان برعکس شده است. آنان طلب کار شده اند که چون در مصر اسلام گرایان نتوانستند از طریق دموکراتیک در قدرت بمانند، پس این بدآموزی برای اسلام گرایان دارد که نمی توانند از طریق دموکراتیک به اهداف شان برسند، بنابراین باید به راه های غیردموکراتیک متوسل شوند! اما آن کسی که باید ثابت کند که اسلام گرایی و دموکراسی آشتی پذیرند، اسلام گرایان هستند. این اسلام گرایان هستند که باید در عمل ثابت کنند که می توان بدان ها اطمینان کرد که پس از این که بر جایگاه های قدرت از طریق دموکراتیک دست یافتند، دموکراسی را به نفع خود مصادره نکرده و عملاً “کودتایی خاموش” علیه دیگران راه نیاندازند. نه آمریکا، نه غرب، نه لائیک ها و نه حتی مسلمانان، بلکه اسلام گرایانی که مدعی هستند، اسلامی را که معرفی می کنند، قابل تحقق در سیستم دموکراتیک هست و به دیکتاتوری مذهبی منتهی نمی شود، باید در عمل نشان دهند و تا حداقل یک مورد موفق نشان ندهند، نشان می دهد که یا اسلامی را که معرفی می کنند، من درآوردی است یا دین با سیاست قابل جمع نیست. البته وقتی اسلام گرایان مصر حسابی گند زدند، به جای بررسی اشتباهات و دلیل آن که چه شد به محض این که به جایگاه قدرت دست یافتند، حقوق اقلیت ها را که پیش از رسیدن به قدرت محترم شمرده بودند، پس از رسیدن به آن عملاً با تجویز شریعت اسلامی به قانون اساسی نقض کردند، دلیلی دیگر بر بی مسئولیتی شان است که همواره دیگران را می خواهند مسئول اشتباهات خویش معرفی کنند!؟ اگر منظورشان از دموکراسی رأی اکثریت است، نشان می دهد که دموکراسی را نمی شناسند و اگر دوزار سواد داشتند می توانستند تاریخ جهان را بخوانند تا ببینند که تمامی دیکتاتوری های دنیا از درون صندوق رأی اکثریت در آمدند و اتفاقاً میزان رأی بالا از نشانه های نظام های دیکتاتور است، نه دموکرات. در نظالم استبدادی است که مستبد از درون صندوق رأی بیرون نمی آید و در تمامی نظام های دیکتاتوری دنیا، از موسلینی و هیتلر گرفته تا رژیم های بعث عراق و سوریه و حتی دیکتاتوری مذهبی ایران، جملگی از صندوق های رأی بیرون آمده و می آیند. هیچ میزان رأی اکثریتی در یک نظام دموکرات، به هیچ منتخبی این اجازه را نمی دهد که با تکیه بر رأی اکثریت، “حقوق” اقلیت ها را نقض کند و گرنه نظام دیکتاتوری است، نه دموکراتیک. این نکته ای است که بسیاری از جهان سومی ها و حتی سیاستمداران و روشنفکران اش نمی دانند و از این سبب سخن از رأی ۵۱ درصدی و غیره می کنند. در یک دموکراسی، هر دولت و حتی هر مجلس منتخبی می توانند برنامه های شان را در چارچوب قانون اساسی پیش برند که چه بسا با برنامه های اقلیت ها متفاوت است، اما نمی توانند “حقوق اقلیت ها” را با استناد به رأی اکثریت، نادیده بگیرند و حتی اگر مجلس که نمایندگان مردم اند، با رأی اکثریت مطلق، مصوبه ای را تصویب کرد که در تناقض با حقوق اقلیت ها بود، غیرقانونی است؛ چون با اصول قانون اساسی دموکراتیک و حق برابر انسان ها در تناقض است. خوب دقت کنید، حتی اگر دولت یا مجلسی با رأی اکثریت ۱۰۰ درصد انتخاب شود، نمی تواتند چیزی را تصویب کند که حقوق اقلیت ها و اصل برابری انسان ها را نفض کند و اگر چنین کند، با وجود اکثریت مطلق، غیردموکراتیک و ناحق است. چون دموکراسی یک میثاق است و انتخابات تنها یکی از مکانیسم های آن.

اگر منظور اسلام گرایان آن است که با رأی اکثریت وقتی انتخاب شدند می توانند هر کاری بکنند و حتی زیر وعده های قبلی شان بزنند، سخت در اشتباه اند و باز نشان می دهد که دموکراسی را نمی شناسند، چون در دموکراسی همان گونه که مردم حاکمان و نمایندگان اش را انتخاب می کنند، همان گونه هر موقع که خواستند می توانند، آنان را به زیر کشند. برای آن مکانیسم های مختلفی وجود دارد که انتخابات تنها یکی از آن هاست. اعتراضات گسترده مردمی در سیستم های دموکرات عمدتاً به استعفای داوطلبانه دولت منتهی می شود. برای آن استعفاء قانونی نوشته وجود ندارد، بلکه منشی نانوشته در دموکراسی است که در جوامعی که فرهنگ دموکراسی وجود دارد، متداول است. اگر تصور می کنند که تنها با توسل به رشد و رونق اقتصادی، می توانند سایر وجوه دموکراسی را نقض کنند (روزنامه نگران و مخالفان را به زندان افکنند و معترضان را تروریست برچسب زنند)، در اشتباه اند و دیر یا زود سقوط خواهند کرد. این در حالی است که بسیاری از آنان –به جز اسلام گرایان ترک، تاکنون نشان دادند که اصلاً رانندگی را در دنیای امروز بلند نیستند، اما اصرار دارند که نه تنها خود، بلکه دیگران را نیز سوار کنند و به ته دره فلاکت و بدبختی هزاران سال پیش باز گردانند! چه رسد که بخواهند ریاکاری نیز به خرج دهند. به همین تظاهرات به قول خودتان مسالمت آمیزتان نگاه کنید. این تظاهرات مسالمت آمیز بود که بیش از سی کشته و ۱۰۰ زخمی در یک روز تلفات داد؟ خوب شد که گفتید قرار است مسالمت آمیز باشد و گرنه اگر غیرمسالمت آمیز می خواستید اعتراض کنید معلوم نیست چه قدر کشته و زخمی قرار بود، تلفات انسانی آن باشد! احتمالاً مصر را با سوریه عوضی گرفتید و اگر قرار است این گونه اعتراضات مسالمت آمیز برگذار کنید، بهتر است به سوریه بروید لااقل در سقوط یک دیکتاتوری نقشی داشته باشید و بیهوده در مسیر باطل در مصر، خود و دیگران را به هلاکت نیافکنید. عدم موفقیت اخوانی ها در مصر نیز دلیلی فراتر از اسلام گرایی داشت. کافی است به خیل زنان محجبه مصری ای که در جنبش تمرد پیرامون میادین حضور دارند، نگاه کنید و همین طور به حمایت حتی سلفی های مصر از اقدام ارتش مصر در خلع ید از انقلاب دزدان توجه نمایید تا دریابید که اخوانی ها یک منش کاملاً بسته که تنها منافع هم حزبی هایشان را تأمین کند، در دستور کار گذاشته بودند و با وجود اعتراضات مستمر مردم و اپوزیسیون، هیچ تغییر معناداری در رفتارشان نداده بودند.

قضیه کاملاً روشن است؛ در صورتی که حزبی، طیف یا فردی با رأی اکثریت به قدرت رسید و پس از آن گفت، تاکنون هر چه گفتم شوخی یا دروغ بود و از این پس حرف، حرف من است و گرنه می گیرم و می بندم و می کشم، تکلیف چیست؟ این اتفاقی است که در سال ۵۷ برای ما ایرانی ها افتاد. در سال ۵۷ رهبران ایران گفتند که آب و برق را چون برخی کشورهای عرب مجانی می کنند و پول نفت را می آیند دم در خانه ها می دهند. بعد از انقلاب گفتند ما برای اقتصاد انقلاب نکردیم و اقتصاد مال خر است و آنچه گفتیم تقیه بود! به آنان گفتند شما گفتید اسلام اجباری نیست و حجاب هم اجباری نیست، گفتند که شرایط آن موقع اقتضاء می کرد که چنان بگویم، و حالا اقتضاء می کند که چیز دیگری بگویم و حرف مرد یکی نیست!! معترض شدند که شما گفتید در جمهوری مدنظرتان حتی کمونیست ها هم می توانند آزادانه فعالیت کنند، اما شما کمونیست ها که جای خود، پدر همان انقلابیونی را که چون فرزندان تان خوانده بودید، در آوردید. گفتند که هر کس فکر می کند، اسلام با جنگ و خونریزی مخالف است، اسلام را نمی شناسد و حضرت علی در یک روز، صدها تن را گردن زد؛ با دشمنان مکر کردم!!! گفتند که دولت بازرگان را که دولت امام زمان خوانده بودید، حالا می گویید که برای فریب آمریکا او را برگزیدید؟! مگر آمریکا هم به امام زمان عقیده دارد یا اصلاً می داند که امام زمان کیست یا چیست؟ پس شما با مردمی که به امام زمان اعتقاد داشتند، و خدا و اولیاء خدا و امام زمان مکر کردید و او را چون تمام دین و مذهب تان مستمسکی ساختید برای رسیدن به قدرت تان و بی شک آخرت تان را برای آن باختید (چون دجال یعنی ریاکار). اخوانی ها عملاً همین منش را در مصر پیش گرفته بودند- به خصوص وقتی که فرماندهان سپاه قدس با برخی از اخوانی ها دیدار داشتند و یا به صراحت نمی گفتند یا هنوز آنقدر روی شان با مردم باز نشده بود که فعلاً به صراحت و با وقاحت بگویند. در چنین مواردی تنها راه حل درست آن است که هر کجا و به خصوص در خاورمیانهٰ عده ای بخواهند انقلاب و کشور را با کمک نهادهای امنیتی به نفع خود مصادره کنند و با تکیه بر نهادهای قدرت یکه تازی کنند، ارتش پس از اعتراضات گسترده مردمی به عنوان حافظ دموکراسی باید گوش انقلاب دزدها را بگیرد و پرت کند در زندان تا محاکمه شوند (در دادگاهی عادلانه و با رعایت کلیه حقوق متهمان)، اما اگر ارتش خودش تشکیل دولتی نظامی داد، ضربه ای دیگر به دموکراسی است و تجلی عینی کودتا، ولی اگر خود تشکیل دولت نداده و آن را به دولتی انتقالی شامل ائتلافی از همه فعالان سیاسی کشور بسپارد تا انتخابات را در دستور کار قرار دهند، یعنی وظیفه خویش را بدرستی ایفاء کرده و ملت و کشور را به نفع دموکراسی پیش رو نجات داده است.

جالب آن که در مصر هم اپوزیسیون و هم مردم تصور می کنند که آمریکا و غرب از اخوانی ها و اسلام گرایان پشتیبانی می کنند و هم اخوانی ها و اسلام گرایان، آمریکا و غرب را متهم می کنند که از اپوزیسیون و لائیک ها پشتیبانی می کنند!؟ این مشکلی عمیق تر را نشان نمی دهد که ما در خاورمیانه با مسأله ای براستی جدّی مواجه ایم که در بسیاری از درگیری ها و خصومت های قومی، مردمی و حتی دولتی دیده می شود. در خاورمیانه عمدتاً تصور می کنند، وقتی می گویند، حق یعنی تنها حق خودشان!؟ عدالت یعنی وقتی که تمام خواسته هایشان برطرف شود و اگر چنین نشود، دیگران ظلم کردند! درک تحولات مصر خیلی دشوار نیست، اگر واقعاً بدنبال حقیقت هستیم و اگر تنها نمی خواهیم که حق خود را چون تازیانه ای بر سر دیگران بکوبیم. آمریکا و اتحادیه اروپا در تماس با هر دو طرف در مصر و هر جای دیگر جهان، آنان را به خویشتنداری و انعطاف دعوت می کنند و در خاورمیانه چون “سنت تنها حق من” حاکم است، آمریکا و غرب را به جانبداری از طرف مقابل متهم می سازند. تصمیم ارتش مصر در خلع ید از اخوانی ها، با اعتراضات گسترده مردمی شروع شد، اعتراضات بدون پاسخ توسط مخالفان و اپوزیسیون مصر ادامه یافت، با کمپین تمرد به اوج رسید و با دخالت ارتش برای عدم فروپاشی کشور پایان یافت. اوباما در تماس تلفنی با ارتش مصر نیز نه به آن ها چراغ سبز داد و نه چراغ قرمز، بلکه چراغ زرد داد. یعنی نه درخواست ارتش برای به زیر کشیدن اخوانی ها را تأیید کرد و نه رد و تنها از ارتش مصر خواست تا شش ماه دیگر به مرسی فرصت دهند و پس از آن یک همه پرسی برگزار شود. ارتش مصر نیز آن درخواست آمریکا را رد کرد، چون می گفت اخوانی ها به شیوه ای کاملاً امنیتی در حال موازی سازی نهادهای امنیتی و نفوذ در جایگاه های قدرت از طریق تخریب دیگران و به خصوص تضعیف سازمان یافته نهادهای مدنی هستند که پرونده سازی برای تعدادی از سازمان غیردولتی که اخیراً احکام شان صادر شد، نمونه ای بارز از آن است. البته آمریکا برای آن اقدام اخوانی ها در احکام صادره برای سازمان های غیردولتی ابراز نگرانی کرد، اما ابراز نگرانی آمریکایی ها هیچ تغییر رفتاری را در اخوانی ها موجب نشد، هم چنان که در سال ۵۷ در ایران وقتی ارتش ایران را وادار به بی طرفی کرد، بی طرفی ارتش تنها به تیرباران شان منجر شد و کشور هم از دست رفت و از آن زمان تاکنون به مدت ۳۴ سال آمریکا مدام علیه اقدامات ایران بیانیه می دهد و محکوم می کند، اما هیچ دردی را از مردم ایران برطرف نکرد و اگر مسأله هسته ای ایران و نگرانی از بابت اسرائیل نبود، همین تحریم ها را نیز علیه رژیم وضع نمی کرد؛ چنان که رژیم بعث سوریه دو سال است که مردم اش را با توپ، موشک اسکاد، انواعی از سلاح های کشتار جمعی هدف گرفته و تقریباً تمام شهرهای بزرگ و متوسط را ویران کرده و مدام از سلاح شیمیایی استفاده می کند و اوباما به جای اقدام عملی برای جلوگیری از جنایت هر روزه، اعلامیه می دهد و از رژیم سوریه و متحدان اش می خواهد که چنین نکنند!؟ (در یک طنز تلخ خواندم که کسی در یکی از سایت های ایرانی تیتر زده بود که احتمالاً خط قرمز واقعی اوباما، تخریب مرقد حضرت زینب در سوریه است که هنوز اقدامی نکرده، چون اسد همه کار کرده و تنها این یکی را هنوز نکرده!) اگر قرار است که مصر نیز به چنین وضعیت هایی دچار شود که آمریکا، اپوزیسیون و ارتش شان را زمانی که می توانند جلوی یک فاجعه قریب الوقوع را بگیرند، به خویشتنداری دعوت کرده، ما خواهان آن نیستیم و لااقل دیگر بس است؛ این است آن رسالتی که ارتش مصر برای جابجایی قدرت و به زیر کشیدن به موقع انقلاب دزدها -پیش از آن که دیر شود، احساس کرد. این الگوی موفق ارتش مصر باید برای سایر کشورهای خاورمیانه نیز الگو قرار گیرد.

 

مقاله قبلیآخرین چرندیات بسیجی بی ترمز، در مراسم گودبای پارتی او در تلویزیون دولتی!
مقاله بعدی“اسکای فال” در شبکه نمایش خانگی هم رکورد زد..
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.