۸ مارس

0
236

روز هشتم ماه مارس ۱۸۷۵ زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كارشان و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان ، دست به تظاهرات زدند که سرانجام منجر به درگیری با پلیس شد . پلیس بطور وحشیانه به تظاهرات حمله و آنرا سركوب نمود. در این درگیری تعدادی از زنان تظاهر كننده زخمی و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که زنان کارگر کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند و برای تحقق آن سعی وتلاش نمایند. این حركت اعتراضی هر سال به حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف ادامه پیدا کرد. روز ۸ مارس ۱۹۰۷ مجددا زنان کارگر شاغل در صنایع نساجی آمریكا با خواست ۱۰ ساعت كار روزانه دست به تظاهرات زدند كه این بار هم تظاهرات آنها با سركوب پلیس روبرو شد و به دستگیری بسیاری از آنان منجر گردید. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه نیز شركت داشتند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای كمپین حق رأی زنان در انتخابات اقدام نمود و در مارس همان سال كارگران زن بافنده با خواست ممنوع كردن كار برای كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویورك تظاهراتی بر پا نمودند. رویدادهای ۸ مارس همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا تثبیت شود.پس از آن تاریخ ،این روز كم كم به روز مخالفت زنان كارگر با دولت و كارفرمایان سرمایه دار ، برای بهبود شرایط كار و کسب حقوق اجتماعی برای كل زنان در سراسر دنیای صنعتی ، تبدیل شد. در کنگره ی بین المللی سوسیالیستها كه در سال ۱۹۱۰ در كپنهاگ پایتخت کشور دانمارك برگزار گردید ،
” كلارا زتكین ” زنی سوسیالیست از حزب سوسیال دموكرات آلمان ، ۸ مارس را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد نمود که توسط کنگره ، تصویب شد. یك میلیون زن سوسیالیست و كارگر و دیگر اقشار اجتماعی همراه مردان خواهان حقوق سیاسی ـ اجتماعی برابر برای همه زنان و مردان در ۸ مارس سا ل ۱۹۱۱ در كشورهای آلمان ، دانمارك ، سویس و استرا لیا تظاهراتی بر پا و با جشن و سخنرانی ، خواهان حق رأی ، حق كار و آموزش حرفه ای برای زنان شدند. در همین سال در روسیه و چین هم تظاهراتی به مناسبت ۸ مارس بر گزار و در مدتی كمتر از یك هفته پس از ۸ مارس در آتش سوزی ” تریانكل” در شهر نیویورك به خاطر نبود دستگاههای امنیتی و بدی شرایط كار، ۱۴۹ زن كارگر جان باختند. همين موضوع باعث شد که تظاهرات ۸ مارس سال بعد به طور وسیعی در سراسر دنیای متمدن برگزار شود و بدی شرايط کار، مورد اعتراض قرار گيرد و محكوم گردد.
با شروع جنگ جهانی اول ، ای حرکت کم رنگ شد و در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۶۰ روز جهانی زن جلوه چندانی نداشت . با رشد جنبش زنان در دهه ۶۰ این روز بار دیگر اهمیت یافت. سال ۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل متحد ، سال بین المللی زنان اعلام شد و دو سال بعدتر یعنی سال ۱۹۷۷ یونسكو ۸ مارس را به عنوان روز جهانی زن، به رسمیت شناخت.
از اولین تلاشهای آگاهانه زنان برای رسیدن به حقوق برابر با مردان 140 سال میگذرد،اما وضعیت زنان در کشور ایران هرروز بدتر و بدتر میشود.هرچند در کشور ایران نیز تلاش برای تساوی حقوق زن و مرد و رفع تبعیض جنسیتی سابقه طولانی دارد اما مهمترین تغییرات در زمان سلطنت رضا شاه کبیرو شروع روند مدرنیزه شدن جامعه دیده می شود ،زمانی که روشنفکران محدود و اندک جامعه به این باور رسیدند که از مهمترین دلایل عقب ماندگی جامعه ایران،توسعه نیافته گی و عدم حضور نیمی از جمعیت،یعنی زنان درجامعه است .به این ترتیب به همت رضا شاه کبیرتلاش گسترده ای در تربیت و توسعه زنان و کشاندن آنان از پستوی خانه ها به فضاهای اجتماعی صورت گرفت.تاسیس مدارس و انجمن های زنان و نشریات ویژه ،شروع یک مبارزه فرهنگی برای این هف بود و سعی شد زنان به شرایطی دست یابند که بتوانند برای احقاق حقوقشان تلاش کنند.علی رغم تلاشهای فراوان به دلیل وجود موانع سنتی ، مذهبی توفیق چندانی حاصل نشد وعاملین در پاره ای از موارد مجبور شدند به زور و خشونت متوسل شوند.درزمان محمد رضاشاه فقید هم تلاشهای بسیاری برای تحقق حقوق زنان صورت گرفت، در این دوران برای نخستین بار زنان حق رأی و نامزدی در انتخابات را به دست آوردند. جذب و آموزش زنان از طریق سپاه سه گانه بهداشت و دانش وترویج و آبادانی و اعزام آنان به تمامی مناطق ایران ازجمله مناطق محروم،کمک شایانی بود برای ایجاد یک پایگاه اجتماعی مستحکم و معرفی زنان به عنوان نیروی بالفعلی که در توسعه جامعه نقش مهمی ایفا می نمودند. همچنین ورود اولین وکلای زن به مجلس شورای ملی ایران در سال 1342 از قابل توجه ترین تلاشها برای توسعه حقوق زنان و رفع نابرابری جنسیتی بود ، در این دوران سازمان زنان ایران تشکیل شد، بهبود شرایط به سرعت برای حضور زنان در همه عرصه های اجتماع انجام گرفت و ما در آن دوره شاهد حضور فعال زنان و بهبود قوانین به نفع زنان خصوصا در مورد لایحه حمایت از خانواده وتسهیلات آموزش و اعزام دانشجویان دختر و… هستیم که حرکتی جهت دار به سمت پیشرفت زنان و اصلاح قوانین به سود زنان بود، زنان ایرانی در ان دوران در ساختار حقوقی از امتیازاتی چون آزادی انتخاب پوشش، حق قضاوت و حق حضور در ساختارهای اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند. امااغلب این “امتیازات” نه “دستاورد” تلاش زنان یا حاصل تحول فرهنگ و نظام ارزشی مردسالار، بلکه حاصل اصلاحات حکومتی و تحول در فرهنگ و نظام ارزشی لایه‌های کم‌شمار خانواده‌های تحصیلکرده و متمایل به مدرنیته بود. به همین دلیل، تنها برخی از زنان لایه‌های ثروتمند و متوسط و تحصیلکرده، در عمل از این امتیازات برخوردار شده و اکثریت زنان ایرانی را نه قوانین یا سیاست‌های حکومتی، بلکه فرهنگ مردسالار و سنت‌های ملی و مذهبی، از این امتیازات محروم می‌کرد. بسیاری از خانواده‌ها به دلیل فقر فرهنگی، و اعتقادات مذهبی فرزندان دختر خود را حتی از تحصیلات دبیرستانی باز می‌داشتند.ولی حکومت تلاشی هدف دار برای رفع تبعیض را در دستور کار خود داشت.
اما در سال 1357 با شورشی فجیع که توسط برنامه ریزان امریکایی و انگلیسی و با حمایت کامل مالی از سوی انگلیس و امریکا وفرانسه و به سرکردگی عده ای تحصیل کرده روشنفکرنما از جمله یزدی، قطب زاده ، بنی صدر ، طباطبایی و…….با روی کار آوردن چهره ای مذهبی به نام خمینی ،شیادی دیو صفت که جز نکبت و بدبختی هیچ ارمغان دیگری برای ایران نداشت تمام تلاشهای انجام شده تا آنزمان متوقف گردید ،تمام رشته ها پنبه شد تا پس از 36 سال به وضعیت امروزی حاکم بر جامعه ایران برسیم.وضعیتی که تمامی حقوقی که زنان ایران پیش از آن داشتند تضییع شد و زنان بسیاری از حقوق خود را از دست دادند.وضعیتی که در ان بر اساس قوانین مذهبی زن به شهروند فاقد حقوق انسانی مبدل شد.امروزه مهمترين و اصلى ترين مشکل زنان در ايران وجود يک حکومت دیکتاتوری مذهبى و اسلامى است که مانيفست آن ضديت با زنان است. در ايران سى وشش سال است که يک جنگ تمام عيار عليه زنان از سوى حکومت اسلامى درجریان است .حکومت با اعمال حجاب اجبارى، از سال ۱۳۵۷طبق دستور خمینی از ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی ممانعت نموده و درسال ۱۳۶۳ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران برای عدم رعایت حجاب در معابر عمومی به موجب حکم اسلام ,حد شرعی ۷۲ ضربه شلاق جاری شد.همچنین با اعمال قوانين ضد زن اسلامى ، جدا سازى جنسيتى و آپارتايد جنسيتى و با تحقير و توهين روزمره به زنان از مساجد و منابر و رسانه هاى حکومتى ،نبردی نابرابر علیه زنان شروع شد .نتیجه این برنامه ریزی حکومت فاشیستی ،نهادینه شدن خشونت علیه زنان در جامعه بود. امروزه زنان در ايران با مسائل و مشکلات بسيار زياد ی روبه روهستند. زنان ایرانی تحت لوای حکومتى هستند که زن را انسان حساب نميکند،تحت لوای قوانينى که همه عليه زنان هستند، و سنتهايى که در جامعه عملا بر زن ستيزى حکومتى تکيه کرده و زندگى زنان را سخت تر ميکنند.
زنان با مشکلاتی از قبیل فقر ناشی از عدم برابری در اشتغال، دستمزد نابرابر به ازاى کار برابر با مردان، عدم تامين مالى و اجتماعى و اقتصادى، نداشتن حق طلاق، نداشتن حق حضانت فرزندان ومحرومیت از تحصیل درتمامی رشته هاو هزاران مشکل از این جنس روبرو هستند. نکته مهم اينست که رژيم هر سال هم قوانين و مقررات جديدى براى حمله به موقعيت زنان تدارک مى بيند. البته فراموش نکنیم تعرض به زنان، بخشى از تعرض این سيستم حکومتی به حقوق کل جامعه و همه مردم است. در ايران تحت حاکميت جمهورى اسلامى ايران و با سى و شش سال تجربه خونين همه شاهد هستند که تعرض به زنان، تحميل بى حقوقى به زنان بخشى از پروژه تعرض به کل جامعه و تعرض به حقوق و حرمت همه انسانها است. امروزه زنان به مقام شهروندان درجه دو، برانگیزنده فساد و گناه، عوامل و ابزار شیطان و ابزار برآورده کردن تمایلات جنسی مردان تقلیل یافته و از حق قضاوت محروم شدند؛ دیه زن نصف مرد و فرزندان دختر، کماکان، نصف فرزندان پسر ارث می برند. حق سرپرستی و حضانت کودکان پس از طلاق در نخستین سالهای جمهوری اسلامی از مادران سلب شد و صیغه و چندهمسری مردان، که در دوره قبل محدود بود، ترویج شد.خشونت علیه زنان نهادینه و توسط سیستم دولتی حمایت شد به گونه ای که افاضات تمساح یزدی تجاوز به زندانی سیاسی زن را دروازه ورود به بهشت تخیلی فاشیستهای مسلمان واز واجبات مورد علاقه الله قهار معرفی کرده و یا افاضات محمد تقی رهبرو امر به معروف معروفش که نتیجه ان اسید پاشی بر چهره تعداد زیادی از هموطنان زنمان در اصفهان و مشهد و تهران شد و سربازان گمنام مردی که 1400 سال است در ته چاه پنهان شده بار دیگر با استناد به فتواهای انسان ستیز مشتی بیمار روانی باب جدیدی در خشونت علیه زنان گشودند .
امروز ما در شرایطی روز جهانی زن را پاس می داریم که از سویی فعالان آن در زندان ، یا مهاجرت وتبعید یا محدودیتهای داخلی قرار دارند و از سویی دیگر هر نوع تجمع و نشست ، میتینگ، فراخوان و کمپین که روز زن را به یک سنت اعتراضی تبدیل و از ان در عرصه مدنی برای ارتقاء آگاهی جنسیتی و مخالفت با قوانین زن ستیزانه مورد استفاده قرار دهد، با انواع و اقسام محدودیتها مواجه وبا احضار، بازجویی و یا بازداشت فعالان زن همراه است . بپذیریم که حرکت و تلاش برای جنبشی سازمان یافته در این خصوص نیاز به آگاهی وسیع و عمیق و تامل و اندیشیدن ، همفکری ، همیاری و همکاری همه زنان ایرانی دارد که با مبارزه اجتماعی و فرهنگی و نقد ارزش‌های مردسالار و مذهبی و ایستادگی در برابر انها، به برابری حقوق دست یافته وبه تبعیض علیه زنان در قوانین، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، اقتصای و سیاسی، و در همه ابعاد و هسته‌های جامعه از خانواده تا دولت و از محافل مذهبی تا محافل روشنفکری،پایان دهد.زن ایرانی باید به این اگاهی برسد که به جای سکوت و کنار امدن با امتیازات ،به پاخیزد و با پرداخت بهای ان یعنی مبارزه اگاهانه نظیر انچه در سایر کشور های توسعه یافته شاهدیم ،به حقوق انسانی اش دست یابد.
به امید 8 مارسی در اینده ایرانزمین که در ان زنان دستیابی به حقوق برابر انسانی شان را جشن بگیرند.
پاینده باد ایران