یک توضیح منطقی !

0
359

در میان این جهان پهناور، موجودات بسیار گوناگونی بر روی این کره خاکی ساکن هستند؛ که در بین شان انواع آدمها که بشر آنها را ” اشرف مخلوقات ” بر می شمارد نیز زندگی می کنند. در بین این اشرف مخلوقات، افرادی می باشند که فقط ” آدم ” هستند؛ و نیز کسانی که آدمیت خویش را، به زیور انسان بودن نیز آراسته اند. در این گروه دوم نیز، هم آدمهای معمولی می باشند؛ و هم شخصیت های بزرگ و مشهور، که در یکی از زمینه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی جامعه شان، از شهرت فراوانی برخوردارند.

این شخصیت ها نیز، با تمام خصوصیات فردی خودشان، یا دارای ” جاذبه ” های بی شمار می باشند؛ و یا آکنده از ” دافعه ” های فراوان هستند. هیچگاه به کسی که فقط جاذبه دارد اعتماد نداشته باشید. همینطور به اشخاصی که مملو از ” دافعه ” هستند نیز کم ترین اطمینانی را نداشته باشید. ” جاذبه ” دارها جهت حفظ موقعیت خویش، مرتب به دوستداران و طرفداران خودشان، در برخی از موارد حتی به دشمنان شان نیز، با دادن رشوه های گوناگون ایجاد جاذبه می نمایند. برعکس، آنانی که دافعه برانگیز می باشند، به سبب تکروی هائی که در کنش های خویش دارند؛ همینطور به خاطر مستبد بودن یا داشتن صفت دیکتاتوری، خودمحورهائی هستند که در کارهای مختلفی که انجام می دهند؛ هیچ فردی حتی اعضای خانواده شان را هم، به کار نمی گیرند و قبول شان ندارند. تعداد دوستان کسانی که دوستان شان بسیار اندک، ولی دشمنان آنها فراوان می باشند؛ همین گروه دارای خصیصه ناخوشآیند ” دافعه ” هستند!

اما آنهائی که هم ” جاذبه ” و هم ” دافعه ” را همزمان دارند. بدان معناست که اینها نه باجی به کسی می دهند تا نزد همگان پر جاذبه باشند. و نه گرفتار نقطه ضعف بزرگی مانند ” خودمحور ” بودن می باشند. تا در میان مردم اطراف خویش ایجاد ” دافعه ” بنماینند. اینها آنانی هستند که هر دوی این خصوصیت ها را یکحا دارند. زیرا رفتارها و کردارها و گفتار شان نزد دیگران، بستگی مستقیمی به چگونگی برداشت های شخصی آن دیگران دارد. گاهی یکی از کنش های کسی که هر دو صفت جاذبه و دافعه را همزمان دارا می باشد؛ به زعم یک فرد مثبت و منطقی جلوه می کند؛ در حالی که کسان دیگری می باشند؛ که آن کار انجام شده، در نظر آنها هیچ جاذبه ای را در برد ندارد!

شخصیت های فراوانی را با مشخصات بالا می شناسیم؛ که یا فقط جاذبه برانگیز هستند؛ و یا در بین تمام کسانی که به هر عنوانی با او مراوده دارند؛ از هیچگونه جاذبه ای برخوردار نبوده، و همه کارهای شان نزد دیگران سرشار از دافعه محض است.  عکس این دو گروه، افراد یا اشخاصی می باشند؛ که به دلیل حساب شده بودن رفتار و کردار و گفتارشان، هر کاری که انجام بدهند، از دیدگاه دوستداران ایشان آکنده از جاذبه است. ولی از منظر دید دشمنان و بدخواهان شان، مملو از دافعه بوده و هیچ نقطه قابل توجهی را در بر ندارد!

غرض نگارنده این نوشتار با موضوعی که ملاحظه می فرمائید. مطرح ساختن میزان آگاهی وی در ارتباط با بعضی از سرفصل های گفتارها و دیدگاه های علوم ” فلسفه و منطق ” نیست. بلکه در نظر دارم، در باره یکی از بحث های جنجال برانگیز کنونی در فضای مجازی بسیاری از رسانه های گروهی و سایت های خبری بپردازم؛ و ابهامات موجود در میان شرکت کنندگان در این مناظرات اینترنتی را شفاف نمایم. بدیهی است که ” همه چیز را همگان دانند” اما با این مورد هم مخالفم که چیزی بدانم و برای برطرف نمودن شبهه و ابهامی که میان مردم میهنم بر سر امر خاصی وجود دارد سکوت کنم. ” چو می بینی که نابینا و چاه است*** اگر خاموش بنشینی گناه است” !

اخیرا در رابطه با چگونگی و میزان فعالیت های شورای ملی ایران به ریاست شهریار قانونی و رسمی و برحق میهن ام، و ارائه نشدن کارنامه مفیدی از این شورا به ایرانیان، میان موافقان و مخالفان ایشان مجادلات لفظی زیادی، که برخی شان دور از آداب اجتماعی نیز می باشند رواج یافته است. عده ای به عمد، و تعدادی هم بدون عمد، و بسیاری نیز به خاطر آگاهی های کم اجتماعی که دارند؛ به طور ” باری ، به هر جهت ” تفسیرهای پخته و ناپخته شان در این مورد را مطرح نموده اند. ولی من مایلم که در این ورطه خطرناک که میهن عزیزمان را تهدید می کند؛ و در این شرایط بحرانی که همه جهانیان، یا کمر به قتل سرزمین باستانی ام بسته اند؛ و یا در صدد سوجوئی های مادی و معنوی از مملکت من، به دست اشغالگران بی هویت و جانی و دزد و ستمکار رژیم منفور اسلامی می باشند. چگونه به خودمان اجازه بدهیم؛ که در چنین موقعیت پرخطری که ایران ما و هم میهنان ما به ویژه درون مرزهای آن دارند. همه این مشکلات را به کناری بگذاریم و به مطرح نمودن امری بپردازیم؛ که دست کم بیش از نیمی از آن هیچ ریشه ای در حقیقت ندارد؟!

Reza-Pahlavi

با توجه به موارد مطرح شده در پاراگراف های بالای این نوشتار، اگر کمی دقت بفرمائید و به میزان تعداد یاران موافق و دشمنان بی منطق شاهزاده ایرانی مان، که به پندار من شهریار راستین ایران و وارث تاج و تخت کیانی در سرزمین باستانی ما می باشند توجه عمیق تری بنمائید. ایشان نه فقط از ” جاذبه ” آکنده هستند؛ و نه فقط مملو از ” دافعه ” می باشند. زیرا هر دوی این دو صفت، چنانچه راستگو باشیم در موردشان مصداق پیدا می کند. چنین شخصیتی که کارهای شان نزد دوستان ایشان سرشار از ” جاذبه ” و در نظر دشمنان قسم خورده شان دارای ” دافعه ” هستند. به طور دقیق همان کسی می باشند که در این برهه زمانی ما و میهن مان به ایشان بسیار محتاجیم؛ و بدون تردید بدون حضور ایشان به عنوان رئیس مملکت مان و دارای حق قانونی پادشاهی در ایران، تنها آلترناتیو برجسته نزد ایرانیان( و احتمالا نزد بیگانگانی که با ما دشمنی ندارند) می باشند!

بنا بر این، بیائید بیش از پیش منطقی باشیم؛ و برای یک بار هم که شده، به سرنوشت تاریکی که در انتظار ما و میهن مان است فکر بکنیم. آیا جایز است که با حضور ایشان و داشتن چنین شخصیت برجسته ای برای باز گرداندن حاکمیت سرفراز سلسله پهلوی به خانه پدری مان، نا آگاهانه و بلاهت مآبانه به دنبال آلترناتیوهای دیگری باشیم؟!

” سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد” !

محترم  مومنی

 

مقاله قبلیاردوغان با مصادره اموال بازرگانان ترک، ارتش خصوصی می سازد؛ فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
مقاله بعدیاسامی فیلم‌های جشنواره لندن اعلام شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.