یلدا، جشن پیروزی روشنائی بر تاریکی، بر ایرانیان در سراسر جهان خجسته باد!

0
163

چرا ایرانیان از دیرباز، طولانی ترین شب سال را نیکو پنداشته و می پندارند؟ و چرا آن را یکی از فرخنده ترین جشن های باستانی خویش تلقی می کنند؟ این جشن مهم باستانی، که در ایران، افغانستان، جمهوری آذربایجان، اقلیم کردستان، تاجیکستان، پاکستان، بخشی از هندوستان، ترکیه( در میان مردمان کرد آنجا و مردم آذری این کشور ) و نیز به طور کلی در نیمکره شمال شرقی جهان، مانند منطقه پالمیرا در سرزمین اردن، و یزیدی های عراق ( ایزدهای ایرانی که در گذشته به عراق مهاجرت کرده اند. ) ؛ با به پایان رسیدن آخرین دقایق از روز سی ام آذر و به انتها رسیدن فصل خزان شروع می شود؛ و تا آغاز برآمدن نخستین دقایق از اولین روز دیماه و درخشش نخستین اشعه های خورشید زمستانی برگزار می گردد. طی شدن بلندترین شب سال، که به دنبال آن، روزهای بعدی یک دقیقه در سحرگاه هر روز، و یک دقیقه هم در انتهای آن طولانی تر می شوند. پیام آغاز گشتن شروع روزهای زمستانی را در پی خود دارد؛ که این پیام موجبات شادی ایشان، به ویژه کشاورزان ایرانی را فراهم می آورد. چون که هر چه روزها بلندتر باشند، شرایط محیطی جهت بیشتر کار کردن ایشان بر روی زمین های زراعی شان زیادتر می شود. بر همین اساس، گرامیداشت جشن یلدا نزد آنان از اهمیت بیشتری برخوردار است!

این شامگاه خاص که « شب چله » یا « شب یلدا » نامیده می شود؛ و در آن استقرار طولانی ترین شب سال، و دیرتر برآمدن خورشید برای آغاز شدن روزهای طولانی بعدی در نیمکره شمال شرقی کره زمین شکل می گیرد. از باب آن گرامی داشته می شود، که مصادف است با انقلاب زمستانی در کره زمین، این مراسم قدمتی بسیار دیرینه در تاریخ سرزمین های نامبرده در بالا به ویژه در ایران ما دارد!

از آن رو به جشن شب یلدا، « شب چله » هم گفته می شود. زیرا که تقریبا تا شروع نوروز حدود چهل روز وقت دارند؛ و از آغاز اولین روز ماه دی، که شب ها کوتاه تر می گردند، و به اعتقاد ایرانیان باستان، اهریمن در تاریکی شب فعال تر می شود و به بیشتر فریب دادن مردم می پردازد. وقت کم تر و کوتاه تری برای گمراه کردن ساکنان دنیا خواهد داشت!

آنها این شب طولانی را با برگزاری جشنی که از پایان آخرین دقایق از روز سی ام آذرماه( پایان یافتن فصل خزان ) شروع می شود؛ و تا آغاز نخستین روز از ماه دی که شروع فصل زمستان است ادامه می یابد. را با برپائی جشن و سرور و پایکوبی، به همراه افروختن شمع های بسیار معطر( معمولا به تعداد چهل شمع برگزار می نمودند؛ زیرا عدد چهل، جایگاه ویژه ای در افکار و آئین سنتی و احتمالا ادبیات آن روزگار آنها داشته است. واژه های چهلچراغ، چهل گیسو، چهل تن و امثال اینها نیز به همین دلیل در میان ما رایج بوده اند. ) ؛ در این شب مردم با خوردن میوه های تازه یا خشک، و انواع خوراکی های لذیذ و گوارا جشن گرفته و شادمانی می کنند. تا به این وسیله شیطان را، که با چنین اموری رابطه خوبی ندارد، از اطراف خویش دور نمایند. ویژه آن که از نظر آنها، میترا الهه مهربانی و عطوفت، در چنین شبی، دخترش مهر زیبا یا همان خورشید درخشان را، در دل آب های یکی از دریاهای ایران باستان به دنیا آورده، و به شکوه و یمن وجود چنین مولود بی نظیری، دنیا را پر از شادی و نور مهربانی و عطوفت خویش نموده است!

هر چند که این مفاهیم ریشه های اساطیری دارند؛ و در آنها، بیان دیدگاه هائی از زمان مطرح شدن علوم گوناگون به خصوص مباحث « فلسفه و منطق » دیده نمی شوند. یا هیچگونه ارتباطی هم با علوم مختلف ریاضی ندارند. اما با اینهمه، هزاران سال می گذرد؛ که مردم ممالک یاد شده در ابتدای این نگارش( که پیش تر و در زمان های گذشته، از استان های زیرمجموعه ایرانزمین به شمار می آمده اند) ممالکی بوده اند؛ که بسیار منظم و مرتب، و با جدیت کامل برای برگزاری مراسم « شب یلدا » به آن می پرداخته اند!

هنگامی که به این مقوله می اندیشم؛ برایم اعجاب برانگیز است؛ که در هزاران سال پیش، که بشر هنوز هیچ ابزاری جهت بررسی وضعیت ستارگان و سیارات را نزد خود نداشته است. چگونه توانسته به این مهم دست یابد‍؟ که در این شب در انتهای آخرین روز از فصل خزان، میزان و حجم نور و روشنائی در قسمت نیمکره شمال شرقی کره زمین، بیشتر و طولانی تر از آن سوی این کره خاکی بوده است؟ هرچند که هیچ پاسخ قانع کننده ای برای این پرسش در دسترس ما نیست. اما به هر تقدیر، این واقعیتی است که تمامی اخترشناسان جهان، چه در آن روزگار و چه در این زمان به آن اذعان کامل را دارند. بعید هم به نظر نمی رسد، که در همین بخش از عمر این کره خاکی، باز هم کشفیات جدیدی را شاهد باشیم؛ که وسعت اعجاب برانگیزی شان، از آنچه که تا کنون شنیده ایم و شاهد می باشیم. بسیار وسیع تر از آنی باشد؛ که تا کنون دریافته ایم؟!

مگر آنچه که از حدود ده سال پیش در مورد موجوداتی به نام « نئآندرپال » ها ( که به < پا گنده ها > شهرت دارند ) شنیده ایم. را می توانستیم در باور خود بگنجانیم و بپذیریم؟ البته این موجودات در گذشته های نسبتا دور یا نزدیک هم توسط افراد و آدم های معمولی دیده شده بودند؛ که در زبان پارسی به آنها « غول » می گفتند. اما اکنون با گذشت زمان، دانشمندان حقایق تکان دهنده ای در مورد این موجودات کشف نموده اند؛ که مغز آدمی قادر به درک نمودن و پذیرفتن آنها نیست. بخش کوچکی از کشفیات اخیر در باره « نئآندرپال ها » این است؛ که محل زندگی آنها، در قعر پانزده کیلومتری کره زمین است. طول اندام شان غیر قابل تصور می باشد و امثال این کشفیات، که در ذهن آدمی نمی گنجند!

آنچه که آدمی می بایست در هر شرایطی در مغز خویش بگنجاند این است: که هر چه در این جهان بزرگ وجود دارد، چه آنانی را که ما مشاهده می کنیم؛ و چه آنهائی را که هنوز هیچکس ندیده و از آن خبری ندارد. بیانگر توانائی و دانائی و آگاهی آفریدگار یگانه این هستی اعجاب برانگیز است؛ که ذهن بشر تا کنون فقط در این حد به آن پی برده است. ولی در نهایت تاسف، با وسوسه های اهریمن و به وجود آمدن انواع ادیان ساختگی، که آدمی با راهنمائی های گمراه کننده شیطان به آنها و آنچه که خودش به بشر القاء نموده لقب < ادیان الهی > را داده است . گردش و سیر تعقل بشر در ذهن و مغز او، جز پیمودن راه جهالت و نادانی نبوده است!

محترم مومنی

مقاله قبلیعضو پارلمان اروپا خطاب به جمهوری اسلامی: رژیم‌تان توهین به هر مسلمان و انسانی دارای وجدان است
مقاله بعدیهافبک پرسپولیس بهترین بازیکن فینال لیگ قهرمانان ۲۰۲۰
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.