گفتگوی سیما غفارزاده با کاسپین ماکان روزنامه نگار، تهیه کننده و فیلمساز برجسته ایرانی

0
335

پس از حملۀ روسیه، کاسپین ماکان روزنامه نگار و فیلمساز ایرانی، کانادایی، برای تهیه ی گزارش از این جنگ، رهسپار اوکراین شده و پس از بازگشت، سیما غفارزاده به دیدار ایشان رفته و گفتگوی با همکار ما انجام داده است در زیر می آید:

 سلام آقای ماکان، با سپاس از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید، سپاسگزار می‌شویم کمی دربارهٔ سفر اخیرتان به اوکراین در زمان حملهٔ نیروهای روسیه برایمان بگوییدچه شد که به این سفر رفتید؟

درود بر شما، همکاران و خوانندگان گرامی، نخست به عنوان یک روزنامه نگار فراملیتی، وظیفه داشتم تا به سهم خود، پی آمدها و فجایع جنگ را منعکس کنم. از طرفی به عنوان یک ایرانی، رژیم حاکم بر روسیه را دشمن مشترک مردم ایران و اوکراین می دانم. در دهه های گذشته تا کنون زمامداران روس همواره چشم طمع بر میهن ما را داشته اند، آن ها ضمن پشتیبانی از اشغالگران ایران، سال ها ست که منابع ملی و تمامیت ارضی، به ویژه در مرزهای دریایی شمال کشور را، به تاراج می برند، بنابراین اگر قلم و دوربینم، مرا به جنگ نمی کشاند، بدون تردید، باز هم در کنار مردم اوکراین، در پیکار با روس ها می ایستادم.        

در همان اوایل حملهٔ روسیه به اوکراین اغلب شرکت‌های هوایی پروازهای خود را به این کشور قطع کردندچطور خودتان را به اوکراین رساندید و چطور از آنجا خارج شدید؟

بله، این یک سفر خیلی پر مشغله ای بود. نه تنها هیچ پروازی به اوکراین انجام نمی شد، حتی برنامه ی تردد کشتی ها هم در دریای سیاه، بین سواحل جنوبی اوکراین و سایر کشورها از جمله؛ رومانی، بلغارستان و ترکیه قطع شده بود، به این ترتیب ورود و خروج از اوکراین بسیار پر دردسر بوده و می بایستی مسیر طولانی را از طریق کشورهای دیگر، آن هم با محدودیت های پندمیک، پیمود! من برای این هدف، چند مرتبه تلاش کردم، ولی نتیجه ای نگرفتم، سرانجام از کانادا به اروپا رفتم و با دشواری های بسیار، از مرز زمینی لهستان وارد شهر لویو در غرب اوکراین شدم، از آن جا هم با سختی های فراوان، با قطار، خودم را به کی یف در شمال رساندم، بر خلاف لویو، پایتخت خالی شده بود، به جز افراد نظامی که کنترل شهر را بر عهده داشتند، تقریبا هیچ کسی نبود، فروشگاه ها، هتل ها، رستوران ها، تاکسی ها و غیره همه تعطیل بودند… از یک سو؛ سرمای طاقت فرسا، گرسنگی، بی خوابی و خستگی، داشت مرا از پای درمی آورد و از سوی دیگر؛ دشواری ورود به مناطق جنگی، به دلیل مسائل امنیتی، همچنین نبود وسایل حمل و نقل، مشکلات را بیشتر می کرد، البته همه ی این موارد، طبیعی و قابل پیش بینی بود.

به هر حال، پس از مدتی با آمبولانس به منطقه ی جنگی ارپین تا حدود سه کیلومتری بوچا رفتم که البته بوچا بیشتر در تصرف نیروهای ارتش روسیه قرار داشت.

اما برای خروج از اوکراین، به شهر اودسا در جنوب و سپس به مرز کشور مولداوی رفتم و با کمک UNHCR و سازمان صلیب سرخ، از طریق جاده به رومانی رسیدم، از آن جا هم پس از ساعت ها انتظار در فرودگاه ها و پرواز، به یونان، ترکیه، شهرهای مونیخ، فرانکفورت آلمان و نهایتا به کانادا بازگشتم.            

وضعیت روحی و زندگی مردم در شهرهایی که بودید، چطور بود؟ 

پرسش بجا و بسیار خوبی است. به محض ورودم به اوکراین، اولین نکته ای که توجه ام را به خود جلب کرد، شکیبایی و کرامت مردم آواره و جنگ زده بود، آن ها با وجود سرمای شدید، گرسنگی، بی خانمان شدن، دوری یا از دست دادن عزیزان، همچنان بسیار آرام بودند، در صف های طولانی برای هر چیز، از قبیل خوراک، اسکان، جابجایی و غیره، نه تنها صبور و خوش رفتار بودند، بلکه از هم مراقب می کردند. رفتار آنان بی درنگ شما را یاد مردم ژاپن، در سونامی سال ۲۰۱۱ می اندازد! 

نکته ی دوم این که؛ اکثرا مادران و کودکانشان، افراد پیر و ناتوان از مناطق جنگی خارج می شدند، مردان خودخواسته به ارتش می پیوستند، که البته در میانشان، دختران شجاع جنگجو یا امدادگر، بسیار بودند. 

ظاهراً اوکراین جمعیت ایرانی قابل ‌توجهی دارد، چه مهاجر و چه دانشجوآیا برخوردی با  هم‌وطنانمان هم در این کشور داشتید؟

همانطور که می فرمایید با وجود جمعیت زیاد ایرانیان، اما هیچ فردی را در آنجا ندیدم، یا شاید من برخوردی نداشتم. گویا بسیاری از آنان، در روزها نخست تهاجم روسیه، اوکراین را ترک کرده بودند یا دست کم به شهرهای امن رفته بودند، به هر حال، خوش اقبالی بود، اگر با یکی از مهاجران ایرانی، دست کم در میان نیروهای کمکی داوطلب، روبرو می شدم، در حالی که داوطلبان بسیاری در بین سربازان و نیروهای لجستیک، از استرالیا، کشورهای اروپایی و آمریکا به نیروهای اوکراینی پیوسته بودند.  

آیا با نیروهای مهاجم هم برخوردی داشتید؟ آیا در هنگام عکس‌برداری با خطری جدی هم مواجه شدید؟

خوب، مسلما جنگ و خونریزی، وحشت انگیز ست و حضور در آن، یعنی مرگ یا روبرو شدن با مرگ! پیش از سفرم، به دو نفر از آنهایی که خیلی به من نزدیک بودند، گفتم: شاید دیگه برنگردم، اما وقتی وارد منطقه جنگی ارپین شدم، یکی از نقاطی که کشتار و فجایع بسیار در آنجا به بار می آمد، بی درنگ، وصیتنامه ام را تکمیل کردم، سپس در حالی که نیروهای روسیه، بی وقفه به آن منطقه با خمپاره، آر پی جی و غیره حمله می کردند، برای ثبت جنایات آن ها، تا چند خیابان فاصله، به بوچا نزدیک شدم، همان موقع و همان جایی که شوربختانه برنت رنو خبرنگار آمریکایی کشته شد!       

شما در زمان جنگ ایران و عراق هم در ایران بودیدآیا در آن زمان در مناطق جنگی هم حضور داشتید و اگر پاسختان مثبت است، شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو جنگ را در چه می‌بینید؟

هنگام هژمونی عراق به ایران، من کودک بودم و وقتی جنگ به پایان رسید، ۱۷ سال داشتم، اما در ۱۵ سالگی برای دیدار با یکی از نزدیکانم که در ارتش خدمت میکرد، به مناطق جنگی غرب رفتم و در بمباران شیمیایی شهر بانه، دچار عارضه پوستی شدم. همچنین خاطرات بسیار تلخ و دردناکی را از صدها حمله ی هوایی و موشکی مکرر به تهران را به خاطر دارم، به گونه ای که امید به زندگی را از دست داده بودم! و هرگز هجوم نیروهای عراقی به مردم بی دفاع جنوب، تعرض و کشتار زنان و کودکان خرمشهر یا فاجعه ی حلبچه را از یاد نخواهم برد! 

معمولا در هر جنگی، یک طرف، متجاوز و آغازگر جنگ است و طرف دیگر هم مقابله می کند، اما اوکراین به روسیه حمله نمی کند و تنها با بردباری از خاک و مردم میهن، درون مرز های خویش، دفاع می کند!

در مورد هر جنگی، آنچه به روشنی می توان گفت، این است که؛ اساسا هرگز دلیل قابل پذیرشی برای هیچ گونه تهاجم، ویرانی و از بین بردن آدم ها، وجود ندارد!

شباهت جنگ ها، به خاک و خون کشیدن مردم ست! و تفاوت آن ها، در چگونگی و بکارگیری آلات جنایات ست! 

عکس‌های شما چه چیزهایی را به تصویر کشیده است؟

خانه های در آتش سوخته… ماشین های گلوله باران شده… کوکتل مولوتف های آماده… باغچه ای که خانواده ای را در خود جای داده… خیابان های خالی… گل های پژمرده ی گل فروشی… کالسکه های شکسته ی نوزادان… زمین های بازی ویران شده ی کودکان… نگاه پرسش آمیز خردسالان… چشم های اشک آلود بازماندگان… ایستگاه قطار و چمدان های آوارگان… چهره های غمگین و به غایت نگران…  و همه ی این ها؛ فرومایگی و دستان خون آلود رهبران کرملین، سکوت مرگبار قدرتمندان جهان و کردار پست نیروهای روسی را نشان می دهد!

•     مردم چطور می‌توانند این عکس‌ها را ببینند؟ آیا در فکر برگزاری نمایشگاهی از عکس‌هایتان هستید و اگر پاسختان مثبت است، چه زمانی و در کجا این کار را خواهید کرد؟ 

بله، قصد برپائی چند نمایشگاه را دارم، دوستانم پیگیر یافتن اسپانسر و تامین بودجه هستند. امیدوارم بزودی زمان و مکان برگزاری آن ها از طریق رسانه ی همیاری، اعلام شود. همچنین تعدادی از عکس ها به مرور از طریق حساب اینستاگرام من منتشر می شود.

به‌جز عکس‌هایی که در این سفر گرفتید، ره آورد دیگری داشتید؟

در اوکراین تصاویری را هم ضبط کردم که قرار است با همکاری دوستان هنرمند و آهنگساز، فیلم کوتاهی را برای پخش آماده کنیم.

•  شما چه چیزی را برای همیشه از جنگ اوکراین به‌ خاطر خواهید سپرد؟ و اگر صحبت دیگری برای خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید.

نکته ی تامل برانگیز اینست که؛ با گذشت میلیاردها سال از عمر جهان، حتی انسان امروزی، یاد نگرفته تا دنیایی بر پایه ی صلح و امنیت بسازد!

پس از حدود هشت دهه از پایان تجربه تاسف بار جنگ های جهانی، اما همچنان درسی از تاریخ نیاموخته ایم! 

 فجایع انسانی که در نقاط مختلف جهان، از جمله اوکراین، یمن، سوریه، افغانستان و غیره، در جریان است، اساسا ماهیت سازمان ملل را به شدت مورد نقد قرار می دهد! این سازمان، یک نهاد نوپا نیست، هشتاد ساله است! اگر یک شخص بود، احتمالا تا الان مرده بودسال هاست که خودکامگان در چین، اعضای بدن زندانیان سیاسی را جدا می کنند! اما این سازمان خاموشی اختیار کرده! هنوز زمان زیادی از نقش بی اثر این نهاد در نسل کشی رواندا نمی گذرد! پس از ۲۰ سال به نزاع خونین دارفور پایان نداده استهیچ واکنش قابل توجهی در برابر قتل عام ایرانیان از سال ۱۳۵۷ تاکنون نشان نداده! و موارد بیشمار دیگر… در نتیجه، بایستی گفت؛ سازمان ملل، که مهمترین وظیفه و هدفش، جلوگیری از جنگ و ایجاد صلح و نظم جهانی پایدار بوده، تا کنون اجرایی نکرده است!

نظر به پدیده ی صفر و یک در دنیای مدرن، که به آگاهی رسانی شتاب ویژه ای می بخشد و وجود امکانات گسترده ی رسانه های اجتماعی، اکنون وقت آن رسیده تا ملل جهان، با همگرائی و هدایت الیت و اندیشمندان جوامع، ضمن گسترش خردگرایی، دولت ها و گردانندگان را برای همیشه وادار به پایان هر گونه جنگ و خشونت کنند!      

       • اگر صحبت دیگری برای خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید

با نگاهی گذرا به جهت گیری ها و اقدامات جنگی روسیه، به ویژه هژمونی دوباره به اوکراین، حضور نظامی در سوریه و کشور آفریقایی مالی، همچنین نفوذ در کشورهای کمونیستی آمریکای جنوبی، چنین به نظر می رسد؛ اهداف شوم و ناسازگاری، در سر گردانندگان کرملین، در تب و تاب است.  

از سوی دیگر با توجه به نکاتی از جمله؛ توان نظامی روسیه، هم پیالگی اش با چین، در اختیار داشتن سلاح های کشتار جمعی و بی پروایی سران آن در انجام هرگونه فجایع انسانی، می توان گفت؛ هم اکنون این کشور خطریست جدی برای همه ی ملل جهان!

 بنابراین، امید است تا مردم سراسر دنیا، حتی خود روس ها، با همگرایی و شرکت در برنامه های اعتراضی علیه این رژیم و نیز پشتیبانی از محکومیت پوتین و حامیان وی در دادگاهی بین المللی مانند نورمبرگ، فشارها را به دولت های خود افزایش دهند تا شاید بتوان به این ترتیب از گسترش و پدید آمدن جنگ ها، جلوگیری کرد. 

سخن پایانی اینکه؛ هرگز نباید فراموش کنیم؛ تهاجم روسیه به اوکراین، در حقیقت تهاجم به سایر کشورهاست! پس سربازان و مردم در اوکراین، تنها برای میهن شان از بین نمی روند، بلکه آن ها به خاطر یکایک ما، همچو سپر، در برابر مهاجمان ایستادگی می کنند!