گدائی ایجاد ارتباط!

0
121

علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه رژیم دروغپرداز آخوندی، روز چهارشنبه در تاجیکستان در پرسش به خبرنگاری که راجع به ایجاد شدن پرواز مستقیم میان تهران و واشنگتن از او پرسیده بود گفت: ” ما با هر کشوری که روابط داریم، خواستار ایجاد تسهیلات برای ایرانی ها هستیم. ایرانی های زیادی در آمریکا هستند؛ وما می خواهیم که به راحتی به ایران رفت و آمد کنند.” !

عجب حکومت دلسوز به حال ملت ایران، و کارگزاران دوستدار آسایش ایرانیان، در این رژیم فاشیستی هستند و ما نمی دانستیم؟ هر کاری که می کنند، فقط و فقط برای ایجاد آرامش و تأمین آسایش جهت شهروندانی ایرانی در سراسر جهان است. حتی اگر این ایرانیان، مقیم سرزمین شیطان بزرگ هم باشند، هیچ تفاوتی برای رهبر حکومت و رئیس دولت و وزرای مربوطه ندارد. چون آنها تمام نگرانی شان در این رابطه است که ایرانیان ساکن آمریکا، همانند ایرانیان مقیم در سایر کشورهای دنیا، بتوانند به راحتی و با یک پرواز میان دو کشور تردد بکنند. مخصوصا اگر این رفت و آمدها را لابی های ایران فروش انجام بدهند( حیفم می آید برای این موجودات پست، از عبارت مقدس ” میهن پرست ” استفاده بکنم؛ چون اینها اگر که ایران میهن شان بود؟ نوکری مشتی تازی تبار را نمی کردند.)؛ بالاخره نوکران سرسپرده رژیم پست و بی هویت اسلامی، گهگاه باید به داخل ایران سفر بکنند تا بتوانند دستورات ارباب را مستقیما و بدون اسفاده کردن از سیستم های تلفن و اینرنت انجام از او بگیرند و به انجام برسانند. چون از این به بعد به دلیل افشاگری های ادوارد اسنودن پیمانکار اطلاعاتی آمریکا، در رابطه با تحت نظر بودن تمام ارتباطات الکترونیکی و تلفنی و دیجیتالی مردم سراسر گیتی توسط آمریکائی های جهانخوار، نوکرهای آخوندها که برای این رژیم اشغالگر لابیگری می کنند؛ از ترس تحت نظر قرار داشتن روابط شان با ارباب، ناگزیرند که دست از کامپیوترها و تلفن های خود بردارند و رنج سفر را بر خویشتن هموار کرده و به پابوس آقا بشتابند. از اینرو سران حکومت جبار آخوندی، مایلند با ایجاد امکان پروازهای مستقیم میان ایران و آمریکا، به داد نوکران خودشان برسند!

از سوی دیگر، در جریان هستیم که مدتهای مدیدی می گذرد؛ که آخوندها تلاش می کنند تا به هر حیله ای که شده، سر دوستی با دولتمردان کشور آمریکا را باز بکنند؛ تا یتوانند بخش هائی از تحریمها را یا از بین ببرند و یا دست کم آنها را کاهش بدهند. حکومت و دولت آمریکا نیز، تا توانسته اند این گدایان ایجاد ارتباط را بر سر کار گذاشته و به بازی های سیاسی با آنها ادامه می دهند!

علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه رژیم همچنین در این مصاحبه گفته است: ” ما با هر کشوری که رابطه داریم، خواستار ایجاد تسهیلات برای ایرانیان هستیم. ” البته این بار با رابطه هائی که با لابی های خودشان دارند؛ خواستار ایجاد رابطه با کشور آمریکا می باشند. و صد البته در صورت به وجود آمدن روابط همه جانبه با کشور آمریکا، چنانچه توفیقی در زدودن یا کاهش دادن تحریمها به دست بیاورند؛ مایلند که این پیروزی بزرگ را به حساب رئیس جمهور جدید رژیم شان، که خودش دارای پرونده های سیاه بسیاری می باشد بگذارند. تا به ملت ساده انگار ایران القاء بکنند، این تغییرات مثبت در اثر حضور یک آخوند در پایگاه ریاست قوه مجریه کشور نصیب کشور ایشان گردیده است. و با این ترفند، باری دیگر وجهه ای را به خود و سایر هم لباسان شیاد خویش بدهند؛ که تا مردم ایران را به قدردانی از خودشان وادار سازند!

نمایشات تمسخرآمیز ” بگم بگم ” های احمدی نژاد مزوّر، که می گفت چهل و یک صفحه مدرک علیه مسؤلان تراز اول رژیم تهیه نموده و به زودی آنها را رسوا خواهد کرد؛ به وجود آوردن سرابی در منظر دید ملت ایران بود، که با این دروغهای بی سر و ته، اندکی امید اجباری در دل مردم بنشانند، که همه این جانیان بد نیستند و در میان شان کسانی هم هستند که چهره های بد رژیم را به مردم نشان بدهند!

همه این دولتمردان شارلاتان و نیرنگباز این رژیم بی کفایت، و رهبر خودکامه شان، اگر در بسیاری از موارد با همدیگر اختلافاتی داشته باشند؛ وقتی پای در خطر قرار گرفتن مصالح حکومت شان و بقای ننگین آن پیش بیاید؛ همه اختلافات را کناری می گذارند و تا اطلاع ثانوی دوباره با یکدیگر پیمان اخوت می بندند و در فریب دادن ملت ایران و سایر ملل جهان هم رأی و همداستان می گردند!

ولی متأسفانه ملت ایران، به اندازه همین آخوندهای قشری هم تحمل متحد بودن و یکی شدن با همدیگر را ندارند و به جای هر کار دیگری که بتواند در رها سازی میهن شان یاری رسان باشد؛ خنجرهای خود را تیز می کنند تا که آن را بتوانند راحت تر از پشت بر اندام هم میهنان خویش فرو بکنند!

با کمال تأسف این مورد یکی از بدترین و ناامید کننده ترین تجربه های بیشتر ما خارج نشینان است؛ که هر از چندگاهی یکی از تیزترین این ضربه ها را در پشت خودمان حس می کنیم. وقتی پس از سی و چهار سال سرانجام عده ای از ایرانیان گرد هم می آیند تا شورائی را راه بیندازند و جهت مبارزات رسمی با آخوندهای اشغالگر با یکدیگر همدلی و همنوائی داشته باشند؛ کسانی که از نمد این جریان کلاهی نصیب شان نگردیده، درست عین همین مجموعه را با نامی دیگر راه می اندازند و در مقابل آن می ایستند!

آنوقت نام های خودشان را در لیست خیالی خویش، در ردیف روشنفکران ایرانی نیز ثبت می نمایند. اگر به اندازه یک سطر یا یک پاراگراف نمودار فکری آنها با منشور شورای ملی ایرانیان تفاوت می داشت؛ می توانستیم بگوئیم که اینها به این و آن دلیل، تافته های جدا بافته ای هستند و دل در گرو مهر ایران دارند. غافل از اینکه آنها با چنین اندیشه ها و اعمالی، تلاش می کنند تا بغض های کینه توز دیرینه شان علیه حکومت پهلوی، و پادشاهان ایرانساز و ایراندوست این سلسله را فرو بخوابانند!

تا بدینجا تاریک فکرند و نام خودشان را روشنفکر می گذارند، ادعای شان دوست داشتن ایران و ایرانی است، ای کاش میهن و هم میهنان ما چنین دوستانی را هرگز نداشته باشند؛ چون…….. : ” من از بیگانگان هرگز ننالم، که با من هر چه کرد، آن آشنا کرد. “!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلیپیروزی بزرگ بسکتبال جوانان برابر آرژانتین..
مقاله بعدیوالیبال نوجوانان جهان- مکزیک؛ تیم ایران مقابل فنلاند پیروز شد..
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.