کدام راست می گویند، احمدی نژاد یا رحیمی؟!

0
146

پس از انتشار یافتن رأی قطعی حکم قاضی پرونده محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری دوره های نهم و دهم دولت آخوندی، که در این حکم، او به تحمل 5 سال و 91 روز زندان، و پرداخت کردن چندین میلیارد تومان جزای نقدی محکوم شده است. از سوی دفتر محمود احمدی نژاد، در این رابطه اطلاعیه ای انتشار یافته، و او اتهامات معاون اول خودش را، از دوران ریاست جمهوری خویش جدا دانسته و گفته است: ” ماجرای آقای رحیمی، حتی با فرض صحت اتهامات و قبول رسیدگی قانونی، مربوط به سال 86 و قبل از آن، و در دوران ریاست ایشان بر دیوان محاسبات کشور، وابسته به مجلس شورای اسلامی، و پیش از همکاری و حضور ایشان در دولت نهم، و در آن زمان چنین مسائلی مطرح نبوده؛ اصولا این موضوع هیچ ارتباطی با دولت، و حضور ایشان در دولت های نهم و دهم ندارد. و دلیل اصرار بر ارتباط دادن آن به دولت قبل، بر همگان آشکار است. ” !

تبرئه نمودن دولت های نهم و دهم از اتهامات محمدرضا رحیمی توسط احمدی نژاد، در حالی صورت پذیرفته است؛ که پیش از آن، هر گاه در مورد تخلفات مالی معاون اول رئیس جمهور مطالبی انتشار می یافت؛ احمدی نژاد بلافاصله آنها را رد کرده و می گفت، اگر اتهامات معاون اولش ثابت شود؛ از مردم عذرخواهی می کند. اما اکنون که قاضی پرونده رسیدگی به اتهامات مالی محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدی نژاد، در دوران نهم و دهم ریاست جمهوری وی، رأی قطعی خودش در این رابطه را اعلام نموده؛ احمدی نژاد با سرعت اقدام به برائت دولت های خودش از این اتهامات کرده، و اطلاعیه ای در این باره منتشر کرده است!

به دنبال انتشار این اطلاعیه از سوی احمدی نژاد، محمدرضا رحیمی نیز، نامه ای با عنوان ” چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم؟ ” را انتشار داده؛ و در آن به شدت از عملکردهای احمدی نژاد در دوران ریاست اش در دولت انتقاد کرده است. او در نامه خودش، در مورد کمک های مالی یک میلیارد و دویست میلیون تومانی به برخی از نامزهای انتخابات نوشته: ” کلیه اسناد و کپی های چک های صادره، که به حدود 170 نفر از نامزدهای مجلس هشتم پرداخت شده، در پرونده ثبت و ضبط است. و همه آن به مصرف انتخابات رسیده است. ” رحیمی در بخش دیگری از نامه اش می نویسد: ” هر بار که به مشورت می نشستیم، به سروش آسمانی کذائی (اشاره رحیمی به سروش آسمانی کذائی، شهرت یافتن مسأله مراوده های احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی رئیس دفتر رئیس جمهور، با به قول خودشان عالم غیب” امام زمان ” ، و مواردی است که در مورد مصلحت جوئی های احمدی نژاد از جن گیرها شایع شده بود.) بیشتر توجه می کردید؛ تا مشورت های ناشی از تجربه های من. ” !

از اطلاعیه ای که از سوی دفتر احمدی نژاد انتشار یافته، و از نامه ای که رحیمی به صورت انتقاد و اعتراض، و شاید هم انتقام جوئی او، از رویکرد به اصطلاح ناجوانمردانه رئیس جمهوری پیشین دولت آخوندی از معاون اول خودش، که اکنون در چنین مخمصه پیچیده ای گرفتار شده است؛ کوچکترین سودی عاید مردم ایران نمی شود. اما، با آنکه چگونگی وضعیت بد یا خوب ایادی جمهوری دزدپرور اسلامی، که در چه شرایط بد یا خوبی قرار گرفته باشند؛ هیچ اثری در نوع زندگانی مردم ایران نخواهند داشت. ولی چند نکته مهم دریافت شدنی و ادراکی در دو نامه آنها نهفته اند؛ که می توانند تأثیر بسزائی در چگونگی اندیشه و عملکرد ملت ایران، نسبت به کل موجودیت این نظام بدون نظم و آکنده از تبهکاری های رژیم آخوندی داشته باشند!

وقتی باندبازی دولت های این جمهوری لعنتی، مانند پرداخت شدن مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان پول رایج مملکت، توسط رئیس جمهور بلاهت پیشه ای مانند احمدی نژاد، به 170 نفر از نامزدهای انتخابات مجلس هشتم، جهت داشتن یار کافی برای پشتیبانی از رئیس جمهور در مجلس آخوندی، از سوی یکی از نادان ترین آنها شکل بگیرد؛ ” تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ” !

تصور بفرمائید در چنین شرایطی، چه کسی به فکر مردم ایران و مصالح زندگی ایشان خواهد بود؟ بدون تردید، اگر فردی از آحاد این مملکت، که به چنین خبرهائئ دسترسی دارد؛ حتی بعد از خواندن و دیدن و شنیدن این رسوائی های دولت های نهم و دهم، هنوز در این اندیشه نباشد؛ که….: ” این رئیس جمهور مفلوکی که همه توی سرش می کوبیدند؛ با ندانم بکاری ها و بی خردی هائی که داشته و دارد؛ باعث شده که چنین مبلغ کلانی، به مشتی از افراد سودجو، جهت پشتیبانی از رئیس جمهور در مجلس هشتم این جمهوری سراسر ریا و تزویر باج داده است. آن رؤسائی که در شیطان صفتی و رندی و … دست خود اهریمن را هم از پشت بسته اند. چه اندازه از دارائی های ملی همین مردم ساده انگار را به تاراج داده و در جیب های مبارک شان گذاشته اند و رفته اند؟ ” !

از دو نوشته این دو نمونه از دولتی های جمهوری پلید اسلامی، که هنگام دوستی دست شان در یک کاسه بود؛ و اکنون که همدیگر را لو می دهند، دشمن سرسخت یکدیگر شده اند. نباید خوشحال شد و پنداشت، خوب شد که به ماهیت زشت و کثیف اینها پی بردیم. بلکه باید در این اندیشه بود، که این دو نفر کدام راست می گویند؟ پاسخ حقیر به عنوان نگارنده این نوشتار چنین است: – هیچکدام! اینها خودشان قربانیان دست های دیگری هستند؛ که با مطرح نمودن اشتباهات عمدی و غیرعمد این دو، مایل اند شما را باز هم بر سر کاری بگذارند؛ که همه حواس تان را به آن معطوف نمائید. و نپرسید و ندانید، که …. : ” چرا در دولت پیشین، چند نوبت اختلاس های چندین هزار میلیاردی بی سابقه روی داده است؟ یا اگر رأی آوردن های درون رژیم جنایتکار آخوندی، متضمن هزینه شدن میلیاردها تومان از مال مردم بوده است؛ که تا افراد مشخصی، جهت حمایت از دزدی ها و غارتگری های ایشان حمایت بکنند انتخاب بشوند؟ ” بیم آن را دارند، که شما با دانستن همین اندک، از خودتان نپرسید: ” اگر نمایندگان مجلس، و حتی خود رئیس جمهورهای این حکومت، با چنین حیله هائی بر سر کار می آیند؛ پس چرا من باید به سر صندوق رأیگیری می رفتم؟ چرا نباید می فهمیدم و درک می کردم؛ که تمام اینها نمایشی و ظاهری است؛ و آنچه که هرگز به حساب نیامده و نمی آید و نخواهد آمد. رأی من است. ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیاعتصاب غذا و خوردن تیغ در واکنش به وضعیت فاجعه‌بار پناهجویان در استرالیا؛ شورش در کمپ‌ها زیر سر ایرانی‌ها است
مقاله بعدیکارگردان «خدمتکار» و بازیگر «مرد آهنی» در میان کوسه‌ها
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.