چه کسانی برای رئیس جمهور شدن حسن روحانی نقش داشته اند؟!

0
147

معمولا چنین مرسوم است که یک کاندیدای شرکت در انتخابات برای گزینش یک رئیس جمهور، فردی را به عنوان مدیر تبلیغاتی خودش مأمور می کند؛ تا این مدیر با برپا نمودن پایگاههای تبلیغاتی متعددی، برای فرد مورد نظر، در جهت شناساندن وی به رآی دهندگان، و معرفی اهدافی که او برای زمان ریاست اش در نظر دارد انجام بدهد؛ وی را به رأی دهندگان بشناساند.

اما این روش بیشتر در کشورهائی مورد استفاده قرار می گیرد، که هر نامزد انتخابات، با اجرای برنامه های سخنرانی در مراکز استانهای آن کشور، ضمن ارائه برنامه های ریاست جمهوری اش، خویشتن را به عموم مردم می شناساند؛ و اهداف انتخاباتی اش را به آنان معرفی می نماید. در کشور ما و با حضور این حکومت خودکامه، با اینکه نامزدهای ریاست جمهوری، برای معرفی خودشان به شهرهای مورد نظرشان رفته و سخنانی را هم ایراد می نمایند؛ اما در نهایت، این رأی مردم نیست که یک نامزد انتخاباتی را به مسند ریاست جمهوری می نشاند. بلکه اعمال نظر و نفوذ افراد خاص و اشخاص معروفی از حکومتیان است که چنین موردی را تحقق می بخشد!

از آنجائی که در رژیم همیشه به تقلب آلوده جمهوری اسلامی، روش تبلیغات مدیران پایگاههای تبلیغاتی یک کاندیدا، هیچگاه مورد استفاده علنی قرار نگرفته است؛ و چون کارگزاران این حکومت، عادت ندارند که امور مربوط به اداره مملکت را به طور علنی با مردم هم در میان بگذارند. در ارتباط با مشخص کردن فردی برای پست ریاست جمهوری، چون هرگز گزینشی در میان نبوده و مردم کمترین نقشی در این مورد ندارند. در حقیقت رئیس جمهور در رژیم آخوندی، به گونه منصوب شدن از سوی رهبر جمهوری اسلامی ( در ظاهر امر)، و یا با تمهیدات گروههای پر نفوذ بر روی رهبر جمهوری اسلامی ( در باطن امر)، جهت تصدی این پست در نظر گرفته می شود!

با توجه به این مورد که سید علی خامنه ای، به عنوان رهبر کنونی این رژیم، شخصیت مورد تأیید همه چهره های معروف مدارس علمیه و حوزه های تربیت طلبه های دینی در کشور نیست؛ و فقط تعداد اندکی از مراجع و روحانیون عالیرتبه از او حمایت می کنند؛ و نیز با در نظر گرفتن نفوذ گسترده فرماندهان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در همه زمینه های مدیریت کشور، فردی که باید به مقام ریاست جمهوری در این رژیم برسد، کسی خواهد بود که ابتدا از سوی فرماندهان سپاه موجه تشخیص داده بشود ( سران سپاه بتوانند در دوران ریاست جمهوری او، هر چه را که بخواهند با توافق رئیس جمهور به تاراج ببرند)؛ وقتی که سپاه خیالش از فرد مورد تأیید خودشان راحت بشود، که او در همه موقعیت ها عصای پر توان دست سپاهیان، جهت چپاول هست و نیست و دار و ندار ملت ایران خواهد بود؛ نظر مثبت یا منفی خودش را به رهبری می رساند؛ آنگاه رهبر فلکزده و بی اختیارهم ، آن شخص را از افراد صالح و مثبت و دلسوز برای اسلام و خیرخواه رژیم و دوستدار خاندان عترت و طهارت و …… و معرفی می نماید!

آنگاه در صورتی که افراد با هوشی از میان خودشان، که با این روش آشنائی کامل دارند؛ و می دانند که مقام معظم رهبری! تنها نقش یک لولوی سر خرمن را دارد، و ذلیل تر از آن است که بتواند برای چنین امر مهمی قدرتی از خودش نشان بدهد؛ شروع می کنند به ایفای نقش هائی با دو یا چند چهره متفاوت، که هم با این گروه قاطی بشوند؛ و هم با آن دسته بیامیزند!

ولی با تمام این موارد، شیخ حسن روحانی، با چنین ترفندی به مسند ریاست جمهوری رژیم آخوندی راه نیافته است. زیرا در این خصوص چند فرد یا گروه دیگر، که زخم خورده سپاه و رهبر و شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری بوده اند؛ و تا حدودی رند تر از ایشان تشریف دارند ایفای نقش کرده اند!

روباه مکار انقلاب، شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، پس از به رهبری رساندن آخوند نالایقی چون سید علی خامنه ای، و دیدن ناسپاسی او درازای خدمت بزرگی که به وی کرده بود؛ و نیز از متن به حاشیه فرستاده شدنش توسط خامنه ای و سپاه، بر آن شده بود که با کمک برخی از اصلاح طلبان زخم خورده از رژیم، به ویژه کسانی که مانند خود او حامی ایجاد تغییراتی در قانون اساسی حکومت شان جهت اصلاح نمودن آن هستند؛ با به وجود آوردن صحنه های نمایشی رد صلاحیت شدن او توسط شورای نگهبان جمهوری اسلامی، و با فشار آوردن به محمد رضا عارف برای کناره گیری کردن از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، با تبانی هائی که با سید محمد خاتمی نموده بود؛ فردی مانند حسن روحانی را، که هم در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، و هم در زمان ریاست جمهوری خاتمی، از چهره های مورد تأیید ایشان در آن چند دوره از ریاست جمهوری بود را، برای رساندن خویش به منافع مشترکی که با یکدیگر دارند؛ مورد حمایت همه جانبه خویش قرار دادند، تا او را بر رهبر و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی تحمیل نمایند؛ و رهبر و سپاهش را در مقابل عمل انجام شده ای خلع سلاح بکنند!

از اینرو، اصولگرایان که اصرار داشتند حسن روحانی از طیف اصلاح طلبان حمایت می شود؛ و نیز گروه موسوم به محافظه کاران رژیم ( سران و دست اندر کاران جامعه روحانیت مبارز)، که با کمک های بازاریان منسوب به هیأت مؤتلفه، که هر دو دسته از گروه حجتیه می باشند؛ در جانبداری از به ریاست رسیدن حسن روحانی، نه اظهار نظر نموده اند؛ و نه تا کنون به وی تبریک گفته اند. چرا که این کار( تبریک گفتن به حسن روحانی جهت رسیدن وی به ریاست جمهوری رژیم ) به نوعی می تواند هم آوائی ایشان با دسیسه هائی باشد، که از سوی علی اکبر هاشمی رفسنجانی به اجرا در می آیند!

بر همین اساس، رئیس جمهور جدید حکومت اسلامی، که میراث دار هشت سال ریاست نابخردانه احمدی نژاد شده است؛ و باید از همین آغاز با صدها مشکل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دست و پنجه نرم بکند؛ ناگزیر خواهد بود، که با هردو سوی قضیه مبهم مخالفان خودش در مسند ریاست جمهوری، با روش هائی مقابله نماید، که در دوران تحصیلات عالیه اش در بریتانیای کبیر، از ارباب انگلیسی خودش آموخته است. در غیر این صورت، با اختلافاتی که از این پس میان گروههائی که در بالای این متن نامیده شده اند پیش خواهد آمد؛ دو خطر بزرگ وی را تهدید می کنند. یا باید به یک استیضاح از پیش طراحی شده در مجلس شورای اسلامی تن بدهد؛ و یا به این بیندیشد که چگونه خودش را از رخ دادن یک واقعه تروریستی برهاند؟!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلی10 متن معمایی دنیا را بشناسید..
مقاله بعدیاگر سوريان، سوريه را در نيابند!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.