چه کاسه ای زیر نیم کاسه اوباما و جمهوری اسلامی است؟!

0
156

پرزیدنت حسین باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، بر اساس سنت همه ساله در این کشور، جهت ارائه گزارش سالیانه به نمایندگان مجلس سنا و کنگره این کشور، که معمولا بیشتر پیرامون مسائل اقتصادی و سیاست خارجی به انجام می رسد؛ سخنرانی مهمی ایراد کرد. اما این بار، فقط راجع به موارد اقتصادی و ساست همه جانبه خارجی آمریکا که به همه جا مربوط بشود نپرداخت؛ بلکه نقطه اتکاء کلام وی بیشتر حول محور گفتگوهای هسته ای ایران، و احتمال به تصویب رسیدن تحریم های جدید کنگره علیه حکومت اسلامی سخن گفت. او به گونه ای حرف می زد، که گوئی در نظر دارد، تا برای مدت دیگری که در این مسؤلیت باقی است؛ حق دوستی نامرئی و پشت پرده خود با چهره های منفوری از عالم سیاست، در رژیم جنایتکار آخوندی را، به وجهی که هم سیاستمداران کشور خودش، و هم سران خونخوار جمهوری اسلامی راضی باشند ادا کند!

ایشان همانند وکیلی که از موکل بی گناه خودش نزد قاضی دفاع می نماید؛ بسیار محکم و استوار، و صد البته جهت وارونه نشان دادن تصمیات آتی کنگره آمریکا در مورد ایران، خطاب به اعضای کنگره و رو به همه جهانیان اعلام نمود: ” هر طرح تحریمی علیه ایران را وتو می کنم. ” !

این جمله ظاهرا اعتراضی، توسط رئیس جمهور ایالات متحده، چنان محکم و جدی بیان گردید، که پنداری ایشان فقط برای اظهار نمودن چنین موردی به کنگره آمده بود. البته ارائه گزارش سالیانه رئیس جمهور در باره وضعیت کلی کشور به نمایندگان نیز به عمل آمد؛ اما موضوع وتو کردن لوایح جدید برای اعمال تحریم های بیشتر و شدیدتر توسط کنگره آمریکا علیه جمهوری اسلامی، مرکز ثقل سخنرانی آقای اوباما بود در این جلسه بود؛ که بیش از دیگر مواردی که ایشان در این سخنرانی مطرح ساخت مورد توجه مردم دنیا قرار گرفت!

رئیس جمهور اوباما، در ششمین سخنرانی سالیانه خود، در نشست مشترک نمایندگان کنگره و مجلس سنای آمریکا، با لحنی بسیار جدی، با اشاره به گفتگوهای هسته ای جاری با ایران، به آنان هشدار داد و گفت، در صورت تصویب هر تحریم جدیدی در طول این سری از مذاکرات ، آن را وتو خواهد کرد. حدود یازده سال از شروع چنین گفتگوهائی می گذرد؛ با توجه به عدم رضایتمندی طرفین مذاکرات کننده، از نتیجه این گفتگوها، به ویژه در آخرین نشست آنها که هفته گذشته در ژنو انجام شد. بعید به نظر نمی رسد، این قصه که تا کنون سر درازی هم داشته است؛ و به نفع هیچیک از طرفین هم نیست؛ نشست های مورد نظر به زودی ها به ثمر برسند و خاتمه بیابند !

خود اوباما بهتر از همه می داند، مسائلی که در این جلسات پشت درهای بسته میان مذاکره کنندگان مطرح می گردند؛ فقط پیرامون فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی دور نمی زنند. بلکه بخش مهمتر چنین مذاکراتی، رسیدن به توافقی جامع در رابطه با یک موضوع خاص است. ” توافق جامع ” اسم رمزی است، که آقایان مانند یک ” کد پیروزی ” از آن استفاده می کنند. کدی که کسی از آن چیزی درک نکند، و فقط میان خودشان مطرح باشد( میان مخالفان هسته ای شدن ایران، و نمایندگانی که از سوی جمهوری اسلامی در این جلسات حضور می یابند.) !

غربی ها و در رأس همگی شان ایالات متحده آمریکا، پیشنهادهای نفع طلبانه ای دارند؛ سران جمهوری اسلامی نیز جهت بقای رژیم جنایتکار و درد و رنج آفرین خودشان منافعی دارند؛ که مایلند با استفاده از گزکی به نام ” مذاکرات هسته ای “، موضوع را به گونه ای حل و فصل نمایند؛ که در این رهگذر، ” نه سیخ بسوزد و نه کباب ” ؛ بلکه هر دو سوی قضیه، به منافعی که مد نظر ایشان است برسند!

احتمال دارد که آن موضوع خاص که در بالا اشاره شد؛ که مورد اختلاف دو طرف مذاکره کننده می باشد؛ و نمایندگان کشورهای غربی مخالف با هسته ای شدن ایران نیز، سوای مخالفت با فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، درون خودشان بر سر موضوع اصلی که تا کنون مسکوت مانده، و فقط شرکت کنندگان در گفتگوها از آن مطلع هستند؛ دارای اختلافات عمیقی با یکدیگر باشند؛ و این امر مهم موجب طولانی تر شدن به نتیجه نهائی رسیدن این نشست ها را فراهم آورده باشد !

همانند گرگان گرسنه ای، که لاشه ی نیمه جان یک موجود زنده را یافته اند؛ و هر یک برای بردن سهم بیشتری از آن خوراک لذیذ و مطبوع، با بهانه ای مانند مذاکرات هسته ای با جمهوری آخوندی، با یکدیگر نه مذاکره، بلکه بحث و جدل و مبارزه ای سودجویانه می کنند !

آقای اوباما به وضوح می داند، که در صورت مطرح شدن به تصویب رسیدن تحریمات جدیدی علیه آخوندها، آنچه که در طول این مدت رشته است دوباره پنبه خواهند شد؛ و باز هم باید سالیان دراز دیگری در این رابطه، برای رسیدن به منظور شوم شان، از وقت و پول کشورشان سرمایه گذاری کنند؛ و شریکان غربی مذاکره کننده آمریکا با آخوندها هم، مانند آنها در صدد هستند؛ که تا از این لاشه نیمه جان، به گونه ای سهم ببرند، که خیلی هم با سهم آمریکائیان تفاوت نداشته باشد. در این میانه، مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی هم تلاش می کنند؛ تا با کش دادن این مذاکرات، هر چه بیشتر رسیدن به نتیجه نهائی را به تأخیر بیندازند!

به پندار نگارنده، در حقیقت طول کشیدن این مذاکرات، فقط یک دلیل عمده دارد. سایر کشورهای غربی مخالف اتمی شدن رژیم اسلامی هم، می خواهند به هر اندازه ای که آمریکا در این جریان سود می برد؛ آنها نیز از آن متمتع بگردند. اما سران حکومت اشغالگر اسلامی، سهم بیشتری از این لاشه ی نیمه جان را می خواهند. چون خودشان که آن را(مورد خاص را)، در کمال سلامت و زنده و سرفراز بودن آن تسخیر کرده اند؛ و خودشان هم آن را با غارتگری و تجاوز و جنایت به چنین مرحله ای که به لاشه نیمه جانی بدل گشته رسانده اند. ولی از آنجائی که عطش زیادی برای ماندن بر سر قدرتی که به دست آورده اند دارند؛ طبق معمول با توجه به خصوصیات شغلی خود، در این رابطه ” هم خدا را می خواهند و هم خرما را ” !

و ما ایرانیان فریب خورده ای، که تن سالم و زنده و سرفراز میهن اهورائی مان را، در کمال نادانی و بی خردی، از دلسوزان گرفتیم و به جنایتکارانی سپردیم؛ که آن را تبدیل به لاشه ای نیمه جان کرده اند. با آنکه نشانه های امکان تکه پاره شدن ایران را، می بینیم و می شنویم و درک می کنیم؛ اما هنوز رگ غیرتمان متورم نگشته، و خون مان به جوش نیامده؛ که تا علیه دشمنان قسم خورده میهن مان به پا خیزیم؛ و برای عدم زایل شدن یکپارچگی مملکت مان به دست دشمنان خارجی و داخلی، با هر توش و توانی که داریم؛ آنها را از سرزمین بی نظیر و یگانه مان بیرون برانیم !

به یزدان که گر ما خرد داشتیم

کجا این سرانجام بد داشتیم؟!

محترم مومنی

مقاله قبلی۵۰۰ زن کارتن‌خواب در تهران
مقاله بعدیدادگاه اتحادیه اروپا بانک تجارت را از فهرست تحریم‌ها خارج کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.