چند پرسش منطقی از رهبر عاری از منطق حکومت مافیائی اسلامی! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
175

در زمان های گذشته، حتی در همین یک قرن پیش، رویدادهائی که در سراسر جهان به وقوع می پیوستند. در دیاری که رخ می دادند هم زود به مردم نمی رسیدند. چه رسد به دست کسانی که در سایر ممالک گیتی زندگی می کردند. اما، با اختراع شدن انواع تکنولوژی های پیشرفته در دنیا، رخدادهای کنونی در جهان، خیلی زودتر از تصور همگان، به همه جا مخابره می شوند؛ و علاقمندان به دریافت نمودن تازه ترین اخبار را، به وصال آنچه که در دنیا پیش آمده می رسانند!

به گزارش خبرگزاری رادیو فرانسه، سید علی خامنه ای، رهبر مستبد و جنایتکار رژیم منحط و واپسگرای جمهوری ننگین ملاها، که در ایران آخوندزده کنونی، اختیار همه امور مملکت را در دست های بی هنر و بی کفایت خودش گرفته است. روز پنج شنبه دوازدهم مهرماه ۱۳۹۷ خورشیدی، در استادیوم ورزشی یکصد هزار تن گنجایش آزادی در تهران، در جمع بسیجیان حاکمیت دیکتاتوری خویش، خطاب به آنها گفته است: « شما امروز صاحب کشورید. » ( آ سید علی، مگر این سرزمین ملک اجدادی تو است که آن را به نوکران ات هدیه می کنی؟) او در ضمن اشاره نموده: « تجمع امروز شما جوانان بسیجی، یادآور تجمع بسیجیان دهه ۱۳۶۰در همین ورزشگاه است؛ که به میدان جنگ می رفتند( آیا منظورتان همان جوانان فریب خورده ای هستند؛ که به خاطر قدرت پرستی امثال تو، و آن رهبر یکم، اما بی خرد شما قوم الظالمین، و اشغالگر و تازی تبار رژیم منفورتان، یا بر روی مین های کاشته شده به وسیله آرتش صدام حسین تکریتی، جان گرانبهای شان را، فدای اسلام و انقلاب فاسد و دیکتاتوری شما نمودند؟ و یا بعد از اسیر شدن به دست صدامیان، به کشور عراق برده شدند؛ که تا به وسیله همدستان خونخوار رئیس جمهور عراق، توسط مجاهدین ضد خلقی شکار شدند و جان باختند؟) و در همین ورزشگاه به خواست شما مزدوران ابلیس راهی قتلگاه شان شدند است؟ که به قول جنابعالی به میدان جنگ می رفتند. ولی راهی دیار نیستی و مسیر بدون برگشت خویش می شدند؟ حتما از یادآوری این امر نزد مردم ایران، اصلا خجالت هم نمی کشید؟!

وی در استادیوم آزادی، از بسیجیان خواسته است؛ که مکان مبارزه با دشمن را درست تشخیص بدهند. او به تجمع کنندگان بسیجی در گردهمآئی مربوطه گفته است: « رئیس جمهوری آمریکا تلاش می کند؛ با تصویرسازی غلط، جمهوری اسلامی ایران را، کشوری ضعیف و شکننده وانمود کند. که گویا با دو سه ماه فشار و تحریم، کلکش کنده خواهد شد؟ » آیا این سخن را از روی ادراکی صحیح می گوئید؟ اولا جمهوری اسلامی تان هیچ ربطی به ایران و مردم حقیقت نگر آن ندارد. اگر چنین است که شما با دو سه ماه فشار و تحریم، نه می شکنید و نه سرنگون می گردید؛چرا همگی تان چنین وحشت زده به تکاپو افتاده اید؛ که به هر طریق ممکن، چه در خفا و چه در آشکارا، این امر را با دست پس بزنید و با پا پیش بکشید؟!

آخوند خامنه ای در بخش دیگری از حرف های بی اعتبارش ادامه داده است: « دشمن می خواهد که مردم و جوانان کشور را، به این نتیجه برساند؛ که جمهوری اسلامی در بن بست است. و راه حلی ندارد جز پناه بردن به دشمن.» خامنه تاکید کرده، که هرگز اجازه نخواهد داد؛ که چنین سناریوئی محقق بشود. از رهبر فرزانه!!! انقلاب با شکوه!!! اسلامی می پرسم: آیا واقعا خودتان هم به این بیان معتقد هستید؟ آیا به راستی آن هنگامی که به خواسته دموکرات های آمریکائی، شال و کلاه کردید و به میهن ما یورش آوردید؛ آن زمان هم آمریکائی ها دشمن شما بودند؟ یا شما فقط به نوکری دموکرات های آمریکا به ایران تاختید؟!

سخنان بی محتوا اما آکنده از غلط لفظی شما، که هم به مردم ایران اشاره می کنید و هم به جوانان کشور، به این معناست که شما جوانان مملکت را، از نسل های دیگر آن(سالمندان، میانسالان و کودکان) مجزا می کنید. تا ایشان را خام نموده و از به پا خیزی شان در برابر خویش و همدستان جانی تر از خودتان و کل انقلاب پلید اسلامی تان دور بدارید؟ به وضوح آشکار و مبرهن است؛ که سید علی خامنه ای، در موقعیت وانفسای کنونی در حاکمیت استبدادی اش، جهت غلبه نمودن بر ترس نابود کننده ای، که بر پیکر او و رژیم اهریمنی اش هجوم آورده، ریاکارانه به این جوانان چنین القاء می کند؛ که به دشمن پیام قدرت بدهند. نه پیام ضعف. در همین ارتباط، او تحریم های اقتصادی دشمن را، شکننده تر از اقتصاد ملی جمهوری اسلامی خوانده است!

آقای رهبر، آیا به یادتان بیاوریم؛ حاکمیتی که دولت های بی خرد آن، از بدو شکل گیری حکومت منفور و ضد انسانی اش در ایران، جز به منافع ننگ آلود خویش نپرداخته، و به تنها امری که به آن کم ترین بهائی نداده و نمی دهد. همانا وضعیت فردی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم ایران، به ویژه شرایط اقتصادی کنونی ایشان است؛ که دلار هفت تومانی آن زمان را، اکنون به نرخ دولتی ۴۲۰۰ تومان، و قیمت آزاد نزدیک به هفده هزار تومان، مورد معامله غیر اصولی و سوء استفاده نوکران جیره خوارتان، و سودجوئی های همگی تان، مخصوصا در این برهه آشفته زمانی در کشور گذاشته اید؟ واقعا ریاست حکومت و دولت این جمهوری ضد ایران و ایرانی، به کدام بخش از اقتصاد ملی اش می نازد؛ که آن را مقاوم، و تحریم های پیش رو را، که قرار است در ماه آینده دمار از روزگارتان در بیاورد. را شکننده مطرح می کنید؛ و این تحریم های ویران کننده بنای حکومت رو به زوال تان را، در حدی از شکننده بودن معرفی می نمائید؛ که امر به خودتان هم مشتبه گشته است ؟!

جز این نیست و نخواهد بود؛ که رهبر دروغپرداز رژیم آخوندی، به خاطر وحشت آمیخته به ناامیدی اش، ناتوانی های خود و دولت بی مقدار رژیم، و تمامی لشگریان و مزدوران حکومتی شان را، با این روش فریبکارانه و غیر حقیقی به نمایش می گذارد؛ که شبیه به آواز خواندن فردی ترسو در تاریکی است؛ که از سیاهی می ترسد و برای محافظت کردن از خودش، شروع به خواندن اشعاری بی ربط با صدائی فریاد آسا می کند!

آقای رهبر، روضه خوان بی مقداری مانند جنابعالی، که تا چهار دهه پیش، با گرفتن اندکی پول از بی خردان ایرانی، که قائل به برپا کردن مجالس روضه خوانی، و زیارت کردن اماکن متبرکه بودند!! (مانند همین ملاهای بی خرد اما مبارک پندار مثل خودتان )!! با ذکر مصیبت اهل بیت برای آنها روضه می خواندید. اکنون با دزدی از دارائی های همین ملت فریبخورده، با ثروت نود و پنج میلیارد دلاری تان، به عنوان ثروتمندترین رهبران کشورهای جهان مطرح گشته اید. لازم نیست که از کیسه خلیفه ببخشد؛ و سرزمین ایرانیان نجیب و آریائی را، به بسیجیان مزدور خویش بدهید. اگر راست می گوید؟ اندکی از ثروت انبوهی، که از دارائی همین مردم به یغما برده اید؛ را به همین جوانان ایرانی، و به خانواده های شان باز گردانید. تا همه شب با شکمی گرسنه سر بر بالین نگذارند؟!

البته بر همگی ما روشن و آشکار است؛ که هیچکدام شما نه بوئی از انسانیت برده اید؛ و نه به درستی به همان مفهومی که امام تان می گفت: « خداوند انشاء الله همه ما را آدم کند. » واقف می باشید و عمل می کنید. اما بترسید از زمانی، که همین بسیجیان به قول شما صاحبان کشور، آن رگ غیرت شان بالا بزند؛ و همگی تان را بدون غسل و کفن و نماز میت، در زیر خروارها خاک زرخیز ایرانزمین به گور بسپارند. هر چند که اجساد مردگان کثیفی همچون شما شیطان های مجسم، زمین این کهندیار را آلوده می کنند. اما فکر آنجا را هم کرده ایم. جنازه های آلوده تان را، ابتدا با آمونیاک موجود در ادرار فرزندان ایران آبرومند می سوزانیم. سپس خاکستر کثیف و آلوده جسم نالایق تان را، در مرداب های متعفن می پاشیم. تا خوراک حیوانات آن باتلاق های آلوده شوید!

محترم مومنی

مقاله قبلیبا راه اندازی سازمان « گ ت ت » مشکل بیکاری در کشور حل شد!! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیلهستان؛ اعتراض به کودک آزاری توسط مردان کلیسا
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.