چرا مدافعان حرم خودشان بیمار و معلول هستند؟!

0
633

حرم در لغت به معنای جائی است که مورد حرمت و احترام گذاری دیگران واقع می شود. بدان معنا که در آنجا، کسی نباید بی نزاکتی بکند، و رفتار و کرداری دور از آداب و ادب داشته باشد. معمولا، به محل مزار امامان و امامزادگان فرقه های مختلف مذهب شیعه در دین اسلام نیز حرم گفته می شود. یعنی در آن مکان فرد معتبر و بزرگ زاده و بزرگواری به خاک سپرده شده، که حتی بلند حرف زدن هم در آنجا، بی حرمتی نمودن به آن بزرگوار!!!!! است. از بد روزگار، در سرزمین باستانی ما نیز، تعدادی حرم(حرم امام رضا در شهر مشهد) ، (حرم احمد ابن موسی = شاه چراغ، برادر امام هشتم علی ابن موسی الرضا در شیراز) ، (حرم معصومه خواهر او در شهر قم ) ، ( حرم های میر محمدحسین و سید علاء الدین حسین پسران دیگر امام هفتم موسی کاظم و برادران دیگر امام رضا در شیراز)، و حدود پانزده هزار امامزاده در سراسر کشورمان وجود دارند؛ که همه روزه تعداد زیادی از مردم نابخرد و بی عقل و بدون منطق ایرانی، به زیارت این مکان های مقدس!!!! می روند؛ تا با آه و ناله و شیون و گریه و زاری، حاجت های دنیائی خودشان را از کسانی بگیرند؛ که نزدیک به ده قرن از مرگ شان و به خاک سپردن شان می گذرد. در دو سوره قرآن خود این مسلمان ها، خداوند باریتعالی آنها(سلمان پارسی یهودی)، به پیامبرش محمد ابن عبداله وحی کرده است: ” به ایشان بگوی” به مسلمانان پیرو این کتاب = قرآن ” ، آنانی که درون قبرها خفته اند صدای شما را نمی شنوند. ” ) ؛ یعنی نزد مردگان خفته درون مزارهای امامان و رهبران دینی تان، دست نیاز و درخواست برآورده شدن حاجت تان را دراز نکنید؛ که آنان نیز مردمانی عادی و بدون اعجاز و …. مانند خودتان بوده اند !

imamf

اما این مردمان ابله و دینزده، با آنکه درون کتاب به اصطلاح آسمانی شان هم به آنان توصیه شده است؛ همچنان به پابوس آین مردگان می روند؛ تا نیازهای خویش را، نزد مرده های آنان مطرح نمایند؛ و با پرداخت کردن هزینه های زیاد، از راه های دور و نزدیک به زیارت اموات بروند. و خودشان را به ضریح مقدس ببندند؛ تا شفای عاجل خویش را، به جای خدای همیشه زنده و دانا، از اسیران خاک و مردگان بگیرند!

در این برهه زمانی که حدود سی و نه سال از حاکمیت رژیم آخوندی در کشورمان می گذرد؛ سران حیله گر حکومت پلید اسلامی، که همه تلاش و هدف ایشان، صدور دین کثیف و جنایت پرور و سودجو و قدرت پرست اسلام و مسلمانی، به سایر نقاط دنیا، به ویژه کشورهای اسلامی درون منطقه خاورمیانه است. و نیز به دلیل آنکه در صدد محو کردن نام کشور اسرائیل از نقشه جهان می باشند؛ به ایده های غیر انسانی خود تحقق ببخشند؛ و برای به اجرا گذاشتن این دو آرمان بزرگ خویش لازم می دانند؛ هر کمکی که جهت سرنگونی کشور اسرائیل کارساز باشد را به انجام برسانند!

به همین خاطر و به دلیل موجود بودن مرز های مستقیم و غیر مستقیم، میان کشور سوریه با دو سرزمین اسرائیل و لبنان، آنچه که از کمک های مالی و تسلیحاتی و دیگر نیازهای حزب الله در لبنان و فلسطین مورد احتیاج ایشان است؛ تا با استفاده از این امکانات، بیشتر بتوانند به اسرائیل و مردم آنجا حمله نمایند. این موارد را با استفاده کردن از مرزهای مربوطه در سوریه، به دست آنها برسانند؛ و نتیجه ای را که مبنی بر صدور انقلاب سیاه و شوم شان، و از بین بردن کشور اسرائیل باشد را به دست بیآورند(چون که اینها در حال سوء استفاده از موقعیت به وجود آمده در سوریه برای بشار اسد هستند. نه آن که قصد کمک کردن به وی را داشته باشند.)!

بهترین بهانه ای که می تواند در این راستا به این دغلکاران یاری برساند؛ وجود حرم نوه محمد و دختر علی و خواهر حسین زینب است. که آن را به عنوان ” حرم شریف ” می نامند؛ و مأموران جانی و نوکران بی حیثیت خویش را هم، با اسم ” مدافعان حرم ” ، به کشور سوریه می فرستند؛ تا آرمان های پلید خویش را عملی نمایند. از سوئی دیگر، همه ماهه عده زیادی از ابلهان ایرانی را، جهت زیارت کردن حرم شریف، و برآورده شدن حاجات ایشان توسط زینب، برای زیارت کردن حرم او به سوریه می فرستند. تا هم کمکی مادی به دولت بشار اسد جنایتکار باشد؛ و هم جاسوسان خودشان را با این روش، به سوریه اعزام کنند؛ و برای سلطه اسلامی خویش بر کشورهای سوریه و عراق، و نهایتا صدور انقلاب منفور اسلامی شان، ابتدا به این دو مملکت، و سپس به سایر ممالک اسلامی و غیر اسلامی، رفت و آمدهای موذیانه خود و همدستان مزدورشان، را به هر جائی که دارای حرم های امام و امامزاده است گسترش بدهند!

ای ایرانی نادان و بدبخت و ناآگاهی، که برای گرفتن حاجت های خودت، چه برای بهبود یافتن بیماری یا حل شدن یک مشکل بزرگ و یا به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و دیگر مواردی از این دست، مبالغ زیادی را هزینه می کنید؛ تا خودتان را به این حرم های شریف برسانید. یادتان نرود، چنانچه این مردگان معجزه ای می داشتند؟ اگر از این دیگ های چوبی حلوای شیرین و خوش رنگ و خوش طعمی نصیب کسی می گردید؛ اگر اینها دارای آن کراماتی که آخوندهای دروغپرداز شایع می کنند باشند؟ پس …… چرا؟!

چرا خامنه ای چلاق برای گرفتن شفای دست ناکار شده اش، نمی رود در حرم زینب و رضا و علی و ….. بست بنشیند؛ تا دست از کار افتاده اش را سلامتی ببخشد؟ اگر واقعا زینب دارای کرامتی می بود و باشد؛ چرا باید محل استقرار مزار او در شام، و کل سرزمین سوریه، به چنین مصیبت بزرگی گرفتار گردد؛ و شبانه روز شیعیان معتقد به جد وی، در زیر بمباران های شیمیائی ملیجک خامنه ای بشار اسد جنایتکار، در بدترین شرایط ممکن به سر ببرند؟ یا اگر حرم های امامان عسکری ین در سامراء عراق، حرم علی در نجف عراق، حتی حرم رضا و معصومه در مشهد و قم در ایران، می توانستند اعجازی داشته باشند؛ چرا باید عراق و سوریه به چنین سرنوشت شومی دچار می گردیدند؟ مگر صاحبان این حرم های شریف، کور و کر و لال هستند؛ که به اینهمه ناملایمات مردم در همسایگی خودشان بی تفاوت و بی اعتنا گشته اند؟!

یک جو عقل داشتن بد که نیست؛ بلکه بسیار خوب و لازم و یاری دهنده نیز هست. همانطوری که شما در گرسنگی کامل به سر می برید؛ همانگونه که فرزندان شما درون طویله های متعفن درس می خوانند؛ به همان ترتیبی که کودکان معصوم شما، در سر چهار راه های شلوغ و خطرناک، از این سو به آن سو می دوند؛ تا برای فروختن یک عدد فال حافظ،، یک بسته آدامس و یک شکلات به شوفری که پشت چراغ قرمز ترمز کرده است؛ جان شان را به خطر بیندازند. شکارچیان ماهر و قابل، در کوهستان ها و صحراهای ” سرخس ” در شمال شرقی ایران، جهت تقویت شدن نیروی جسمانی حضرت آقا، گنجشک های سرخسی را که می گویند بسیار درشت هستند؛ را برای مقام عظما شکار می کنند و می آورند و برایش آماده خوردن می کنند!

ای مردم، آیا خواب تان برده یا زنده نیستید؟ ببینید و بشنوید این حقایقی را، که ملاها هرگز اجازه رسیدن شان به گوش های شما را نمی دهند. از خواب غفلت برخیزید، هرچه که (قرآن نوشته سلمان پارسی، صحیفه نور نوشته محمد، نهج البلاغه نوشته علی،  صحیفه سجادیه نوشته زین العابدین، بحارالانوار، المیزان، مصباح الشریعه، المعاد) و هر نوشته ای که به اسلام مرتبط باشد؛ را در خیابان های شهرها بسوزانید. شاید که رستگار شوید!!!!

محترم مومنی

مقاله قبلیبا نظر دیوان‌عالی بخشی از فرمان اجرایی ترامپ برای محدودیت سفر به آمریکا اجرا می‌شود
مقاله بعدیخامنه‌ای از سخنان کدام سناتور آمریکایی ابراز «نگرانی» کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.