چرا خامنه ای و سپاه جواب احمدی نژاد را نمی دهند؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
274

بعضی از مردمان این جهان عادت به « بلوف » زدن نزد دیگران را دارند. تا با بیان موارد نادرست، جایگاه ویژه ای در اجتماع برای خودشان به وجود بیاورند؛ که به امتیازات خاصی برسند. اما انجام دادن چنین اموری کار همه کس نیست. هیچیک از افراد معمولی و ساده اندیش و عادی درون جامعه نمی توانند؛ با پردازش به گزافه گوئی و بیان کردن موارد نادرست، یا دیگران را فریب بدهند؛ و یا آنها را سر کار بگذارند. فقط مردم موذی و نادرست می توانند؛ از ساده انگاری های دیگران سود ببرند؛ و با بافتن آسمان و ریسمان به یکدیگر، و گفتن دروغ های بزرگ به چنین کارهائی دست بزنند. در میان این دو گروه، کسانی هم هستند؛ که ظاهرشان ساده لوح، لوده و پخمه و بی هوش و حواس جلوه می کند. ولی در باطن، در گروه افراد موذی و شارلاتان و دروغگو و شیاد جای می گیرند. وقتی که از فردی می شنوید: « فلانی ظاهر و باطن اش یکی نیست. »؛ مفهوم بالا را بیان می دارد. ظاهری ساده و بی شیله پیله، اما درونی بری از صداقت و درستکاری و رو راستی دارند!

یکی از بارزترین نمونه های اینگونه از افرادی که در رژیم ضد بشری آخوندی می شناسیم؛ ریاست جمهوری دوره های نهم و دهم در حکومت ملاها در ایران، محمود احمدی نژاد است؛ که با ظاهری ساده لوحانه و عوامفریب، اما باطنی موذی و پشت هم انداز، وارد معرکه سیاست در جمهوری منفور اسلامی شده است. وی از همان ابتدای کار ریاست اش بر قوه مجریه حکومت اسلامی، به جای پرداختن به ایجاد بهبود در وضعیت کشور و زندگانی ملت، بسیار کوشیده است؛ تا که با جمع آوری مدارک تخلفات سایر مسؤلین و مقامات مملکتی، جهت روز مبادا(اگر خودش پایش در موردی گیر کند و بخواهد از خویش دفاع نماید.) و پاپوش درست کردن برای آنها، از این مدارکی که گردآوری نموده استفاده کند. به خاطر آزمایش کردن واکنش برخی از همان متخلفان، چند بار به طور ظاهرا ابلهانه، اما در باطن کاملا موذیانه، به ایشان می گفت از همگی شما مدرک دارم. تا جائی که « بگم ، بگم » های او، بر سر زبانهای مردمان کشور هم افتاد!

روش کار وی چنین بوده است؛ که با سوء استفاده کنندگان از مزایای مملکت، به گونه ای دوستانه مماشات می نماید. ولی در عین حال، از تک تک شان مدرک و برهان کافی به دست می آورد. تا به موقع از آنها به بهترین نحوی که به نفع خودش باشد سود ببرد. از سازمان اطلاعات سپاه پاسداران تا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، از بیت رهبری تا سایر مراکز مهم مملکتی، از هر جایی که به سبب ریاست جمهوری اش در دو دوره پشت سر هم، بر کارنامه عملکردهای ایشان اشراف داشته است. تا توانسته کپی برداری نموده و برای استفاده های آتی حفظ کرده است!

چنانچه سردمداران سود پرست جمهوری ننگین اسلامی بخواهند؛ که با او و همدستان وی(که همگی شان از هر مدرک که توسط احمدی نژاد کپی و جمع آورده است یک نسخه را دارند) به گونه ای رفتار نمایند؛ که موجبات زایل گشتن آبروی ظاهری ایشان را فراهم بیاورند؟ بدون تردید او و دوستان وی شروع می کنند به آشکار کردن آنچه را که پنهان نموده بوده اند!

از اینرو، احمدی نژاد که ما او را « دلقک » ، « ملیجک » و … رژیم و آقا نام نهاده ایم؛ تصمیم به رسوا کردن آنها بگیرد. نه در ایران، بلکه در مکان دیگری در خارج از کشور، در جائی که اعتبار بین المللی هم داشته باشد؛ تمامی آنچه را که از سران نظامی و حکومتی جمهوری رو به زوال اسلامی در دست دارد. را نزد صاحبنظران بین المللی افشا و آشکار خواهد ساخت!
شاید در اینجا پرسش پیش بیاید؛ که چرا آقایان ملا و سویل دزد و جنایت پیشه در این حکومت اشغالگر و ضد ایرانی، تا کنون این مردک را، مانند علی اکبر هاشمی رفسنجانی، که او هم چیزهائی می دانست که نبایست بداند؛ را سر به نیست نکرده و راهی آن دنیا ننموده اند؟!

نمی دانم در باره مباحث منطق و فلسفه تا چه میزانی آگاهی و اشراف دارید؟ در منطق، دو جزء اصلی و فرعی وجود دارد؛ که اهالی این علم که هم ریاضی و هم فلسفی است؛ به آن « صغرا و کبرا » می گویند. صغرا به معنای جزء کوچک یک موضوع منطقی است؛ و کبرا نیز جزء بزرگ آن را تشکیل می دهد. به طور مثال: در دو عبارت « در تاریکی شب، خورشید درخشش زیبائی دارد. » در اینجا عبارت « در تاریکی شب »، صغرای این منطق نادرست، و « خورشید درخشش زیبائی دارد » نیز جزء کبرای آن است. در اینجا مشاهده می فرمائید که صغرا و کبرای این منطق غلط هستند. زیرا در شب نمی توان درخشش خورشید را شاهد بود. بنابراین چنین منطقی از ریشه نادرست و غیر پذیرفتنی است. اگر سران رژیم مفلوک اسلامی احمدی نژاد یا هر مقام قبلی و فعلی حکومت شان، را که با همدیگر در اموری به توافق نمی رسند از بین ببرند و سر به نیست کنند؟ کاملا صغرا و کبرای منطق حکومت پست اسلامی شان غلط از کار در خواهد آمد!

زیرا اگر مردم ایران هم از این چیزی سر در نیاورند؟ ملت های دیگر در بقیه سرزمین های دنیا نیز به این امور توجهی نشان ندهند؟ دست کم برخی از دولتمردان با ذکاوت تر سایر ممالک گیتی، ایشان را مورد سؤآل قرار خواهند داد: « چرا فردی را که چند دهه با شما و حکومت تان همکاری مستمر داشته، را به چنین شکلی از میان برداشته اید؛ که هر کسی می تواند به این امر پی ببرد؛ که وی به مرگ عادی نمرده و او را کشته اند؟ اگر وجود و حضور مقتول برای کشور زیانبار بوده است؟ چرا در طول اینهمه سال با او همکاری تنگاتنگ داشته اید؟ اگر شما با مقتول در یک جبهه مشغول به رتق و فتق امور مملکت بوده اید؟ پس شما نیز به درستی به همان خطاهائی که او به انجام رسانده همدست و همپیمان و همراه و هم اندیش بوده، و با یکدیگر به سودهای ویژه ای دست یافته بوده اید.»؟!

مگر یک حکومت هر چند به رسوائی جمهوری ننگ آفرین و جنایتکار اسلامی هم که باشد؛ تا چه میزان می تواند خودی ها را نیز سر به نیست کند. ولی مورد پرسش مجامع بین المللی واقع نشود؟ بدیهی است که در این رابطه، دست سران رژیم برای از بین بردن محمود احمدی نژاد کاملا بسته است. و می دانند که به مجرد پرداختن به چنین خطای بزرگی، دودمان شان برباد می رود؛ و حکومت جانی پرورشان منفور تر و رسواتر از همیشه می گردد. طرف رندشان محمود احمدی نژاد نیز به خوبی بر این حقیقت اشراف دارد. اگر چنین نبود؟ چگونه می توانست در هر کوی و برزنی، مقابل مردمان عابر داخل خیابانهای تهران، معرکه گیری بکند و به افشاگری بپردازد؟ وی در این مقوله تا جائی پیش رفته است؛ که در وب سایت خودش( بهار)، بعد از نوشتن نامه محتوی توصیه های برگزاری زود هنگام انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، برکنار نمودن رئیس قوه قضائیه، آزاد کردن زندانیان سیاسی، به سید علی خامنه ای، چنین مطرح نموده: اگر می خواهید پیشنهادهای من را به رفراندوم بگذارید؟!

ببینید اوضاع ما ایرانیان چقدر بد و ناهموار و خاک بر سر شده است؛ که این روزها همه برای مان داروی « برگزاری رفراندوم » را تجویز می نمایند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیتجزیه و تحلیلی از وقایع به ظاهر متناقض یك انقلاب؛ نقاب زیتون (بخش هفتم) نقاب سرویس زیتون
مقاله بعدیناگفته‌های محمدحسین خوشوقت از قتل زهرا کاظمی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.