چرا حسن روحانی پیشنهاد ابهام آمیز ” همه پرسی ” را مطرح می کند؟!

0
159

در طول عمر خفت بار سی و هفت ساله رژیم آخوندی در ایران، مسأله رفراندوم(همه پرسی) سه بار در ایران آخوندزده به اجرا درآمده است. بار نخست چند ماه پس از ورود خمینی به وقوع پیوست؛ و آثار شوم آن، ما و میهن مان را به چنین روزگار سیاهی نشاند. مدت کوتاهی پس از رسیدن قدم های فلاکت آور روح الله خمینی هندی زاده به ایران، دستور برگزاری رفراندوم، جهت گرفتن رأی جمهوری اسلامی آری یا نه؟ توسط خود او صادر گردید. و متآسفانه در اثر ساده انگاری های همیشگی مردمی که به پای صندوق های رأی گیری رفته بودند؛ چنانچه مسؤلان رژیم بعد از آن همه پرسی عنوان کردند؛ به میزان 98 و 8 دهم درصد، پاسخ ” آری ” مردم ایران به این همه پرسی داده شده بود(البته به شرط آنکه این ادعا و این رقم دور از انتظار، که در آن تاریخ از سوی جمهوری منفور اسلامی به اطلاع عموم رسید حقیقت داشته باشد؟)!

اما از آن به بعد، دو مورد دیگر نیز برای رأی گیری با روش همه پرسی پیش آمد؛ اولی در سال 1358 خورشیدی برای به تصویب شدن قانون اساسی جمهوری اسلامی بود؛ که آن هم آرای لازم را به خودش اختصاص داد. در مرتبه سوم، که در سال 1368 خورشیدی برگزار گردید؛ بازنگری قانون اساسی را در آن همه پرسی به رأی مردم ایران گذاشته بودند. ولی از آن پس، دیگر هیچ موردی جهت مطرح شدن و به اجرا گذاشته شدن هیچ رفراندومی پیش نیامده است. اکنون هم که رئیس جمهور رژیم آخوندی، تلویحا و به گونه ای مبهم، به چنین موضوعی اشاره می کند؛ هم می شود از آن منظوری سیاسی جهت ایستادن وی در برابر رقیبان او و دولت اش را برداشت کرد. و هم آن را اشاره ای غیر مستقیم به میزان اختیارات قوه مجریه حکومت تلقی نمود. ضمن آن که به مصداق : ” چوب را که برداری، گربه دزده حساب کار خودش را می کند. ” این چوب به دست وی برداشته شده، که تا گربه دزدهای تندروی اصولگرای حکومت، حساب کار خودشان را بکنند؛ که اگر بیش از این به وی و اعضای کابینه اش چنین و چنان بگویند؛ رئیس قوه مجریه جمهوری اسلامی، با استفاده از اختیارات اجرائی خویش، با اعلام نمودن شرایط استثنائی در کشور، همزمان چند مورد را با مردم ایران در میان بگذارد؛ و با کشاندن ایشان به پای صندوق رأی گیری، موجه بودن یا نبودن خود و دولت اش را، به رفراندوم ملی مردم ایران بگذارد !

همزمانی ارائه شدن غیر مستقیم پیشنهاد روحانی، برای به همه پرسی گذاشتن امور مهم اجتماعی – اقتصادی – سیاسی – فرهنگی، بر اساس یکی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، با شایعاتی که هم اکنون، در باب به وجود آورده شدن شرایطی جهت برپائی یک دادگاه، برای حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد در آن، موضوع کم اهمیتی نیست و نباید باشد. ویژه آنکه، آقایان اصولگرا در نظر دارند؛ که این دادگاه در صورت تشکیل شدن، به صورت غیر علنی برگزار گردد. چرا؟!

گرفتن تصمیم بسیار مهمی مانند به رفراندوم گذاشتن یک یا چند مورد خاص، موضوع کوچکی نیست که حسن روحانی بدون مشورت کردن با متحدان خودش مطرح نموده باشد. مخالفان وی نیز به چنین امری اشراف کامل دارند. اما ظاهرا دست متحدان رئیس جمهور حکومت آخوندی، بیش از باندهای مخالف او پر و انباشته است !

وی روز یکشنبه 14 دیماه 1393 خورشیدی، در آن نشست اقتصادی، با اشاره به یکی از اصول قانون اساسی جمهوری شان گفت: ” یکی از اصول قانون اساسی، که من به عنوان مسؤل اجرای قانون اساسی، بسیار دلم می خواهد که شرایطی فراهم شود؛ تا یک بار هم که شده، به این اصل قانون اساسی عمل شود. زیرا این قانون می گوید، در مسایل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به جای این که قانونی در مجلس تصویب شود؛ آن ماده قانونی یا برنامه ای دیگر را، مستقیم به آراء عمومی مردم به همه پرسی گذاشته شود. ” !

روحانی با چنین تعریفی که از آن اصل خاص قانون اساسی رژیم مطرح می کند؛ اعتبار مجلس آخوندی و رئیس قوه قانونگزاری کشور را، تضعیف می کند و زیر سؤآل می برد. روحانی می داند که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، که پیشینه سپاهی بودن را نیز دارند؛ طیف مخالف او و دولت اش در مجلس را تشکیل می دهند. همانگونه که می داند، برادران آملی لاریجانی، هیچ دیدگاه مثبت و نگرش مساعدی نسبت به وی ندارند. از آنجائی که نقطه ضعف کنونی همگی شان، مسأله مذاکرات هسته ای و چگونگی رسیدن به یک توافق جامع با 1+5 است؛ در بخش دیگری از سخنان خویش در آن نشست اقتصادی می گوید: ” آرمان ما به سانتریفیوژها وصل نیست؛ بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده وصل است. ” ….. ” سر میز مذاکره، نه آنها و نه ما، راجع به آرمان و اصول بحث نمی کنیم؛ چون در دنیای امروز، هر کشوری به دنبال منافع و خواست خود است. ” !

در نشست هسته ای آذرماه سال پیش در ژنو، با لغو شدن تحریمهای اقتصادی مربوط به خودروها و کشتیرانی، و بازپرداخت شدن قسمت دیگری از طلب های مربوط به فروش نفت ایران که جلوتر بلوکه شده بودند. بعضی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با کنایه نسبت به نتیجه حاصله از آن نشست، بها ندادن گروه مذاکره کننده وزارت امور خارجه دولت یازدهم دانسته، و آن را خلاف منافع و آرمان های ملی مردم ایران تعبیر کرده بودند. برخی شان هم توافق های میان مذاکره کنندگان را، با قرارداد منحوس ” ترکمانچای ” مقایسه کرده بودند. احتمالا این جریانات رئیس جمهور رژیم را بر آن داشته است؛ که جهت دفاع از تلاش های تیم مذاکره کننده، و نیز دست کم نگرفتن مسؤلان دولتی و اعضای کابینه خودش، شمشیر مقابله با محافظه کاران و اصولگرایان را از رو بسته است. چندی پیش کنایه هائی به فاسدان درون رژیم زد؛ این بار نیز طیف های محافظه کار و اصولگرای مجلس را، مورد خطاب غیر مستقیم خویش قرار داده، که به آنها یادآوری کند…: ” یادتان نرود که من خود نیز آخوند هستم ” !!

محترم مومنی

مقاله قبلی«هابیت» صدرنشین اولین هفته فروش سینماها در 2015
مقاله بعدیرهبر سابق کلیسای آشوری به همراه دو نوکیش مسیحی بازداشت شدند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.