چراغ سبز حکومت آخوندی برای اعمال خشونت و….اسیدپاشی!

0
381

حملات ددمنشانه و اسید پاشی های جانیان و مزدوران گروه به غایت وحشی ” انصار حزب الله ” به دختران و زنان ایرانی، در حالی به انجام رسیده اند؛ که انتقاد های بسیار شدید امامان جمعه در کشور، به ویژه آخوند کریه المنظر، سید احمد خاتمی امام جمعه شهر تهران از موارد به قول ایشان بدحجابی در کشور، و نیز در موقعیتی بوده که نمایندگان حکومت ( و نه ملت ایران )، در مجلس شورای اسلامی رژیم آخوندی، برای به تصویب رساندن طرحی به نام ” حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ” مشغول بوده اند!

از اوائل مهرماه سال جاری خورشیدی، عوامل خشن و بی احساس و بدون قلب گروه های غیر ایرانی و تازی تبار رژیم اهریمنی اسلامی مانند ” انصار حزب الله ” ، چندین مورد اسیدپاشی بر چهره دختران و زنان جوان اصفهانی، موجب نابینا شدن جند تن از این زنان، و ایجاد ترس و وحشت میان سایر مردم اصفهان شده اند. سرانجام عرصه بر مردم ایران تنگ گردید و عده ای از هم میهنان دلاور ما، در روز چهارشنبه سی ام مهر 93 ، دو تجمع غرور آفرین و با شکوه، در دو شهر تهران و اصفهان، جلوی مجلس حکومت اسلامی، و وزارت دادگستری اصفهان را منسجم ساختند؛ و طی آن با تمام قوای خویش در شعارهائی که منتقدانه و معترضانه بودند؛ به طور مستقیم و غیر مستقیم، عوامل چنین حرکات شیطانی، از جمله پلیس کشور و مسؤلین و نوکران وابسته به گروه های تندروی حکومتی را مورد انتقاد و اعتراض خویش قرار دادند!

این ایرانیان دلیر که  در دو گروه حدود دویست نفری، در اصفهان و تهران تجمع کرده بودند؛ توانستند پس از مدتهای طولانی، دوباره صدای ملت رنجدیده ایران را، به سراسر گیتی برسانند. تجمع اعتراضی تعدادی از شهروندان تهرانی، در مقابل مجلس اسلامی واقع در میدان بهارستان، و تجمع شهروندان اصفهانی در مقابل اداره دادگستری این شهر شکل گرفته بود. اعتراض کنندگان تهرانی در جو امنیتی بسیار شدیدی تظاهرات اعتراضی خودشان را انجام دادند؛ که موجب برخورد فیزیکی مأموران با برخی از معترضان گردید؛ و چند تن از ایشان هم دستگیر شده اند!

از آغاز مرحله جدید اسیدپاشی ها به زنان و دختران اصفهانی، ظاهرا بالاخره نمایندگان بی مسؤلیت مردم ایران در مجلس فرمایشی آخوندی، ناگزیر گشته اند؛ که طرح جهنمی ” حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ” را تعدیل کرده و ماده ای به این مضمون: ” هیچ فردی یا گروهی حق ندارد، به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، به اعمال مجرمانه از قبیل توهین، افتراء ، ضرب ، جرح و قتل مبادرت کند ” را به آن بیفزایند!

به راحتی می شود نتیجه گرفت؛ که چنین عملیات وحشیانه و ضدبشری علیه زنان ایرانی را، چشمک های چراغ سبز انتقادات گسترده امامان جمعه کشور، مبنی بر ناهنجاری های به قول آنها بد حجابی در همه جای مملکت، و نیز مصوبه طرح پیشنهادی و قاتل پرور مجلس شورای اسلامی، به سوی گروه بی منطق و جنایتکار ” انصار حزب الله ” القاء نموده؛ و به آنها مجال انجام دادن چنین اعمال ددمنشانه ای نسبت به دختران و زنان ایرانی را داده اند!

آیا باید نشست و اجازه داد، که این چراغهای سبز همچنان به سوسو زدن های خودشان ادامه بدهند؟ یا آنکه با قرار دادن چراغهای قرمز متعددی در جای جای میهن مان، فرصت چشمک زدن این نورفشانی های اهریمنی را از آنها گرفت؛ و شر مشتی جنایتکار بری از خصیصه های انسانی را، از سر ملت شریف ایران کوتاه نمود؟!

محترم  مومنی

مقاله قبلیبیانیه جبهه ملّی با عنوان ” شصت وپنج سال”
مقاله بعدیناتالی دورمر به «جنگل» ترسناک پیوست
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.