پرده اول: مرگ يك دستفروش؛ پرده آخر: رستاخيز يك دستفروش

0
158

دكتر كاوه احمدي علي آبادي

عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز

اپيزود اول؛ عصر سرمايه داري: «مرگ يك دست‏فروش» با آن كه ظرف شش هفته نوشته شد، اما ده سال ذهن آرتور ميلر را به خود معطوف كرده بود. اين نمايش 742 بار در تئاترهاى برادوى به روى صحنه هنرنمايى كرد و در زمره 50 نمايش برتر درآمد و اجراهاى آن در جوامع مختلف با استقبال كم نظيرى روبه‏رو شد. مرگ يك دست‏فروش قهرمان تراژدى‏اش را از ميان مردم عادى برمى‏گزيند. مردمى كه ايشان را آنقدر در هميشه زندگى ديده‏ايم، كه ديگر توجه‏اى به آنان نداريم، و معمولاً انسان‏هاى عجيب و غريب و نامتعارف را قهرمان مى‏پنداريم، در حالى كه مرگ يك دست‏فروش تأكيد مى‏ورزد كه قهرمانان واقعى تراژدىِ زندگى اينان اند، نه صرفاً بدين سبب كه چون بازندگان دنياى ما هستند، به چشم نمى‏آيند، بلكه دقيقاً به اين دليل قهرمانان تراژدى هستند كه پاك باختگان اند. مرگ يك دستفروش از زندگي مردمي در دوره سرمايه داري خبر مي دهد كه با ظهور زندگي جديد، رنگ مي بازد و آنان به تدريج پايين تر و پايين تر مي روند و وحشتناك تر آن كه، آنقدر زيادند كه آن به روالي عادي براي ما تبديل مي شود و براي اين آب شدن تدريجي شان، كاري از دست كسي ساخته نيست.

اپيزود دوم، عصر جهاني شدن: مرگ يك دستفروش در تونس، چنان توفاني بر پا كرد كه در گذشته تنها افسانه ها مي توانستند اين گونه مردم را تحت تأثير قرار دهند و افسون كنند و طومار ديكتاتوري هاي را زنجيروار بگسلند و فراسوي مرزها روند، و آن از هويت عصري جديد خبر مي داد كه مرگ يك دستفروش را بزرگترين واقعه حداقل يك دهه مي سازد. اينك جنبش وال استريت نيز كه در پي همين اعتراضات مواج مردمي در اقصاء نقاط دنيا بر پا شده، مي رود تا اسطوره مرگ يك دستفروش را اعلام كند و خبر از عصر پس از سرمايه داري دهد؛ عصر جهاني شدن كه در آخرين موج آن با كمك رسانه ها و شبكه هاي متعدد ارتباطي و البته اينترنت، رستاخيز هزاران مردم و زن را در پي دارد كه دستفروشان تنها گروهي از اين توده ها خواهند بود. يكي از مهم ترين تأثيرات جهاني شدن به هويتي برمي گردد كه به انسان هاي محروم و حاشيه نشين بخشيده است. تا ديروز بسياري از آن ها در ابتدايي ترين تصميمات محلي و بومي شان در نظر گرفته نمي شدند، چه رسد به كشورشان. در حالي كه امروز آن ها از طريق شبكه هاي ارتباطاتي گسترده، رسانه هاي ديجيتال و مجازي، مخابرات و اينترنت كه مشخصاً از بارزترين شاخص هاي جهاني شدن هستند، مي توانند با همه جاي دنيا ارتباط برقرار كنند و درخصوص مهمترين موضوع ها در نظرسنجي هاي دنياي مجازي مشاركت داشته باشند. تا ديروز انسان محروم براي احقاق حق اش مي بايست به شورشي همه گير دست زند تا صدايش را به گوش برخي از مسئولان برساند، كه آن با تاوان هاي جبران ناپذيرِ جاني و مالي توأم بود. اما امروزه كمتر از صد روستاييِ آمريكاي لاتين با تعدادي پلاكارد مي توانند افكار خود را به جهانيان منتقل ساخته و حتي در مخالفت با جهاني شدن اعتراض كنند و به سرعت انعكاس آن را از طريق رسانه ها (ابزار جهاني شدن) در سراسر جهان ببينند و حالا حتي خودسوزي جانگداز يك دستفروش همان توفان را بر پا مي كند و دنياي خبري را چنان به آتش مي كشد كه انقلاب هاي پياپي بهار عربي را چون دمينوي ورق مي زند و بر كرسي مي نشاند. چرا كه او ديگر هويت يك انسان جهاني را يافته است. انسان ها ديگر تنها عضوي از محله خود نيستند، آنان عضو يك جامعه جهاني اند كه مي توانند با انتقال افكار عمومي شان از طريق جهاني شدن، تمام جهان را تحت تأثير قرار دهند و برنامه ها در سطوح بومي، ملي و حتي بين المللي را تغيير دهند. اين از طريق وصل شدن به سايت هاي اينترنتي و مشاركت در نظرسنجي هاي شان ممكن است تا ساختن يك وبلاگ شخصي كه نظراتش را انعكاس داده و با ديگران در ميان گذارده و مبادله مي كند.

اگر دوران سرمايه داري خبر از مرگ يك دستفروش به عنوان واقعه اي پيش پاافتاده مي داد، مرگ يك دستفروش در عصر جهاني شدن، خبر از رستاخيز انسان ها مي دهد.