وقتی گربه نر یکی از بچه هایش را می خورد!

0
144

درون چرخه هستی در این جهان بزرگ، به مواردی بر می خوریم که اعجاب برانگیز و باورنکردنی هستند. اما آنانی که با این امور آشنا می باشند و در این رابطه مطالعاتی کرده اند؛ نه آنکه از مشاهده این امور تعجب نمی کنند؛ بلکه وقوع آنها را در طبیعت، کاملا در باور خویش قرار می دهند. این امور که توسط بعضی از موجودات زنده شکل شدن به خودشان می گیرند؛ در اختیار آنها نیستند، و به طور غریزی رخ می دهند. به طور مثال، زیست شناسان می دانند که همیشه عنکبوت نر، پس از جفتگیری با عنکبوت ماده، توسط جفت ماده خودش خورده می شود. اما این جریان هیچگاه موجب اضمحلال این سنت در میان بقیه عنکبوت های دیگر نشده است. چون اگر چنین می شد، نسل عنکبوت ها از چرخه هستی خارج گشته و منقرض می گشت. همینطور است در مورد گربه ها، هنگامی که گربه ماده بچه هایش را به دنیا می آورد؛ با مرارت و سختی بسیار، مدام جای آنها را عوض می کند؛ و بچه های نوزادش را، از جائی به محل دیگری می برد. چون در غریزه گربه های نر، خوردن یکی از بچه های خودش وجود دارد؛ و گربه ماده از آن مطلع است. بر این اساس، با همان وضعیت نامناسب پس از زایمان بچه گربه ها، ناچار است که مرتب جای آنها را تغییر بدهد؛ تا پدرشان به سراغ آنها نیاید و یکی از بچه هایش را نخورد!

دیگر موجودات زنده درون طبیعت نیز، کم و بیش اسیر گونه های دیگری از انواع این اجبارهای غریزی و مادرزادی خویش می باشند. هیچ موجود زنده ای به هیچوجه نمی تواند این امور مادرزادی را، از وجود خود زایل گرداند؛ اما خصلت هائی را که ذاتی و مادرزادی نیستند؛ و انسان و حیوان، در اثر سازش با محیط اطراف محل زندگی شان، جزء عادات ثانویه خویش می گرداند؛ را می توان با آموزش و آگاهی دادن به افراد، از فهرست عملکردهای شخصی ایشان حذف نمود؛ و روش های بد آنها را اصلاح کرد!

آنچه که از ذات خوبی و بدی به وجود می آید و برجا می ماند؛ خود خوبی و بدی هستند؛ که تأثیرات خاصیت آنها بر هر زمینه ای، همواره خوب یا بد خواهد بود و باقی خواهد ماند. بدین معنا که ماحصل عملکرد خوب، به دست آوردن نتیجه ای خوب است، و انجام پذیرفتن کرداری بد، نتیجه ای جز بدی به بار نمی آورد. با توجه به همین واقعیت است، که بر تعداد خوبی ها و بدی های موجود در کلنی جامعه آدمها و حیوانات افزوده می شود. در بخش اول( نابود شدن یک موجود زنده مانند عنکبوت نر توسط عنکبوت ماده، و بچه گربه توسط پدر او)، تسلسل سلسه مکررات در طبیعت است؛ و افزایش نیکی ها و بدی های میان مردمان گیتی، پیآمد چگونگی آموخته های ایشان، از محیط اطراف آنهاست!

آنچه که در باره چگونگی کنش های اجتماعی آدمها در این جهان باقی مانده است؛ همان هائی می باشند که ما از تاریخ ماندگار در این دنیا به دست آورده ایم. توحش و ددمنشی، یکی از عناصر خاص در کنش های موجودات زنده است؛ که بخشی از آن را به طور غریزی با خود دارند؛ و بقیه اش را در طول رشد و بالغ شدن و ورود به میان اجتماع، از همنوعان خویش می آموزند و به تکرار نمودن آن می پردازند. البته مصداق این امر را، بیشتر در میان جرگه ی آدمیان می بینیم تا در خیل حیوانات !

برخی از اقوام درنده خوئی که تاریخ از آنها نام می برد؛ مغولان و تیموریان و اعراب بدوی در قرن های پیشین بوده اند. ولی در قرن اخیر نیز، متأسفانه شاهد رخ دادن وحشیگری های ددصفتانه ای هستیم؛ که قسمت اعظم آنها، هیچ ارتباطی به غرایز مادرزادی آنان ندارند. بلکه این نوع درنده خوئی ها، خاستگاه شان زیاده طلبی ها و قدرت پرستی های دارندگان چنین صفات حیوانی و ضدبشری است!

هیتلر یهودیان را سوزاند و کشت، چون نژادپرست بود و تأثیرات عقده های خودبرتر بینی آزارش می داد. اسکندر مقدونی نیز، آثار تمدن مردم ایران باستان را، از جمله سوزاندن بزرگترین کتابخانه جهان در آن زمان در ایران، و به آتش کشیدن کاخ زیبای آپادانا، و کشتار سبوعانه مردم ایران را، بدانجهت در تاریخ به نام خود ثبت نمود؛ چون چنان اسیر همان عقده های خود بزرگ بینی و کوچک بینی بود؛ که می خواست با ویران کردن مهم ترین مکان های تاریخی در آن دوره را، در کارنامه کردار ناپسند تاریخی اش به ثبت برساند!

اقوام وحشی و جنایتکاری که در این مقطع تاریخی دنیا را به آشوب کشانده اند؛ همگی شان گروه هائی هستند، که از دامان آئین اسلام ناب محمدی، به درون جوامع متمدن داخل گشته اند؛ و به فجیع ترین شکل ممکن، انسان های بی گناه را می کشند و نیست و نابود می کنند. رخداد انقلاب شوم اسلامی در ایران، فقط به ملت میهن کهنسال ما آسیب نرساند. بلکه گربه ای است که بچه های وحشی تر از خودش را، که به گونه مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده و به میان دیگر اقشار گیتی صادر نموده؛ نباید که اجازه برتری به آنان بدهد. فعلا در کمین است که یکی از آنها را به چنگ بیاورد و بخورد!

اعلام موجودیت وحشیانه گروه القاعده، خیزش جنایتکارانه طالبان، پیدایش گروه جانی تر از آن دو، داعشی های وحشی تر از اعراب بادیه نشین صدر اسلام، فرزندان خلف جمهوری ننگین اسلامی هستند؛ که برتری خویش در جنایت پیشگی را، نسبت به القاعده و طالبان، در معرض نظارت و قضاوت همگان گذاشته و می گذارند. اکنون گربه به وجود آورنده این فرزندان خلف، طبق غریزه ذاتی برتری جوئی که در بطن خویش دارد؛ ناگزیر است که یکی از فرزندان خودش را بخورد؛ تا در مسابقه برتری طلبی، خودش همچنان بر سکوّی رقابت ایستاده باشد!

از اینرو، جهت رساندن خویش به این مرحله از آمال مالیخولیائی، ناچار است که با دشمن ظاهری و یار پنهانی قدیمی، با آمریکای به قول خمینی جهانخوار که می گفت: ” هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. ” کنار بیاید. غربی ها نیز می دانند، که برای نشاندن داعش سر جای خود، بهترین و بیشترین کمکها را از حکومت آخوندی انتظار داشته باشند. چرای آن را کسی نمی داند، اما نامه نگاری های میان رهبران دو کشور آمریکا و ایران، نمی تواند بدون انگیزه در ارتباط با حذف فیزیکی داعش باشد. چه بسا که این قضیه پیچیده، به همین شکل نیز حل بشود. زیرا:

” شغال بیشه ی مازندران را

ندرّد جز سگ مازندرانی !

محترم مومنی

مقاله قبلیمحمدرضا رحیمی راهی زندان اوین شد
مقاله بعدیچگونه رژیم ملاها به بازی گرفته شده است؟ بدون اصلاحات جدّی، از هم اینک می توان دید، بازی در شرف پایان است!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.