وقتی کمونیستی از اروپای شرقی، با اسلامزده ای دیکتاتور دیدار می کنند!

0
226

همه ملاقات هائی که مردم جهان با یکدیگر دارند؛ همسان و مشابه یکدیگر نیستند. باید هم که چنین باشد، چون آنهائی که به دیدار کسی می روند؛ این کار را به طور ناگهانی انجام نمی دهند. بلکه از پیش برای روز و تاریخ و ساعت آن نشست دو یا چند نفره، با همدیگر بر سر فاکتورهای سه گانه بالا(تاریخ، روز و ساعت دیدارشان) قرار می گذارند. این کار در دوران گذشته در میهن ما، فقط در باره دیدارهای رسمی در ایران به انجام می رسید. اما اکنون تقریبا آدم های معمولی جامعه نیز، جهت ملاقات کردن با یکدیگر، از قبل با هم قرار می گذارند. همانطوری که در بین ساکنان کشورهای غربی مرسوم است؛ اگر کسی فرد دیگری را ملاقات می کند؛ این کار براساس قراری به انجام می رسد؛ که آنها از پیش در مورد روز و ساعت ملاقات شان با هم به توافق رسیده باشند.

در جهان ما، ملاقات های بسیار رسمی نیز هستند؛ که میان سران کشورهای مختلف صورت می پذیرند. بدیهی است که این دیدارها نیز، بر مبنای قرار قبلی میان آنها تنظیم شده باشد. همه روزه از طریق رسانه های گوناگون، خبرهای مربوط به دیدارهای رسمی دولتمردان کشورهای مختلف را دریافت می کنیم. از آنجائی که نسبت به خصوصیات برخی از این رهبران سیاسی حکومت های وقت در دنیا آشنائی داریم؛ به ویژه آنانی که به دلائل زیاد در مورد ایشان آگاهی های بیشتری یافته ایم. به راحتی می توانیم گمانه زنی بکنیم؛ که چه کاسه ای زیر نیم کاسه هر دو طرف یک ملاقات رسمی نهفته است؟!

از جمله آخرین دیدارهای رسمی که خبر آن همین امروز(دوشنبه دوم آذر 1394 خورشیدی) شکل گرفته است؛ ملاقات رئیس جمهور بسیار سیّاس روسیه آقای ولادیمیر پوتین، با رهبر خودکامه و قدرت پرست جمهوری پلید اسلامی، سید علی خامنه ای است. تقریبا بیشتر ما می دانیم، که دیدگاه های سیاسی این دو تن، در حول محور چه مسائلی دور می زنند. وقتی دو رهبر سیاسی با همدیگر دیدار دارند؛ ضمن مذاکره در باب مسائل کشورهای خودشان، در باره رویدادهای تازه در جهان نیز به گفتگو می پردازند. البته ولادیمیر پوتین، جهت شرکت در سومین اجلاس سران کشورهای صادر کننده گاز طبیعی(اوپک گازی) به ایران رفته است. وی امروز چهارمین شخصیت سیاسی بود؛ که با رهبر سیاسی – دینی حکومت اسلامی دیدار نموده است. پیش از او از صبح امروز، رؤسای جمهور ونزوئلا، قزاقستان و نیجیریه هم با خامنه ای ملاقات نموده اند. اما دیدار رهبر حکومت آخوندی و ولادیمیر پوتین، به لحاظ اهمیت، بیش از بقیه آنها قابل توجه است. و این مهم به سبب مناسبات سیاسی اقتصادی میان دو کشور ایران و روسیه، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد!

مشترکات سیاسی دو دولت روسیه و ایران، پیش از آنکه جهانی باشند منطقه ای هستند. به ویژه در ارتباط با مسأله سوریه و حمایت های سران دو کشور ایران و روسیه از بشار اسد رئیس جمهور جنایتکار سوریه، در بالای فهرست وجوه مشترک میان ایشان قرار دارد. اما دیدار امروز پوتین با خامنه ای، فقط در باره صادرات گاز، که روسیه در مقام نخست و ایران در جایگاه دوم این محصول طبیعی قرار دارند؛ پوشش ظاهری، برای مخفی نگه داشتن موضوع اصلی این ملاقات بود!

سران جمهوری اسلامی، مخصوصا خامنه ای و روحانی به عنوان شخصیت های اول و دوم این رژیم اشغالگر، به خاطر روابط نزدیکی که با حکومت روسیه دارند؛ در تمامی نشست های موسوم به ” مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 ” ، از نمایندگان شرکت کننده روسها در مذاکرات، چشمداشت حمایت های زیادتری را داشتند؛ که البته چشم شان به آنها خیره بود؛ و گوش شان هرگز سخن یاری دهنده ای از آنها نشنیدند. ولی امید زیادی داشتند، که در سومین اجلاس سران ” مجمع کشورهای صادر کننده گاز= اوپک گازی ” ، که از امروز کارش را در ایران آغاز کرده است. بتوانند گلایه های فروان خودشان از روسیه را، نزد رئیس جمهور این کشور مطرح نمایند!

اما همانطوری که هست و همگان می دانند؛ حریف شان آقای پوتین، بسیار رندتر و زرنگ تر از این آقایان بود و هست. زیرا هم به رهبر حکومت ملاها مجال مطرح کردن موضوع انتقاد کردن را نداد؛ و هم با ارائه دو پیشنهاد ظاهرا اقتصادی، ولی در باطن چند جانبه مخصوصا اقتصادی، اجازه نداد که کسی از سران جمهوری اسلامی، حتی رهبری این حکومت، وی را به دلیل عدم پشتیبانی های روسیه در مذاکرات هسته ای، ولادیمیر پوتین را مورد انتقاد خویش قرار بدهند. پیشنهاد های پوتین به آخوندها، فروش صد فروند هواپیمای” سوخو ” (کم با هواپیماهای توپولوف روسها که مرتب سقوط می کنند موجب مرگ دهها ایرانی شده اند؛ حالا در نظر دارند که بقیه مردم را، به وسیله سوخوهای آقای پوتین به قتل برسانند.)، همینطور پیشنهاد دوم رئیس جمهور روسیه به آخوندها، افتتاح نمودن یک بانک سرمایه گذاری به طور مشترک میان ایران و روسیه در منطقه، خبرهای داغی بودند؛ که در بخش اقتصادی ” فایننشال تایمز ” درج شده اند. در این خبر آمده است، که روسیه به دنبال 21 میلیارد دلار صادرات به ایران است!

سی و هفت سال است که سفره ای به وسعت همه ایران، در سراسر کشور ما گسترده شده است؛ و هر کسی در هر کجا که هست(حتی در کشورهای اروپائی و آمریکا)، اگر نتوانند چند شکم سیر از نعمت های بی بدیل و فراوان میهن ما بخورد؛ دست کم با چند لقمه چرب و بزرگ، دستی به این خوان گسترده در سرزمین ما می رساند؛ و دلی از عزا در می آورد. تا آنها هم(طمع کندگان) در اثر بی لیاقتی و بی کفایتی های سردمداران رژیم جنایتکار آخوندها در مملکت ما، خودشان را به فیض برسانند؛ و کشورهای ورشکسته خویش را به نان و نوائی برسانند. چون…. ” شیر خفته را پشه هم نیش می زند” !

محترم مومنی

مقاله قبلیکشف جليقه انفجاری در پاريس
مقاله بعدیبهنام صفوی به کما رفت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.