نکته هائی پیرامون احتمال تجدید رابطه دوستی میان ایران و آمریکا!

0
162

قدیمی ها می گفتند: ” زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند! ” ممکن است که این سخن در مورد همه زن و شوهرها صدق نکند؛ چون بسیار زیادند اختلافاتی میان برخی از همسران، که در بیشتر موارد به جدائی ایشان منتهی می گردند. ولی در مورد بقیه آنها، به سبب موجود بودن روابط عمیق عاشقانه میان یک زوج جوان و یا حتی سالمند، محبت شان نسبت به همدیگر، به گونه ای ریشه دار باشد؛ که به قول معروف ” مو، لای درز دوستی و عشق و صفای شان نرود. ” ؛ و ضرب المثل بالا در مورد این دسته از زن و شوهرها مصداق صحیحی می یابد که می گوید: ” زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باورد کنند. ” و این بدین مفهوم است، که اگر به طور اتفاقی یک زن و شوهر، بر سر موضوعی اختلاف نظر و عقیده هم پیدا بکنند؛ ممکن است که جّر و بحث مختصری هم با یکدیگر داشته باشند، اما تردیدی نیست که خیلی زود رابطه شان به حالت عادی خودش برمی گردد!

اختلافات زرگری میان دولتمردان دو کشور ایران و آمریکا نیز، که از نخستین سالهای رخ دادن انقلاب شوم اسلامی در ایران، و به وجود آمدن حکومت ننگین آخوندها در کشورمان منتهی گشت. با به گروگان گرفته شدن تعداد زیادی از دیپلمات های آمریکائی، که در دفتر نمایندگی این کشور در ایران، مورد تهاجم عده ای با عنوان ” دانشجویان پیرو خط امام ” قرار گرفت؛ و گروگان ها به مدت 444 روز در اسارت جمهوری اسلامی بودند آغاز گردید. از همان موقع، بینش تحلیل گران مسائل سیاسی در جهان بر آن بود؛ که این فقط ظاهر قضیه است، و آنها در باطن هنوز رابطه های زیادی با یکدیگر دارند!

البته نباید فراموش کرد، که این جریان(حمله به سفارت آمریکا)، که خلاف اخلاق پارسی و خوی میهماندوستی مردم ایران بود؛ دسیسه بسیار نکوهیده، و نقشه ای از پیش طراحی شده بود؛ که خود آخوندها به راهنمائی اربابان کمونیست خویش در شوروی سابق به آن شکل دادند؛ و دانشجویان مسخ شده در آئین اهریمنی جمهوری خونخوار اسلامی را واداشتند؛ که به سرکردگی آخوند موسوی خوئینی ها، به سفارتخانه آمریکائی ها در ایران یورش ببرند!

از سوی دیگر، با راه اندازی شدن نیروگاه های هسته ای رژیم آخوندی در ایران، بر هیچکس به ویژه بر حکومت های وقت آمریکا پوشیده نبود و نماند؛ که کدام دست سیاسی و کدام کشور در جهان، استاد راهنمای آخوندها برای شکل دادن به امر گروگانگیری بوده، و پس از آن هم آخوندها را جهت هسته ای شدن ایران تشویق و هدایت نیز کرده است؟ با این حال از باب آنکه مصلحت نمی دانستند، و عاقلانه هم نبود که دیدگاه شان در این خصوص را علنی نمایند. مسأله فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی را ابتدا مسکوت نگه داشتند؛ سپس هنگامی که اخبار پیشرفت های آنها در این رابطه را، از سوی مخالفان حکومت اسلامی، بخصوص افراد سازمان مجاهدین خلق دریافت نمودند؛ آن را مهم ترین بهانه خودشان قرار دادند؛ و با به دست گرفتن چنین گزک مستدلیّ، دستآویز کتمان ناپذیری، جهت پیگیری مقاصد شوم خودشان را تدارک دیدند!

همانگونه که بسیاری از ممالک جهان، از دیرباز در حسرت دست درازی کردن به ایران، نقشه های فراوانی را طراحی کرده و می کنند؛ بسیاری از سرزمین های دیگر دنیا هم، که خودشان در آن حدی نیستند که آرمان دست یازیدن به ایران را در سرهای خویش بپرورانند. از همان آغاز به روی کار آمدن این جرثومه های فساد و تباهی در ایران، و به حکومت رسیدن آخوندهای گدازاده و بی اصالت، از هر موقعیتی برای سودجوئی نمودن از امکانات طبیعی و غیرطبیعی بی شمار مملکت ما، خیلی سریع و بدون فوت وقت با آخوندها دوستان جانی و یاران غار همدیگر شدند!

پدیده ناخوشآیند آزمندی، موجب می شود که فرو رفتن در کسوت کرکس های مردارخوار، نزد رؤسای بسیاری از کشورهای چشم دوخته به مواهب موجود در ایران، امری آسان و انجام شدنی به نظرشان برسد. از اینرو، سران آن کشورهائی که قدرتمند هستند، و رؤسای ابله حکومت اسلامی را به نوکری خویش درآورده اند؛ با شیوه های خاص خودشان، و آن ممالکی که در موضع قدرت نیستند؛ و نمی توانند که آخوندها را در خدمت خویش داشته باشند؛ سعی دارند که با هر روشی که به آنها کمک بکند؛ روی به ایران نموده و به دنبال هر نوع منفعتی که بتوانند به دست بیاورند بتازند!

قطب نخست گیتی، به قول آخوندهای دروغپرداز و متظاهر، آمریکای جهانخوار! با مشاورت متحدان خویش در جهان، از کشورهای اتحادیه اروپا گرفته، تا اسرائیل و عربستان و ترکیه . ….. ، با ایجاد بلوای فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی، چنان دست و پای آخوندهای قدرت پرست را در پوست گردو گرفتار کرده اند؛ که چون زورشان به اربابان ایشان نمی رسد؛ دست های شوم این یاغیان را، جهت هر چه بیشتر آزار دادن مردم بی پناه ایران باز گذاشته اند!

روسهای مفتخور هم، با خیال راحت افسار مزدوران خودشان درون رژیم آخوندها را، در دستان حیله گر خویش گرفته اند و به هر سو که می خواهند می کشانند. چینی های چشم بادامی رند نیز، از روسها عقب نمانده اند و چهار نعل به سوی چاپیدن ملت آخوندزده ایران می تازند. کشوری مانند ایران که بعد از نفت، دومین صادرات آن همیشه خشکبار و آجیل آن به سراسر دنیا بوده است؛ اما در دهه اخیر به علل گوناگون، بازار صادرات آجیل و خشکبار ایران به دست چینی ها افتاده، و آنها در کنار صنایع دستی بنجل خودشان، انواع آجیل چینی را نیز به داخل ایران صادر می کنند!

اکنون، نکته مهم تر این است، چرا مردم میهن ما، که می دانیم بسیار هم اهل مصرف نمودن انواع آجیل می باشند؛ چگونه است که به خودشان اجازه می دهند؛ تا مصرف کننده آن صادرات نامرغوب چینی های سودجو باشند؟ قضیه با وارد کردن آجیل چینی به ایران خاتمه نمی یابد؛ هر محصولی که فکرش را بکنید از چین به ایران صادر می شود. با این تفاوت که همه این واردات، آلوده و بنجل و تاریخ گذشته نیز می باشند!

بعد از چینی ها، هندی های سوء استفادچی هم، سراسیمه می کوشند؛ که تا در این مسابقه سودبخش از چینی ها عقب نمانند. آنها تا انتهای سال 2012 میلادی، بیشترین صادرات نفت و گاز ایران را، با سهل ترین روش و کمترین امکانات از آخوندها می خریدند؛ اما میزان خرید 370 هزار بشکه نفت ایران تا سال مذکور توسط هند، به تعداد 120 هزار بشکه نفت در روز کاهش یافته است. ای کاش همین مقدار را هم نمی خریدند، چون نفت ایران را می خرند و در عوض به ایران برنج آلوده و سیب زمینی و پیاز نامرغوب می فروشند!

تمتعات مالی و تسلیحاتی لبنانی ها، حزب الله، فلسطینی ها، عراق، ونزوئلا، بولیوی، و دهها سرزمین و قوم و ملت دیگر، از آنچه که در مملکت دارا و زیبا و باستانی ایران است؛ بر همگی آنها روا می باشد؛ جز بر مردم بی نوای ایران اشغال شده، که نسل پوسیده ای از این سرزمین، بزرگترین اشتباه تاریخی خودش را، در برپا نمودن توفان 57 مرتکب گردید؛ و آنچه که برای نسل پس از خودش برجای گذاشت؛ رنج و عذاب و تیره بختی و اسارت و ….. بود!

اکنون در واپسین دم حیات سیاسی حکومت عاری از تدبیر و خرد جمهوری پلید اسلامی، دو نکته اساسی که مربوط به طلوع و غروب حاکمیت منفور این اشغالگران تازی تبار در ایران است مشهود می باشد. در دو سوی ایرانزمین، دشمنان قسم خورده میهن ما در حال ایفای نقش های همزمان، و صدالبته آشکار و پنهان خویش، در رابطه با وضعیت آخوندها پس از تفاهم به وجود آمده در لوزان سوئیس هستند. دو ارباب نفع پرست آخوندها، جنازه ی نیمه جان حکومت آنها را به دست گرفته اند؛ و این بدن منفور را به سوی خودشان می کشند. نکته نسبتا آشکار، حمایت ضمنی پوتین از نوکران اسلام پناه اوست. ولی نکته تقریبا پنهان در این مورد، دشمنی ظاهری آمیریکا، و دوستی منفعت طلبانه پنهانی آنها با آخوندهاست!

به هر تقدیر، اکنون چهره مخوف هر دوی اینها، و ظاهر و باطن کثیف ملاهای نااصل، بر تمامی ساکنان زمین نمایان شده است. ولی در این رهگذر، موضوعی که بیش از پیش بر ما و سایر ملل دنیا رخ می نمایاند؛ سر از پرده ی ابهام به بیرون آوردن روابط پشت پرده آمریکا با سران رژیم آخوندی است. امری که باید بیش از همه نظر مردم درون مرزهای ایران، آنهائی را که سه دهه متوالی ” مرگ بر آمریکا ” می گویند را به خودش جلب کند!

محترم مومنی

مقاله قبلیانتقال حداقل ۴ زندانی برای اجرای حکم اعدام به سلولهای انفرادی زندان ارومیه
مقاله بعدیداعش ۲۸ اتیوپیایی مسیحی را در لیبی اعدام کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.