نقش تورم سیصد در صدی ( ٪ ۳۰۰ ) بر سفره مزد بگیران در ایران!

0
135

از بیست و یک روز دیگر« ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ خورشیدی » ، که سالگرد حقارت برانگیز انقلاب سیاه و شوم اسلامی آخوندی در ایران برگزار خواهد شد. دقیقا چهل و دو سال کامل، از آغاز گشتن مرگ تدریجی آزادی های ملتی ساده انگار خواهد گذشت. مرگی که توطئه های دست اندرکاران حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا، در سال تا به ابد ننگین ۱۳۵۷ خورشیدی، جهت منافع مهم سیاسی خودشان درون منطقه خاورمیانه، با رساندن یک اقلیت سودجو و جاه طلب و مقام پرست بر اریکه قدرت در ایرانزمین، و استیلای وحشتناک مشتی آخوند واپسگرای دگم و سلطه جو بر مردم ایران، بر اکثریتی ساده دل و فریبخورده تحمیل نمودند. تا با آنکه این اقلیت و قوم ستمگر و نادان، کمترین برتری و ارجحیتی نسبت به آن اکثریت بزرگ و نامدار نداشتند و ندارند. بلکه به دلایلی کاملا واضح و آشکار، به لحاظ برهان های منطقی و مستندی که وجود دارند؛ در درجات بسیار پائین تری هم از مردم ایران قرار داشته و دارند. ایشان را بر سرنوشت یک دیار باستانی و مردم آن چیره گرداندند. تا این گروه انیرانی را، با خیالی آسوده و بدون کم ترین دغدغه ای، بر آن سرزمین باستانی و اهورائی و ملت آریائی آن مسلط سازند؛ و آخوندها نیز آن سرزمین بزرگ و باستانی را ملک طلق خود بدانند؛ و تا می توانند، از آن خوان گسترده پر از نعمت های بی کران، بدزدند و به یغما ببرند!

در چند سال نخست این بیداد و چپاول تاریخی از سوی پیروان اهریمن در سرزمینی اهورائی ما، از آنجائی که هنوز در خانه های مردم کشورمان، همچنان از خوان نعمت های گسترده و بی دریغ حکومت پادشاهی پهلوی، رزق و روزی های فراوانی باقی مانده بود. ( به خصوص در خانواده های نظامیان مملکت، اعم از دریائی و زمینی و هوائی و ژاندارمری و شهربانی، که مواد مهم خوراکی و نیز پوشاک شان، از طریق فروشگاه های نیروهای مسلح شاهنشاهی، با هزینه ای اندک تامین می گشت. ) مردم به درستی به بلائی که دیگران و نیز خودشان بر سر خویش آورده بودند واقف و آگاه نگشتند. حتی به نهایت بدبختی هائی که گریبان شان را می فشرد نیز پی نبرده بودند!

اکنون اما، پس از گذشتن چهار دهه و اندی سنگین و آزار دهنده و کشنده، از ریزش چنین آوار سهمگینی بر سر خود و عزیزان شان، و با کسر و محدود شدن روزانه وسعت سفره های خودشان تقریبا دریافته اند؛ که آثار بدشگون استیلای آخوند بر ایشان و بر کهندیارشان، تا به چه اندازه اهانت آمیز و سخت و دردناک بوده و هست؟ چنین زندگی آمیخته به رنج و حرمان روزافزون، نه فقط برای خانوارهای بزرگ و پر جمعیت در کشورمان، حتی برای گذران زندگانی و معیشت خانواده های کوچک تر و با اعضای محدودتر نیز، طاقتفرسا و غیر قابل تحمل شده است!

تقریبا همه روزه، یکی از مهم ترین بخش های گزارشات خبرگزاری های بزرگ در جهان، بررسی و اعلان چگونگی تنگناهای وضعیت اقتصادی مردم ایران، به ویژه در بازه زمانی کنونی است. تعداد زیادی از هم میهنان درون مرزهای کشورمان نیز، خودشان با ارسال فیلم های کوتاه به رسانه های پارسی زبان در دنیا، به این امر مهم و حقیقت جانکاه می پردازند؛ و چگونگی های ضعف معیشتی خود یا دیگر هم میهنان را، جهت آگاه شدن برونمرزی ها از موقعیت دشوار خود یا دیگران، به سراسر گیتی مخابره می نمایند!

غالب مردم و شاید به جرئت می توان گفت همه مردم، از گرانی های سرسام آور کنونی در کشور به ستوه آمده اند. مدت های طولانی می گذرد؛ که اقشار مزدبگیر در کشور، همه فکر و ذکرشان این است؛ شب که می خوابند و صبح که بیدار می شوند؛ چه کالاهائی در کشور گران یا گران تر شده اند؟!

« ایلنا » خبرگزاری رسمی داخلی گزارش نموده است؛ که میزان تورم اقتصادی در کشور در ماه جاری( بهمن ۱۳۹۹ خورشیدی ) نسبت به ماه آذر سال پیش، که طبق بررسی « محاسبات سبد معیشت خانوار در کشور » ، رقمی معادل ۲۹۳ درصد بوده، به ۳۰۰ درصد افزایش یافته است!

آیا زمان آن فرا نرسیده است؟ که این ملت بردبار و پر طاقت!!! دست از صبوری های دور از واقعیت و غیر منطقی خود بردارند؛ و به تعدادی آخوند بی سر و پا و اشغالگر و زیاده طلب و جنایتکار نشان بدهند؛ که………. « مرگ یکبار و شیون هم یکبار » ؟!

اگر، واقعا به درستی به وضعیت دردناک زندگی و جریان تاثر برانگیز عدم توانائی شان، به داشتن یک زندگانی مناسب یا حتی متوسط پی برده اند؛ و روزگارشان به سختی و با محنت بسیار می گرد؟!

تاسف برانگیز است، که شبانه روز دوربین به دست در حال تهیه انواع گزارش های « دیداری و شنیداری » ، برای رساندن خوراک به کانال های مختلف رادیو – تلویزیونی در همه جا باشند؛ ولی یک گزارش کاملا مختصر اما هشدار دهنده، برای خودشان و وجدان بیدار و آگاه خویش ارسال نکنند!

همه ما فقط برای خودمان زندگی نمی کنیم. بلکه در مقابل نسل های پس از خویش نیز، دارای مسؤلیتی بزرگ می باشیم؛ که زمینه های خوب زندگی و نوع نیکوی زندگانی بهتر نسل بعد از خودمان را برای آنان، چنان آماده و مهیا نمائیم؛ که به داشتن چنین پدران و مادران شایسته ای به خود بباالند و از ما راضی باشند!

محترم مومنی

مقاله قبلیسوریه و اسرائیل، عاقبت جمهوری اسلامی؛ از نگاه فرامرز دادرس، کارشناس امنیتی
مقاله بعدینخست وزیر یمن: تروریست شناخته شدن حوثی‌ها مانع تحقق برنامه‌های جمهوری اسلامی می‌شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.