نقشه راه كنفدراسيون ها؛ پاسخ هاي جديد به مشكلات جديد در دنياي امروز

0
114

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

سخنان وزير امور خارجه تركيه پيرامون تكثر اقوام و اقليت ها و اديان در خاورميانه و ضرورت تغيير نگاه همگان پيرامون آن و دوري از كشيدن ديوار جلوي يكديگر و تعامل و پذيرش يكديگر، بار ديگر نشان داد كه اتفاقي نيست اگر تركيه يكي از پيشرفته ترين و توسعه يافته ترين كشورهاي خاورميانه است و حتي سياستمدارانش ولو اگر دچار اشتباهاتي درباره برخي از گزينش ها در گذشته شده اند، هنوز يكي از پخته ترين سياستمداران و دولتمردان خاورميانه هستند.

اما پيرامون راه حل ها و نقشه راهي كه جلوي پاي مردم و دولتمردان خاورميانه هست، نياز به تأمل بيشتري است. بي شك ما براي هر تغيير اساسي در زندگي مردم در خاورميانه همچون هر نقطه جهان، نياز به يك تغيير نگرش داريم. انقلابي در انديشه و متعاقب آن گزينش ها و كنش ها كه به ما نشان دهد، “حق” تنها متعلق به من و ما نيست كه به “ديگري” نيز هست. آن ديواري كه داوداوغلو در مرزهاي جغرافيايي مي بيند، درحقيقت در اذهان ماست كه آن تا تغيير نكند چيزي عوض نمي شود. ولي اين حركت مستلزم نقشه راهي است كه امكان و چگونگي امكان آن را بايد نشان دهد. وگرنه ما در حد شعارهايمان فروكاسته خواهيم شد. حتي اگر تغييري روي دهد، آن چون موجي گذرا خواهد گذشت و نهادينه و ماندگار نخواهد شد. براي پويايي اين نگرش انقلابي، راهكارهايي هست كه بخشي از آن در زمره تجارب موفق گذشته بشري است و بخشي به تازه هاي جهان ما مربوط مي شود.

تجارب گذشته نشان داده كه براي ماندگاري و مهمتر از آن برگشت ناپذيري هر تغيير مثبتي بايد “نهادهاي جديد” تشكيل شوند و “ساختارها” تغيير كنند. نهادهايي كه در مقابل هر برگشت پذيري مقاومت كرده و ساختارهايي كه شكل دهنده كنش و منش ها و تعاملات افراد و نهادها هستند. در يك واحد اجتماعي كه تعاملات مبتني بر دموكراسي است، با يك بحران، همان تعاملات مي توانند به سرعت به تقابلات بدل شوند و دموكراسي با سرعتي باور نكردني محو گردد و حتي تقابلات به درگيري و جنگ فرو كاسته شوند؛ آن هم چون يك دومينوي مرتبط با يكديگر. اما در حضور يك نهاد مبتني بر دموكراسي و در يك ساختار دموكراتيك، كنش ها براي بازگشت پذيري به آن دو مانع برخورد مي كنند. اين همان علتي است كه دموكراسي برقرار شده در غرب ماندگار و برگشت ناپذير است و عمدتاً رو به جلو دارد، اما در خاورميانه دموكراسي هاي نوپا به سرعت محو مي شوند. مورد ديگر به نهادهايي برمي گردد كه در قرون اخير بيشتر اهميت شان را به ثبوت رسانده اند: نهادهاي جامعه مدني. ما در دنياي امروز تنها به كمك دولت ها نمي توانيم خواسته ها و حقوق ملت ها را دنبال كنيم و نهادهاي مردمي خود بهترين مدافعان شان هستند. ما در تمام سازو كارهاي دنياي امروز نياز به حضور و تأثير نهادهاي جامعه مدني و نماديندگان شان در كنار دولت ها و دولتمردان داريم. هيچ از خود پرسيده ايم، چرا شوراهاي حقوق بشر در سازمان ملل موفق نبوده و نيستند؟ چون اين دولت ها نيستند كه بزرگترين مدافعان حقوق بشرند، بلكه جامعه مدني و نهادهاي برساخته آن است كه با پاسخگو ساختن دولت ها، نقض حقوق بشر را خاطر نشان كرده و مي توانند آن را بدون تعارف به مجامع بين المللي بكشانند. سازمان ملل تا در ساختار شوراها و نهادهاي حقوق بشري، جامعه مدني و نهادهاي برخاسته از آن ها را وارد نكند، وضعيت حقوق بشر از طريق پيگيري ها در سازمان ملل تغيير معناداري نمي كند و اين كمدي مضحك عضويت و حضور بي تأثير بزرگترين دولت هاي ناقض حقوق بشر در شوراي حقوق بشر سازمان ملل ادامه خواهد داشت.

در نهايت تنظيم ساز و كارهايي است كه به دنياي پيش روي ما برمي گردد (و در عصر صفويه و عثماني ها نشاني از آن ها نخواهيد يافت) و اگر ما نتوانيم پاسخ هاي جديدي براي مشكلات حل نشده گذشته يا امروز بيابيم، مشكلات گذشته به زعم گذشته بازتوليد و برايمان تكرار خواهند شد و مسائل جديد، بي راه حل برايمان بحران ساز و چه بسا فاجعه ساز مي گردند. امروز ما با مطالبات و حتي امواجي از مطالبات توسط اقوام و اقليت ها در خاورميانه به خصوص توسط نسل هاي جديد مواجه هستيم. اقوام و اقليت ها علاوه بر حقوق انساني و شهروندي در تعقيب هويتي جديد از خود هستند؛ هويت و تكثري در هويت كه ديگر توسط نسل امروز برخاسته از پاي اينترنت و رسانه هاي همگاني برايش قابل پذيرش نيست كه توسط دولت ها به اسم يكرنگي و يكپارچكي ملي ناديده گرفته شده يا حذف گردد. همين مطالبه برحق در صورتي كه در مسير و طي نقشه راهي درست و با كمترين هزينه تعقيب نشود مي تواند به درگيري هاي بي پايان و خونريزي و تجزيه سرزمين ها و شروع و حتي گسترش جنگ هاي داخلي منجر شود. راه حل جديد ما براي آن چيست؟

پاسخ اين است: تشكيل كنفدراسيوني از اقوام و اقليت ها، بدون فروپاشي دولت-ملت ها و تجزيه كشورها.

و گرنه ما بي تعارف نه تنها بر اثر مطالبات انفجاري نسل جديد با تنش هاي فزاينده و تجزيه و پاره پاره شدن جغرافياي كشورها روبرو خواهيم بود كه بدتر از آن به سوي درگيري هاي قومي و ملي و ديني و جنگ داخلي  كشيده خواهيم شد كه شما امروز آغاز آن را در پاره اي از نقاط در خاورميانه مي توانيد ببينيد و مشكل در مرحله آغازين خود را نشان داده است.

كنفدراسيوني از كردها، كه بدون تجزيه عراق و سوريه با تشكيل آن، هم احساس هويت كُرد و يگانگي كليه كردها را ارضاء مي سازد و هم مطالبه تاريخي آنان را پاسخ مي گويد، در عين حالي كه كردها را در سرنوشت هر چند ملت كرد، سوريه، عراق و تركيه و ايران سهيم مي سازد. كنفدراسيوني كه مي تواند به اشكال مختلف عضويت كردها را پذيرا شود، از خودمختاري و ايالت فدرال تا خودگرداني و استان هاي كردنشين.

آن تنها محدود به كردها نمي شود و ما امروز با پراكندگي اقوام و ملت ها و اديان و مذاهب در خاورميانه مواجه ايم كه اگر در كشور تركيه به ترك ها و تركمن ها ظلم نمي شود يا در عربستان، اعراب سني احساس تبعيض نمي كنند به اين معني نيست كه ترك هايي كه در ساير كشورهاي خاورميانه زندگي مي كنند، يا اعراب و سني هايي كه در ايران زندگي مي كنند، بدون احساس تبعيض روزگار مي گذرانند و در خاورميانه وضع اقليت ها و اقوام بسيار وخيم تر از آن است كه به صرف موعظه و حتي گفتگوهاي خالي از تبعيض در رسانه ها بتوان اين معضل تاريخي را حل كرد. بنابراين، ما به كنفدراسيوني از اقوام ترك يا ترك زبان نياز خواهيم داشت. ارامنه نيز علاوه بر كشور ارمنستان در ساير نقاط و جغرافياي منطقه پراكنده اند؛ پس كنفدراسيوني از اقوام و جوامع ارمني نياز داريم تا پيگير مطالبات و حقوق ارامنه در تمام كشورهاي منطقه، به خصوص كشورهاي مسلمان باشند و در صورت تخلف، كشورها و دولت هاي متخلف را مورد بازخواست قرار دهند و برنامه هاي مصوبي را در دستور كار بگذارند. همين طور كنفدراسيوني از كشورهاي فارسي زبان، متشكل از ايران، افغانستان، تاجيكستان و منطقه خودمختار تاجيك در ازبكستان و غيره. در كفدراسيون ها بايد تنها دولت ها و نمايندگان شان فعال نباشند، بلكه نهادها و سازمان هاي جامعه مدني نيز علاوه بر آن ها فعال باشند تا تحولات و مطالبات ملت ها به دقت و با نقد دولت ها نيز پيگيري شوند و در حد چند شعار يا سخنان تعارفي در مجامع رسمي و جلسات عمومي فرو كاسته نگردند.

كنفدراسيوني از اقوام و اقليت هايي نيز نياز خواهيم داشت كه در همه سرزمين ها و كشورهاي خاورميانه اقليت اند: كنفدراسيوني متشكل از آشوريان، كلداني ها، ايزدي ها، زرتشتي ها، ماروني ها، دروزي ها، تالشي ها، چچني ها، فرقه هاي مختلف صوفيگري و عرفاني و غيره. اين اقليت ها در مجموع با هم تشكيل كنفدراسيوني را مي توانند بدهند كه در تعامل با يكديگر و از طريق راه هاي قانوني و رسمي و غيررسمي، آموزش و جوامع فعال مدني شان، مدافع حقوق مردم شان در همه جاي خاورميانه و دنيا و پيگير هر نوع تضييع حقوق شان توسط ديگران باشند، با هم همكاري كنند و طرح ها و برنامه هاي مشتركي را تعقيب كنند؛ از برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي گرفته تا علمي و رسانه اي و غيره. تشكيل “اتحاديه ها” پس از كنفدراسيون ها مي تواند كليد بخورد كه در آينده به موقع بدان خواهيم پرداخت.

كشور اسرائيل نيز اگر بخواهد مي تواند كنفدراسيوني يهودي تشكيل دهد كه در آن كشور سكولار اسرائيل در كنار ساير اقوام و جوامع يهودي خاورميانه و سراسر دنيا، عضو باشند. اما كشور سكولاري را كه به نام اسرائيل در سازمان ملل تصويب كرده اند، نمي توانند به كشوري با تمايلات قومي و ديني افراطي يهودي بدل كنند. كنفدراسيون يهوديان هم حقوق يهوديان سراسر جهان و به خصوص خاورميانه را تأمين مي كند و هم آن را به قيمت پايمال كردن حقوق فلسطينيان و اعراب و حق بازگشت آوارگان كسب نمي كند. به هر روي انتخاب با يهوديان و به خصوص اسرائيل است، ولي در هر صورت نمي توانند با جاه طلبي به سوي اهداف شان حركت كنند و بايد آن را با احترام به حقوق ساير اقوام و ملت هايي كه در كنارشان زندگي مي كنند، تعقيب كنند. تندروهاي فلسطيني نيز توجه كنند حتي اگر كشوري به نام اسرائيل تاكنون تشكيل نشده بود، اينك كه تمام اقوام و ملل خاورميانه به سوي حق داشتن كشور يا دولتي از خود در حركت اند، يهوديان نيز اين حق را داشتند كه امروز كشور يا دولتي از آن خود داشته باشند (به خصوص كه طي سده ها از ستمي تاريخي در خاورميانه رنج مي بردند) و اين حقي است كه هر كسي اگر از مردمي سلب كند، “ظالم” خواهد بود و در دنيا و آخرت بايد پاسخگو باشد؛ به خصوص كه ارض موعود اسرائيليان در قرآن هست و در فرداي قيامت همان قرآن بر عليه -به ويژه هر اسلامگراي نقض كننده يا كتمان كننده حقوق يهوديان شهادت خواهد داد.

به باور من، پوتين نيز مابين مطالبات قرن نوزدهمي و واقعيات قرن بيست و يكمي سرگردان است (به همين سبب لشكركشي مي كند، اما ضميمه خاكش نمي كند) و آن ديروز در گرجستان، امروز در اوكراين و چه بسا فردا در قزاقستان يا جاهاي ديگر دوباره براي روسيه، منطقه و جهان مي تواند مشكل ساز شود. به ويژه كه تقريباً تمام كشورهايي كه در گذشته جزو اتحاد جماهير شوروي بودند، از جمعيت قابل ملاحظه اي از روس تباران و مهاجران روس تشكيل شده اند كه اگر آقاي پوتين براي هر يك از آن ها بخواهد لشكركشي كند، احتمالاً بايد جاي هيتلر را در تاريخ پر كند! (اتفاقاً هيتلر نيز جاه طلبي هايش را به اسم اقليت هاي آلماني تبار مقيم اتريش، چكسلواكي و لهستان آغاز كرد) شايد تشكيل كنفدراسيوني از روس تباران يا روس زبانان، گزينه اي مناسب براي روسيه نيز باشد كه در آن جوامع روس بتوانند نه با زور اسلحه كه با گزينش داوطلبانه و طي تعامل فرهنگي، اجتماعي و سياسي با يكديگر به سوي مطالبات و اهداف شان حركت كنند.

مقاله قبلیبازيگر فيلم «استالينگراد» پاي ثابت فيلمهاي مارول شد
مقاله بعدیدستمزد «برخد عبدي» در نقش دزد دريايي فاش شد
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.