” نرمش قهرمانانه ” همان نوشیدن ” جام زهر” است؟!

0
173

 انجام شدن کارهای معمولی توسط آدمهای عادی در هر اجتماعی، شباهت های زیادی به یکدیگر دارند. اما اگر کار یا کارهائی به وسیله اشخاص اثرگذار در یک جامعه شکل عملی به خودشان بگیرند؛ نمی توانند شباهت های فراوانی به یکدیگر داشته باشند؛ مگر آنکه در موضوع خاصی اشتراکاتی میان شان وجود داشته باشد. امکان دارد که در جلوه ظاهری متفاوت از هم به نظر برسند؛ اما در صورتی که انجام شدن دو کار از سوی دو فرد و در دو زمان مختلف واقع بشود؛ چنانچه موضوع متشابهی مد نظر آن دو فرد باشد؛ با تمام تفاوت های ظاهری میان آنها، بخش درونی آن کار به انجام رسیده، به لحاظ معنا کاملا مساوی با یکدیگر هستند و به دنبال یک مقصد می باشند!

در هشتمین سالی که از شروع شدن جنگ میان ایران و عراق می گذشت؛ هنگامی که ناکارآمدی های سپاه پاسداران و افراد بسیج بیست میلیونی، خطر شکست خوردن جمهوری اسلامی در جنگ، و زایل شدن همان نیمچه آبروی سران حکومت ننگین آخوندی، به خاطر شکست خوردن در جنگ هشت ساله میان ایران و عراق پیش آمده بود؛ به پیشنهاد شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، روباه مکار انقلاب شوم اسلامی، برای متقاعد کردن خمینی برای خاتمه دادن به جنگ، با تدبیرهائی که این آخوند مزور همیشه در چنته ی خویش دارد؛ رهبر خرفت و خودکامه رژیم، روح الله خمینی را با توصیه هائی که به او نمود؛ وی را متقاعد ساخت که مصلحت را در خاتمه دادن به جنگ می داند؛ خمینی هم هنگام اعلام نمودن نظرش برای خاتمه دادن به آن جنگ خانمان برانداز، جهت آنکه پیروان اش را در جریان تصمیمی که گرفته بود بگذارد؛ و این کار را به گونه ای بکند که موجبات دلسردی آنها را به وجود نیاورد؛ و نشان بدهد که هنوز بر آرمانهای خودش در ارتباط با ” رسیدن به قدس از راه کربلا ” پایبند است؛ ادامه ندادن به آن جنگ را، به عنوان خیر اندیشی برای ملت ایران بیان کرد و آنرا همانند نوشیدن جام زهر عنوان نمود. مسأله را به گونه ای جلو داد که او ناچار است به خاطر حفظ مصالح حکومتی، و رعایت شرایط مردم ایران، آن جام زهر را بنوشد و به جنگ خاتمه بدهد. اگر چه که این سخنان از خود او نبود، اما کاملا حیله گرانه برگزیده شده بودند؛ که خفت دست کشیدن از جنگ را چنان جلوه بدهند؛ که شباهت زیادی به پیروزی داشته باشد و آنرا به وجه مثبتی به نمایش بگذارند!

اکنون در جهان، به ویژه در آسیا و منطقه خاورمیانه، که شرایط فعلی بسیار ناامید کننده و یأس آفرین هستند؛ مسابقه ی میان کشورگشایان دنیا که زمینه ای طولانی هم دارد؛ با توجه به رویدادهای غیر قابل پیش بینی میان چندین کشور گیتی، هراس به خطر افتادن ثبات حکومت هائی در برخی از این ممالک، موجب گشته که حکومت های درون این سرزمینها، به فکر بیفتند که تا به هر وسیله ای که برایشان امکان پذیر باشد؛ حتی اگر نه به خاطر امنیت و رفاه کشور و ملت، بلکه به علت حفظ شرایط سرشار از منفعت خودشان، دست به انجام دادن کاری بزنند؛ که با آن یک تیر چندین نشانه را هدف گرفته و شلیک بکنند!

موقعیت کنونی سرکردگان خبیث رژیم آخوندی، و شرایط دردناک حکومت جبار و جنایتکار اسلامی، که همانند یک تاول چرکین، که با اشاره کوچکترین فشاری می ترکد و نابود می شود؛ فرا رسیدن اجل خویش و احتمال سرنگونی پایگاه ظلم و ستم خویش را حتمی دانسته، و در تکاپوی مقابله کردن با این خطر دروغ نشدنی و رخ دادنی هستند!

از اینرو هست که می بینیم سیدعلی خامنه ای، رهبر کنونی حکومت اسلامی هم، به روال رهبر کبیرشان! در صدد نوشیدن همان جام زهراست؛ که در شکل ظاهری با یکدیگر متفاوت می باشند، اما در رابطه با درون و ساختار معنائی آن، شباهت بسیاری به همدیگر دارند. خمینی جام زهر را آشکارا نوشید؛ خامنه ای جام زهر را پنهانی نوشیده، اما به دلیل سرمست بودن از قدرتی که عشق به داشتن آن همه وجودش را در بر گرفته است؛ و نیز به سبب طبع به اصطلاح عارفانه ای که دارد؛ برای اعلام نمودن خبر نوشیده شدن جام زهر توسط او به جهانیان، احتمال دیدار دو رئیس جمهور ایران و آمریکا، یا وزرای امور خارجه دو کشور در جریان مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل متحد را، که ممکن است به ایجاد روابط دیپلماسی میان دو کشور منجر گشته، و مشکلات ناشی از تحریمها را کاهش بدهد؛ بسیار موذیانه و مزورانه و رندانه ” نرمشهای قهرمانانه ” نامیده است!

یهودی ها ضرب المثلی دارند که می گوید: ” قربان عقل آخر مسلمان ” ! مرادشان از این تمثیل آن است که مسلمانها، پیاپی مرتکب اشتباهات زیادی می شوند؛ اما در نهایت به نتیجه می رسند که اگر فلان کار را می کردیم بهتر بود. وقتی هم که همان < فلان کار > انجام داده و به نتیجه ای که می خواسته اند می رسند؛ با حسرت خوردن از تلف کردن اوقات شان برای رسیدن به نتیجه ای که به دست آورده بودند؛ به سرزنش کردن خودشان پرداخته و می گفتند: ” چرا این کار را همان اول انجام نداده ایم ” ؟!

دغلکاران روسیاه جمهوری اشغالگر اسلامی در میهن ما، آنقدر به ملت ایران خیانت نموده و به ایشان ستم کرده اند که حساب ندارد. چون که “هم چوب را خورده اند و هم پیاز را” ! به دلیل آنکه دیگران نفهمند که موجودیت شنیع و پلید این خودکامگان در کشور ما، با ترفندهای همین آمریکائیان انجام پذیرفته است؛ طبق قرار قبلی که با یکدیگر داشتند، در آشکارا مرگ بر آمریکا می گفتند و در پنهان با ایشان به معاملات گوناگون دست می زدند. همین که مراوده های خود با روسیه را افزونی بخشیدند؛ دست شان نزد آمریکائی ها رو شد که ” هم از توبره می خورند و هم از آخور” ، روابط پنهانی شان هم تیره و تار گشت و آسیب فرود آمدن ضربات سنگین تحریمها، بر جسم و جان و زندگی ملت ایران را به وجود آورد!

حال که در اثر همین تحریمها، و نفوذی که بر کل هستی حکومت منحوس شان داشته و در صدد نابود کردن هستی سیاسی ایشان است؛ باری دیگر جام زهر دیگری را می نوشند؛ که در آن عصاره ی سی و چهار سال رنج و بدبختی ملتی نجیب جای گرفته است!

 

مقاله قبلیمادران صلح ایران مراسم روز جهانی صلح را برگزار کردند
مقاله بعدیحمایت یوفا از برگزاری جام جهانی 2022 قطر در زمستان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.