نتیجه بحران اقتصادی و مسایل ژئوپولتیک سیاسی بر رژیم اسلامی! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
215

اکنون، با وجود و حضور چهل ساله حکومت اسلامی در ایران، شرایط زندگی مردم کشور بیش از همیشه، چنان در نشیب های بدون فراز موقعیت مملکت اشغالی شان قرار گرفته، که تا کنون در این سرزمین وجود نداشته است. بدون تردید، تاثیرات مسائل جاری در مملکت بر روی همدیگر، امری پذیرفتنی و دور از اغماض است. در زیر و بم تغییرات ظاهری و باطنی امور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بر روی این سه فاکتور در ایران، از هر راهی که به آن داخل شوید؛ آثار یک مدیریت ناقص و ناکارآمد و بدون دانش مملکت داری را مشاهده خواهید کرد؛ که درک این موضوع، به خاطر آنچه که در ایران کنونی جریان دارد؛ و خبرگزاری های جهان نیز بدان می پردازند. نیاز چندانی به تجربه و تخصص ویژه، برای پی بردن به دلیل و چگونگی تاثیرات این موارد بر روابط با همدیگر را ندارد!

مدت کوتاهی از جریان یافتن مرحله اول تحریمهای کنونی بر جمهوری اسلامی می گذرد. به زودی و در ماه آبان پیش رو، دور بعدی تحریمهای دولت آمریکا هم به سراغ حکومت آخوندی خواهند آمد. اما به خاطر تفاوت آشکاری که این دو مرحله از تحریم ها با یکدیگر دارند. نتایج بحران افزای مرحله بعدی بسیار بیشتر از آن اولی خواهد بود. زیرا تعداد زیادی از مفاد دور اول تحریم های جاری، همان هائی بوده اند که در زمان ریاست جمهوری قبلی آمریکا، از سوی این کشور و از طرف سازمان ملل متحد و چند کشور قدرتمند اروپائی بر حکومت و دولت ملاها آوار گردیدند. اما تحریمهای بعدی که در اوایل آبانماه به طرف رژیم اسلامی سرازیر خواهند شد. همگی شان موارد جدیدی هستند؛ که به احتمال قوی، از اندیشه های خود دونالد ترامپ برخاسته اند!

بر این اساس، با توجه به وقت کمی که برای تحویل گیرندگان این بلای آسمانی وجود دارد. دولت جمهوری اسلامی جهت ملایم تر کردن تحریم های مربوطه، در حال به کار بردن تدبیری است؛ که بتواند از فشار و سختی مرحله بعدی تحریمها، که هیچکس نمی داند ترامپ چه سرنوشتی برای این حکومت در نظر گرفته، را تدارک دیده است. به همین منظور وزیر امور خارجه کابینه حسن روحانی، بیش از پیش با خبرگزاری های رسمی بین المللی مصاحبه می کند؛ تا دیدگاه های دولت و حکومت اسلامی در این ارتباط را، واضح تر و کوبنده تر به دنیا برساند. حضرات چنان از مرحله پرت افتاده اند؛ که حتی نمی توانند حدس بزنند. که امکان زیادی وجود دارد؛ که رئیس جمهوری آمریکا با شنیدن سخنان بی سر و ته محمدجواد ظریف، که با خبرنگاران در میان گذاشته و می گذارد. تغییرات حادتری را در تحریمهای پیش رو به وجود بیاورد. تا امکان سرنگونی رژیم اسلامی در ایران را افزایش بدهد!

در همین رابطه وزیر امور خارجه حکومت اسلامی، در مصاحبه ای که با نشریه آلمانی « اشپیگل » داشته، موردی را عنوان کرده است؛ که نه فقط دونالد ترامپ را بیشتر نسبت به خودشان عصبی و بیزار می کند. بلکه دوستان اروپائی شان را نیز از دست خواهند داد. وی در این گفت و شنود چنین مطرح نموده است: « اروپا باید تصمیم بگیرد؛ می خواهد تسلیم آمریکا بشود یا در مقابل آن بایستد؟ اگر اروپا همجنان در خصوص خروج آمریکا از توافق هسته ای منفعل عمل بکند. جمهوری اسلامی می تواند؛ غنی سازی اورانیوم خود را افزایش بدهد. حوزه نفت و بانک یک سنگ محک بود؛ و اگر توازن این بده و بستان ( در توافق هسته ای ) بر هم بخورد؛ تهران دست به اقدام خواهد زد. » !

این رجز خوانی ها در حالی است؛ که مسؤل سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته: « اروپا سرانجام در برابر آمریکا تسلیم خواهد شد. » آقایان که جز دروغ گفتن و اقدام کردن به دزدی های کلان و کشتار بی گناهان هنر دیگری ندارند. می پندارند که قضیه تحریمهای بعدی خیلی مهم و سختی آفرین نیست. حال آن که با ورود تحریم های یک ماه پیش، که تکرار شدن تحریمهای چند سال قبل بود. سرنوشت ارزش دلار آمریکا در کشور، به بالای ۱۳ هزار تومان افزایش یافته است. و این در موقعیتی است؛ که به گفته کارشناسان احتمال رسیدن یک دلار به چهل هزار تومان دور از ذهن نیست!

تشخیص دادن بدتر و وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و سیاسی مملکت، که از هم اکنون ابراز گشتن ناراحتی و نگرانی ها و نارضایتی های مردم کشور را نیز در بر دارد. به معنای آن است؛ که تهدید به سرنگونی حاکمیت این رژیم، جمهوری اسلامی را در شرایط فعلی، در بدترین وضعیتی که می تواند داشته باشد قرار داده است . خشم ملت ایران در کنار تهدیدهای بین المللی، و مخصوصا اولتیماتوم دادن های دولت آمریکا به روشنی نشان می دهند؛ که آخوندها در سرازیری سقوط حتمی حکومت شان واقع شده اند. چه بخواهند و چه نخواهند ناگزیر هستند؛ که از همین حالا به فکر ساختن آرامگاهی مناسب برای رهبر خودکامه انقلاب شان باشند. در غیر این صورت، بعد که بخواهند به این کار دست بزنند. مانند زمان ساختن گورستان امام سیزدهم شان روح اله خمینی، که ناچار بودند با هزینه کمی که داشتند به این مهم بپردازند. مجبور نباشند که برای قبر امام چهاردهم شیعیان سید علی خامنه ای هم، به استفاده کردن از دویست کیلو گرم طلا برای ساختن گورستان او قناعت کنند!

محترم مومنی

مقاله قبلیبه بهانه فرا رسیدن هفته دفاع مقدس!! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیکدام امام ؟ کدام امامزاده ؟!! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.