میلیاردها در حکومت آخوندی خودی هستند یا غیر خودی؟!

0
162

پنجاه شصت سال پیش، روزی در حال عبور از یکی از خیابانهای شلوغ تهران، خانم میانسالی را دیدم؛ به مرد فقیری که در پیاده رو به دیوار یکی از مغازه ها تکیه داده بود و گدائی می کرد؛ یک سکه دو ریالی داد. مرد در عوض کمکی که آن زن به وی کرده بود، دعایش نمود و گفت: ” خدا به شما یک میلیون گونی خالی بدهد. ” آن خانم لبخندی زد و به مرد گفت: ” حالا چرا گونی خالی؟ ” مرد پاسخ قانع کننده ای به او داد و گفت: ” اگر گونی ها پر باشند، فروختن آنچه که در گونی هاست برای شما دردسر درست می کنند؛ اما اگر گونی های خالی و سبک را، به کسانی که به آنها نیاز دارند به قیمت عددی یک تومان بفروشید؛ در مدت زمان کوتاهی میلیونر خواهید شد. یک میلیون یک تومانی خواهید داشت؛ که با آن می توانید خانه و اتومبیل و باغ و ویلا و هر چیزی که احتیاج دارید بخرید. ” !

اکنون که به جواب آن مرد فکر می کنم، به یاد می آورم که سخن سنجیده ای می گفت. حتی با بیست هزار تومان هم می شد همه آنچه که آن مرد بیان نمود را خرید و استفاده کرد. اما اکنون، بیست هزار تومان کفاف خریدن نان یک ماه خانواده ای شش نفری را هم نمی دهد. آنوقت در شرایطی اینچنینی، چگونه است بعضی ها به ثروتهای چندین هزار میلیاردی دست یافته اند؟!

کاوش و تحقیق در مورد روشی که ایشان جهت دست یافتن به دارائی های میلیاردی انتخاب کرده و موفق هم شده اند؛ ما را به جائی نمی رساند. همینکه برخی از آنها را بشناسیم، به ماهیت نوع پولدار شدن آنها، اگر نه بسیار، بلکه اندکی از آن پی خواهیم برد. ستاره های ثروتمند یا پولدارهای ستاره، می تواند یکی از مناسب ترین لقبها برای این افراد دولتمند مورد نظر باشند. چون واژه ” ستاره ” در باره کسانی کاربرد دارد؛ که یا هنرپیشه، یا خواننده و یا ورزشکار های معروفی باشند؛ که معنای بهترین بودن در یک فعالیت هنری و ورزشی و امثال اینها را بیان کند. اما عبارت ” ستاره ثروتمند ” ، یا ” پولدار ستاره ” ، تا جائی که به خاطر می آوریم، معمولا متعلق به هیچکس در میان اشخاص دارا و ثروتمند و بی نیاز نبوده است. ولی اخیرا در میهن مان، شاهد ستاره شدن کسانی هستیم؛ که به طور ناگهانی نامهای ایشان نقل همه محافل خصوصی و مجالس سیاسی و اقتصادی بسیاری از مردم ایران شده؛ و حرفهای مربوط به ثروتهای چندین میلیاردی آنها، و چگونگی دست یافتن شان به چنین ثروتهای بی حساب، تیتر نخست روزنامه های کشور را به خودشان اختصاص داده اند!

این ثروتمندان، که الزاما متمول ترین اشخاص جامعه نیستند؛ به دلیل آنکه کلیشه های معمولی معاملات و زد و بندهای بازارهای کنونی را کناری گذاشتند و به دور انداختند؛ توانسته اند در میان آحاد اجتماع، ستاره ثروتمند، یا پولدار ستاره شناخته شوند؛ و به شهرتی که شاهد آن هستیم برسند!

علی انصاری شخصی که بیشتر فروشگاههای مبل در محله یافت آباد تهران، و بازار مبل کشور، گوشه ای از ثروت او به شمار می آمد. بعد از آنکه باشگاه پرسپولیس تهران، به کمک میلیاردر دیگری به نام حسین هدایتی توانست بر روی گران ترین بازیکنان لیگ دست بگذارد؛ واعظ آشتیانی که از فدراسیون دوچرخه سواری کشور، به باشگاه استقلال رفت تا به این باشگاه تهرانی تکانی اساسی بدهد. علی انصاری را با خودش به فوتبال کشور وارد کرد!

وقتی که پرسپولیسی ها شروع کردند به خریدن گران ترین بازی کنها، استقلالی ها هم علی انصاری را رو کردند؛ تا طرفداران آبی پوشهای کشور خیال شان راحت شود؛ که می توانند از جیب و شماره حساب فردی مانند علی انصاری، برای دست گذاشتن روی بازیکنان گران از ثروت او استفاده بکنند. علی انصاری که بزرگ شده مهرآباد جنوبی خیابان شمشیری است؛ بعد از پیشرفت در کار مبلمان و دکوراسیون، به افتتاح دو بانک ” تات ” و ” انصار ” که با هم بانک ” آینده ” را تشکیل می دهند گردیده؛ رئیس اتحادیه مبل سازان می شود. او به خاطر عشق اش به فوتبال وارد آن شد، تأسیس پاساژ موبایل در خیابان جمهوری تهران را نیز انجام داده؛ دو سال پیش عکس هائی از خانه 180 میلیاردی او در برخی از رسانه ها منتشر شده است. او اما تمایل زیادی به رسانه ای شدن نداشت !

حسین هدایتی دولابی، از اواخر دهه هشتاد، با کمکهای بی سابقه اش به باشگاه پرسپولیس شناخته شد. از مالکیت صنایع استیل و فولاد کشور گرفته تا ساختن برج در دوبی، مالکیت بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، سرمایه گذاری او به صنایع فلزی کشور و فوتبال خلاصه نمی شود؛ هدایتی با سرماین گذاری در هتل سیروس و کیش وارد حوزه گردشگری هم شده؛ از سهامداران عمده بانک تات و بازار مبل در ایران است. غیر از پرسپولیس، نام او به باشگاههای دیگری مانند استیل آذین، گهر درود و ملوان بندر انزلی هم گره خورده است!

حسین ثابت، غول هتل داری در ایران است؛ با ساختن هتل داریوش نام او بر سر زبانها افتاد. ثروت وی یکی از سوژه های پر گفتگو به سخن روز تبدیل شده؛ حسین ثابت تا پنج سال پیش، در سواحل قناری در کشور اسپانیا پنج هتل ( 5 هزار تخت ) داشته است. بعد با ساختن هتل داریوش به سبک تخت جمشید، راه خود را در هتل داری در ایران هم باز کرده است. او تصمیم داشته که در ایران غیر از هتل داری به کار دیگری نپردازد؛ تلاش کرد که تنها هتل دار کیش شود، چهار هتل به قیمت هر هتل از هشت تا نه میلیارد خریداری کرد. شرکت تجارت بین المللی ثابت، مجموعه پارک دلفین ها، باغ پرندگان کیش در مساحتی به وسعت 65 هکتار، 25% از سهام هتل لاله نیز از ثروت حسین ثابت به شمار می آیند!

علی شفیع زاده، او با کمکهای مالی برادر بزرگش که در خارج از ایران دارای ثروت هنگفتی می باشد؛ در برخی از شهرهای جنوبی کشور سرمایه گذاری های زیادی انجام داده است. بزرگترین کارخانه نان فانتزی در آبادان متعلق به آنهاست، از سهامداران عمده باشگاه استقلال اهواز می باشند. آنها به بهانه اداره تیم اهواز، وامهای کلانی از دولت گرفته و شرکتهای فرعی دیگری را برای خودشان راه اندازی کرده اند!

شهرام جزایری، زمانی که شهرام جزایری در دوران نوجوانی اش، ضمن تحصیل برای کمک به اقتصاد ضعیف خانواده اش بستنی فروشی می کرد؛ کسی نمی توانست حدس بزند، که بعدها یکی از میلیاردهای ایران خواهد شد. قبول شدن او در رشته پزشکی دانشگاه کرمان، درهای موفقیت را به روی او باز کرد؛ در همان دوران دانشجوئی اش، با کار صادرات خرما به شوروی آغاز کرد. اما در آن تجارت ورشکست گردید و همه سرمایه اش را از دست داد. بعد از مدتی صادر کردن سیر به کویت را شروع نمود؛ این تجارت سود نسبی را نصیب شهرام جزایری نمود. بعد به تهران رفت و شرکت ” پدیده تجارت ” به نام خودش به ثبت رساند. از طریق همین شرکت اقدام به صادر نمودن فرش کرد که سودهای فراوانی را به دست آورد. او بعد از این موفقیت دفاتر بازرگانی خودش را در همه جا گسترش داد؛ از آن پس با بسیاری از سیاستمداران آشنا شد؛ که راه پر خطری را جلوی او گشود. دوستی با آنها، ابتدا موجب پرتاب صعودی وی به سوی پیروزی های اقتصادی شد؛ اما همین مسأأله هم باعث گردی که سقوط مهیبی نصیب شهرام جزایری بشود!

محسن پهلوان مقدم، در رابطه با حوزه گردشگری کمتر کسی است که او را نشناسد؛ از وقتی که او سرمایه گذاری خود در حوزه گردشگری را شدت بخشیده؛ مدیرعامل شرکت بین المللی ” پدیده گردشگری شاندیز” شده است. وی علاوه بر ایجاد رستوران پدیده شاندیز در مشهد، افتتاح این رستوران را به تهران و کیش نیز کشانده است. وی چند سال پیش، با حضور معاون اول رئیس جمهور وقت کلنگ مجموعه تفریحی گردشگری در خاورمیانه را، در شهر مشهد به زمین زده است. مجتمعی که گفته می شود، در صورت رسیدن به بهره برداری کامل، ارزش چند میلیارد دلاری خواهد داشت!

بابک زنجانی، با نام کامل بابک مرتضی زنجانی، یک تاجر مشهور و جوان ایرانی است؛ که در سالهای اخیر نام او در حوزه سیاست و ورزش و اقتصاد، بارها بر سر زبانها افتاده است. به گفته خودش دارای بیش از شصت شرکت، از جمله شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم، و افتتاح نخستین بانک سرمایه گذاری اسلامی در کشور مالزی است. بابک زنجانی در کشورهای ترکیه، تاجیکستان و دوبی دارد؛ در حال حاضر مالک و رئیس هیئت مدیره باشگاه راه آهن تهران هم هست؛ هواپیمائی قشم ایرلاین هم یکی از دارائی های مشهور اوست. چندی پیش او به یکی از خبرنگاران نشریه ای داخلی گفته بود، میزان سرمایه اش به 25 هزار میلیارد تومان می رسد. بدون تردید می توان گفت، که این میلیاردر جوان ایرانی، در دو سال اخیر، خیلی بیشتر از افراد حاضر در لیست باشگاه میلیاردرهای ایران، در کانون توجه قرار داشته است. حاشیه های مهم در رابطه با او، نشست زمین خیابان گلستان ایرانزمین به دلیل گودبرداری غیر اصولی پروژه شرکت او بود؛ پیش تر هم عکس او با اسلحه منتشر شده بود؛ و بدهی نفتی او هم اخیرا نقل محافل خبری شده است!

بابک زنجانی، حسین هدایتی، حسین ثابت، شهرام شفیع زاده، محسن پهلوان مقدم، و شهرام جزایری، بازیکنان تیم بسیار قوی کنونی باشگاه پولداران ستاره در ایران هستند. البته در میان اینها، شهرام جزایری در میان افراد این تیم، علاقه چندانی به رسانه ای شدن فعالیت های خویش نداشت؛ اما اتفاقاتی روی دادند، که حاشیه های بعضی از آنها وی را در معرض شناخته شدن قرار دادند!

و این امر دقیقا خلاف جهت عملکردهای بابک زنجانی، علی انصاری و حسین هدایتی است؛ که از مطرح شدن نامشان در رسانه ها هیچ ابائی ندارند. اینها از مطرح شدن میزان ثروتهای شان نیز باکی نداشتند؛ بلکه خودشان هم با ایجاد نمودن موجهای رسانه ای، تلاش بیشتری در به شهرت رساندن خویش می کنند!

حسین هدایتی کم کم به حاشیه رانده شد، علی انصاری ترجیح داد ابتدا ترمز کند و سپس با چراغ خاموش به راهش ادامه بدهد؛ تا فضای امنی که برای خودش ساخته بود حفظ گردد. ولی بابک زنجانی با تمام حاشیه هائی که اخیرا پیرامون او و ثروت کلانش در همه جا عنوان می شوند؛ همچنان علاقه خودش برای رسانه ای ماندن را حفظ نموده؛ و در جهت ستاره ماندن در تیم ثروتمندان، تلاش می کند که به راه و روشهای خودش ادامه بدهد!

اشخاصی مانند حسین ثابت و محسن پهلوان مقدم هم، با وجود آنکه تلاشی برای رسانه ای کردن نام خود انجام نمی دادند؛ اما فعالیت جنجالی شان در مورد تأسیس نمودن هتل داریوش، و همکاری در افتتاح کردن سیستم گردشگری بین المللی ” پدیده شاندیز” نام آنها را بر سر زبانها انداخت. نمی شود کتمان کرد که این ثروتمندان ستاره، خواسته و ناخواسته، در مسیر حفظ و دوام و قوام ثروت خودشان، با بعضی از قدرتهای سیاسی کشور نزدیک شدند؛ و رانت هائی نیز در پرونده های خود داشته اند. البته نباید فراموش کرد، که جنجالی ترین این ستاره ها، مه آفرید خسروی است، که نامش به پرونده همدستان او در ماجرای

” اختلاس بزرگ ” و سرقت مبلغ سه هزار میلیارد تومانی از بانکهای کشور گره خورده است!

زمستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلیطرح الزام دولت ایران به غنی سازی ٦٠ در صد، به هیأت رئیسه مجلس ارائه شد
مقاله بعدیوسترن «هفت دلاور» بدون حضور «تام كروز»
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.