مهم ترین جلوه های نقض دائمی حقوق بشر در کدام ممالک جهان وجود دارد؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
144

حقوق فردی و اجتماعی مردمان سراسر این گیتی پهناور، و رعایت نمودن آن توسط دیگران به ویژه از سوی دولت ها و حکومت های حاکم بر ایشان، امری اجتناب ناپذیر و حتمی است؛ که همه سلکنان دنیا، موظف به رعایت کردن تمامی جوانب آن می باشند!

اما متاسفانه اکنون در شرایطی به سر می بریم؛ که این مورد حیاتی، برای بسیاری از مردم دنیا صورت تحقق یافتن را به خود نمی گیرد‍؛ و تعداد بی شماری از مردم دنیا، از چنین موهبت بزرگی برخوردار نیستند‍؛ و حاکمان مسلط بر دیار ‍آنان، پیوسته و بدون تامل، همه حقوق بشری این محرومان جهان هستی را، مخصوصا حق ایشان در ارتباط با انتخاب دیانتی که برای خودشان بر می گزینند را به هیچ می انگارند. این مورد ضد بشری و تحکم آمیز در موقعیتی از تاریخ دنیا به وجود ‍آمده است؛ که بسیاری از این حاکمان دیکتاتور در چنین کشورهائی، به گونه نمایشی و ظاهری در مجامع بین المللی، از رعایت نمودن این امر حیاتی در دیاری که بر آن مسلط گشته اند دم می زنند!

از ‍آنچه که از طریق خبرگزاری های مطرح و مشهور در جهان دریافت می کنیم. چنین به نظر می رسد، که در نهایت تاسف، تعداد این حاکمان ظالم و دیکتاتور در دنیا کم نیست. بلکه حتی به گونه باور نکردنی، زیادتر از ‍آنچه که می توان تخمین زد نیز می باشند. در این رابطه، بدبیاری ملت شریف ایران، بیشتر و سهمگین تر از بقیه ملت های دیگر سرزمین هائی است؛ که حاکمان شان، کم ترین ارزشی برای حقوق انسانی مردم زیر سلطه ی خود قائل نیستند؛ و در این ارتباط، بار سنگینی از ضایع شدن حقوق انسانی ایرانیان، به خصوصر درونمرزی های کشور باستانی مان را، به خاطر عدم رعایت شدن حقوق بشری ایشان توسط حاکمیت دیکتاتوری اسلامی در میهن شان، به طور مستمر ضایع می نمایند؛ و بار تحمل ناپذیرشان، بر روی شانه های این مردم بی پناه سنگینی می کند!

تا جائی که همانگونه که می دانیم، بخش اقلیت های دینی در ایران کنونی، اعم از زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و حتی مسلمان های دارای مذاهب غیر از شیعه دوازده امامی، به طور مستمر توسط ایادی و مزدوران سران خودکامه جمهوری پلید ‍آخوندی در کشورشان، مدام زیر فشار انواع ظلم و ستم متعدیان بر حقوق بشر در سرزمین خودشان قرار می گیرند!

در این میانه، ایرانیان دارای دیانت بهائی و هم میهنان اهل تسنن در ایران زیر استیلای حاکمیت غیر قانونی آخوندها در کشورمان، تا حدود زیادی بیش از دیگران، دچار آزار و ناجوانمردی های این اهریمنان در کهندیار اهورائی خویش می باشند. در حدی که نه فقط به دلایل واهی در شکنجه گاه های رژیم ددمنش اسلامی، گرفتار هرگونه جور و ستمی می باشند. بل به سبب دشمنی دیرینه حاکمان اشغالگر در کشورشان، به بهانه های بی اعتبار که نوکران جمهوری ننگین ملاها نسبت به این هم میهنان روا می دارند. در هر فرصتی جان شیرین و گرانبهای این ایرانیان اصیل و محترم را نیز می گیرند؛ و ایشان را از حیطه هستی بی آزارشان خارج می سازند!

به بهائیان آزار می دهند، زیرا که به اعتقاد ایشان، معتقدان به آئین بهائی( که از زیر مجموعه های مذهب شیعه اثنی عشری= دوازده امامی می باشند. ) امام دوازدهم شیعیان، در حدود یک قرن و نیم پیش ظهور نموده و از این دنیا رفته است. این باور معتقدان به ‍آئین بهائی، برای حاکمان مستبد رژیم خونخوار اسلامی، از زهر شوکران هم خطرناک تر است. چون اگر با ظهور کردن و از این دنیا رفتن امام دوازدهم مسلمان های شیعه اثنی عشری قضیه به پایان برسد. دیگر هیچ ‍آخوند و طلبه ای نمی تواند؛ با خواندن روضه های مربوط به سرنوشت دوازده امام و چهارده معصوم، به بازار متعفن خویش گرمی ببخشد؛ و مشتی مردم فریبخورده را، از وادی انسانی شان دور نگه بدارند؛ و تا دنیا دنیاست، از مسیر نابخردی های ‍آنان، به انواع سوء استفاده در این خصوص بپردازند؛ و تا خدا، خدائی می کند. به ‍آنها دروغ بگویند و « بار خرک ناتوان شان را به مقصد رندی خویش » برسانند!

مزدوران جنایت پیشه حکومت اسلامی به طور مدام، در بیشتر موارد در کوهستان های مرتفع کشورمان در مناطق استان های غربی ایران، در کمین کولبرهائی می ایستند. تا که این زحمت کشان را به باد تیر غیب شیطانی ملاهای حاکم بر ایران گرفتار سازند؛ و هم میهنان زحمتکش کردمان را به قتل برسانند و بکشند. به ‍آنها شلیک کرده و هستی گرامی شان را مسدود می نمایند. چرا که می دانند، بیشترین این اصیل ترین ایرانیان کشورمان، از گروندگان به بخش های گوناگون مذهب اهل تسنن می باشند. دشمنی شان با سنی های مسلمان از باب ‍آن است؛ که به یقین می دانند، به خاطر زیادتر بودن تعداد مسلمان های اهل سنت بر شیعیان جهان، رسیدن آخوندهای حاکم بر ایران به ‍آرمان غیر منطقی شان( تشکیل دادن امپراطوری شیعه در دنیا ) دچار خدشه می گردد؛ و اهل تسنن که به لحاظ کمیت، بسیار بیشتر از شیعیان جهان می باشند. به آنان اجازه تحقق بخشیدن به این هدف ضد بشری شان را نخواهند داد!

از اینرو، با کشتار مستمر هم میهنان کرد ما در کوهسارهای میان ایران و عراق، اجازه نمی دهند که این زحمتکشان، همان یک لقمه نانی را که با این شغل سخت و محتمل بر کشته شدن شان توسط ایادی جنایت پیشه جمهوری نننگین اسلامی را، به دست خانواده های رنجور و پریشان خود برسانند!

دلیل آخوندها برای تیراندازی به سوی کولبران و کشار ایشان این است؛ که به باور دولتمردان اشغالگر حاکمیت پلید اسلامی، ‍کولبرها بین ایران و عراق رفت و ‍آمد می کنند. زیرا اینگونه به رد و بدل کردن قاچاق میان دو کشور می پردازند؛ و روند اقتصادی در ایران زیر سلطه ‍انان را تضعیف می نمایند!

فرض می کنیم که این دیدگاه صحیح باشد. چرا مسؤلان حکومتی و دولتی در یک سرزمین، برای آحاد ملت در کشورشان، شغل مناسب و دستمزدهای کافی برای ایشان در نظر نگرفته اند؟ تا که این بندگان خدا( حتی زنان کولبر ) نیز، ناگزیر به تحمل نمودن چنین کار پر مشقتی نباشند؟!

تازه، اگر خرید و فروش یک دستگاه الکتریکی مانند وسایل برقی که در خانه مورد استفاده دارند؛ و یا اجناس دیگر که مورد نیاز همه مردم است قاچاق محسوب می شود؟ اولا چرا برادران قاچاقچی سپاه را، که دست همه قاچاقچیان بین المللی را هم از پشت بسته اند. به رگبار نیستی ایشان نمی بندند؟ احتمالا « مرگ خوب است، اما برای همسایه » !!

محترم مومنی

مقاله قبلیآموزش نوین به جای مکتبخانه ای در افغانستان و همه جای دنیا؛ دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیگروسی: جمهوری اسلامی نباید تهدیداتش را درباره اخراج بازرسان آژانس عملی کند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.