مهسا امینی دختر همه ما بود و هست و خواهد بود! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
331

با کشته شدن مهسا امینی دختر شرافتمند و بی گناه ایرانزمین توسط جانیان حکومت آخوندی، باری دیگر ملت جان به لب رسیده میهن مان، عرصه ی زمین های تمامی خیابان های شهرهای بزرگ ایران را، گذرگاه راهپیمائی معترضانه خویش علیه حاکمیت ملعون و جانی و تبهکار کشورشان نموده اند. تا دادخواه مادر و پدر نشسته در سوگ مهسای ۲۲ ساله باشند؛ که در روز چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی، در بازداشتگاه سپاه در خیابان وزرای تهران، به دست مزدوران شقاوت پیشه خامنه ای جلاد و جنایتکار، چنان مورد ضرب و شتم و شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت؛ که لحظاتی پس از بیرون آمدن از آن خانه ابلیس، دچار سکته مغزی و ایست قلبی گردید !

این جنایت به قدری فاحش و آشکار است، که مسعود پزشکیان یکی از نمایندگان مجلس خود رژیم جهنمی آخوندی در این باره گفته است: « برای اتفاقی که برای خانمی در تهران افتاد؛ و او را برای حجاب گرفتند و در نهایت کشته شده، واقعا اگر زمین دهان باز کند و آدم خودش بمیرد جا دارد. » !

مسعود پزشکیان در مراسم سوگواری اربعین حسینی!! در اسلامشهر، با بیان اینکه ما باید در مقابل مردم و همینطور در روز قیامت در برابر خداوند جواب بدهیم کفته است: « من به عنوان یک دانشگاهی و یک نماینده و یک آدمی که مسؤلیت داشته و دارد. هر کسی را گول بزنم ؟ خودم را نمی توانم فریب بدهم. باید بپذیریم حرفی که زدیم را نتوانستیم عمل کنیم. چرا بعد از ۴۰ سال، جوان های ما نباید زندگی راحتی داشته باشند؟ این وضعیت را نمی شود پذیرفت. در کشور ما دختر مردم را می گیرند به خاطر اینکه چهار تار موی او بیرون بوده است. او را می برند و مرده اش را تحویل خانواده اش می دهند. این وضعیت خیلی سخت است، و این رفتار ما غیرقابل قبول است؛ خدا به ما رحم کند، به بچه های ما، به آینده ما خدا رحم کند. » !

در پی واکنش گسترده شهروندان و کاربران فضای مجازی به برخورد شدید و قهری ماموران « گشت ارشاد » با مهسا امینی، که منجر به سکته مغزی وی و همچنین مشکل شدید قلبی برای او گردید. هنگامی که پزشکان بیمارستان کسری در تهران به معاینه او پرداختند اعلام کردند: که وی در اثر ضربات سنگین به سرش(مخصوصا پشت سر او ) دچار ایست مغزی شده و وضعیت قلب وی را هم با طپش های نا منطم اعلام نمودند. با چنین وضعیتی این دختر جوان و ناکام به «کما» رفت و سپس جان سپرد!

واکنش ها نسبت به رفتار قهرآمیز و شدید جانیان رژیم در این باره، فقط متعلق به مردم عادی در ایران نبود؛ بلکه تعدادی از افراد سرشناس کشور نیز در این ارتباط، نظریات خودشان را بیان کرده اند. از جمله شهریار میهن مان شاهزاده رضا پهلوی، در حساب کاربری شخصی خودشان در شبکه مجازی اینستاگرام نوشته اند: « اینبار زن جوانی به نام مهسا امینی، که او را چون دخترم می بینم؛ قربانی رژیم « زن ستیز » جمهوری اسلامی شده است. دشمنی این رژیم با زنان بر کسی پوشیده نیست. از تمامی هموطنانم، از زن و مرد می خواهم؛ به هر شکلی که می توانند، در مقابل این توحش بایستند؛ و پشتیبان زنان آزادیخواه باشند. » !

و این در حالی است که ابراهیم رئیسی، که برای شرکت در اجلاس سران « شانگهای » در ازبکستان به سر می برد. فرمان داده و خواسته است؛ که وزارت کشور پرونده مهسا امینی دختر جوان بیست و دو ساله اهل سقز، که چهارشنبه هفته جاری از سوی نیروهای گشت ارشاد تهران بازداشت، و در پی رفتار خشن پلیس در بازداشتگاه وزرا دچار سکته شد و به کما رفت. را بررسی کند!

محمود صادقی نماینده مردم تهران در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی، و از اعضای کانون وکلای دادگستتری ایران، اما در واکنش به دستور رئیسی به طور تلویحی، خود رئیس دولت سیزدهم را مسبب اصلی اینگونه اتفاقات معرفی کرده، و خواستار برچیده شدن « گشت ارشاد » و عذرخواهی ابراهیم رئیسی شده است !

سعید دهقان وکیل دادگستری نیز، مسؤلیت این چنین اقدامات و حوادثی را، شخص اول مملکت می داند. این حقوقدان در توئیتی، قتل مهسا امینی را، متوجه فرمانده کل قوا و رئیس پلیس امنیت، و مسؤل گشت ارشاد دانسته است !

محسن عبدالهی حقوقدان و استاد دانشگاه نیز در توئیتی، چنین رخدادی را، امتداد رویه برخورد قهرآمیز و در امتداد مرگ زهرا( زیبا ) کاظمی معرفی کرده، و آن را نتیجه حمایت از ظابطین مجرم خوانده است !

در این میان علی کریمی ستاره فوتبال و فعال اجتماعی نیز، با انتشار تصویری از مهسا امینی روی تخت بیمارستان توئیت کرده: « کاوه آینده ایرانزمین، زن است. » !

اصغر فرهادی نیز با انتشار نوشته ای در شبکه اجتماعی اینستاگرام، با ابراز ناخرسندی از چنین حادثه ای، به برباد رفتن آرزوهای دختری جوان اشاره کرده ؛ و سکوت جمعی در برابر این گونه رخدادها را به زیر سؤآل برده است. او با اشاره تلویحی به مردم ایران با عنوان « شهر خفتگان » نوشته است: « ما خودمان را به خواب زده ایم در برابر این ظلم بی پایان، ما شریک این جنایتیم. » !

بسیاری دیگر از چهره های سرشناس و روزنامه نگاران بین المللی هم، نسبت به برخورد قهری ماموران شکنجه گر رژیم جنایتکار اسلامی با مهسا امینی به این موضوع واکنش نشان داده اند. در این میان « لیه رمینی » هنرپیشه آمریکائی و فعال اجتماعی هم به آن واکنش نشان داده، و این اتفاق را غیر قابل پذیرش دانسته است. این هنرپیشه سریال های آمریکائی، با بازنشر تصاویر او در توئیتر خودش نوشته است: « مهسا امینی ۲۲ ساله، بعد از شکنجه توسط مقام های ایرانی به « کما » رفته است. » !

هشتگ « مهسا امینی » که طی هفته جاری در توئیتر ترند شده است؛ در « پلتفرم » های دیگر شبکه های اجتماعی، به زبان پارسی از جمله در اینستاگرام هم در صدر توجه قرار گرفته است؛ و شبکه گفتگوی اجتماعی « کلاب هاوس » نیز، میزبان اتاق متعدد در این باره گشته است !

و این در حالی است، که محمد اخوان مدیر مسؤل روزنامه جوان، در توئیتی، با ارائه آمار و مقایسه کشته شدگان توسط پلیس آمریکا، به طور تلویحی سعی در کاهش اهمیت این حادثه کرده است !

رفتار مدیر مسؤل روزنامه وابسته به سپاه پاسداران اما، با واکنش گسترده و کمابیش تند بسیاری از کاربران در شبکه های اجتماعی روبرو شده است. یک کاربر در واکنش به این دیدگاه ابراز شده از سوی مدیر مسؤل روزنامه جوان نوشته است: « چه خوب که پلیس حجابی داریم، که فقط گاهی جمجمه میشکونه نه همیشه » !

پلیس تهران هم روز پنج شنبه، اگر چه نهایتا سکته قلبی و مغزی مهسا امینی پس از دستگیری او توسط یکی از گشت های پلیس را تائید کرده، اما توضیح داد که : « خانمی برای توجیه و آموزش به یکی از بخش های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود؛ که ناگهان در جمع سایر افراد هدایت شده، به طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شد. » !

مژگان جمشیدی روزنامه نگار محیط زیستی نیز، با انتشار توئیتی با انتقاد از رفتار خشن پلیس ایران نوشته است: « در کجای دنیا مردم بی گناه با دیدن پلیس قالب تهی کرده و همزمان سکته مغزی و قلبی می کنند؟!!!! فقط در ایران است، که مواجه شدن با پلیس و یا قرار گرفتن در وضعیت اجباری هدایت و ارشاد، می تواند مرگ شما را رقم بزند. » !

اخبار تائید نشده از مرگ مهسا امینی در حالی منتشر می شوند؛ که خبرگزاری دانشجویان ایران « ایسنا » به نقل از قوه قضائیه خبر داده است؛ که « کارگروهی » ویژه از پزشکی قانونی تشکیل شده، تا شرایط جسمی مهسا امینی را از نظر پزشکی مورد معاینه و بررسی های دقیق تخصصی و کارشناسی قرار بدهند. » !

به گزارش ایسنا این کارگروه با دعوت از کادر درمان مهسا امینی، و با حضور کارشناسان و متخصصان مجرب پزشکی قانونی، فعالیت خود را آغاز و آخرین وضعیت جسمی وی را نیز مورد بررسی قرار داده اند. اما گفته اند که نتایج بررسی خود را تا سه هفته دیگر اعلام می کنند. تا سه هفته دیگر؟ چرا اینقدر طولانی؟ حتما می خواهند از طریق حکومت و ارباب جنایتکارشان، دستورات مهمی را بگیرند که موضوع را به نفع حکومت ننگین آخوندی « ختم به خیر » نمایند!

همزمان، حسن خمینی نسبت به این رخداد واکنش نشان داده ، و در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: « خبر به کما رفتن مهسا امینی، احساسات جامعه ما را جریحه دار کرده. نیروی انتظامی باید پاسخگو باشد؛ و قوه قضائیه با مقصران برخورد قاطع کند. » !

شیوا قاسمی پور عضو فراکسیون مجلس شورای اسلامی نیز، از بررسی این حادثه در مجلس، و شفاف سازی آن برای مردم در هفته آینده خبر داده است. خبرگزاری ایرنا به نقل از او گزارش کرده، که : « بررسی دوربین های مدار بسته پلیس، که تصاویر مربوط به مهسا امینی را ضبط کرده، جزو مطالبات ما از مسؤلان نیروی انتظامی خواهد بود. تا ماجرا برای نمایندگان و مردم شفاف گردد. » !

جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور مربوط به حقوق بشر در ایران نیز، روز جمعه در پاسخ به پرسشی درباره خبر مربوط به مهسا امینی، با اشاره به اجبار حجاب توسط رژیم اسلامی بر زنان ایران، و وقایع مربوط به اسیدپاشی ها بر صورت زنانی، که حجاب شان کامل نیست. با نوشتن نامه ای به حقوق بشر شورای امنیت سازمان ملل متحد، از این مرکز خواسته است: قطعنامه ای را در محکوم کردن اجبار حجاب برای زنان در ایران تصویب نماید. آقای رحمان که در یک رویداد مجازی در حاشیه « پنجاه و یکمین » اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، با عنوان « چالش های مرتبط با حقوق سلامت » در ایران سخن می گفت. مسیری که مقامات ایران در پیش گرفته اند را « شرم آور » دانست و توصیه کرد : « شورای حقوق بشر » ، قطعنامه ای را در مخالفت با حجاب اجباری به تصویب برساند !

وی با ابراز تاسف از اتفاقی که برای مهسا امینی افتاده است تاکید کرد: « متاسفانه نگرانی درباره موارد نقض حقوق بشری که امروز در جمهوری اسلامی ایران دارد اتفاق می افتد گسترده تر است. » ؛ او در ادامه سخنانش گفته است: « بارها تاکید کردم، باید به من اجازه داده شود؛ که به این کشور بروم. چون که برای ما بسیار مهم است که بتوانیم، نگاه دست اول به وضعیت داشته باشیم. » !

او همچنین، با افزایش بر « موارد نقض حقوق بشر بسیار جدی » از جمله: « افزایش موارد نقض حق حیات » و اعدام ها به ویژه در رابطه با اعدام « کودک مجرم » ها و « اقلیت های قومی و مذهبی » ، از زمان روی کار آمدن ابراهیم رئیسی تاکید کرده است !

به گفته جاوید رحمان، زنان ایران حاضر نیستند حجاب را بخشی از فرهنگ و ارزش های شان تلقی کنند؛ و حق بیان آنان از جمله موارد سلامت جسمی و روانی ایشان است؛ که باید حق استقلال آن به زنان داده شود. تا بتوانند خودشان را بیان بکنند !

آیا تمامی این اظهارات و گزارش های مثبت کارشناسانه، مهسا را به دامان خانواده داغدارش باز می گردانند؟ آیا اقدامات مربوط به کشته شدن قربانیان از ۹۶ تا ۹۸ تا اکنون به نتیجه رسیده اند؟ آیا درگذشت عمدی مهسای بی گناه و ناکام، که به گونه ای همانند « ندا آقا سلطان » به قتل رسیده است؛ باید به وادی فراموشی سپرده بشود؟!

خیر، به هیچوجه نباید اجازه داد؛ تا خامنه ای جلاد و دجال و مزدوران جنایتکارش، همچنان در سرزمین ما زنده بمانند؛ و به جنایات شان علیه مردم بی پناه ایران ادامه بدهند !

به طرفداران مزدور این رژیم اهریمنی نشان خواهیم داد؛ چنانچه به دامان ملت شریف و ستمدیده کشور باز نگردند و مجیز گوی و فرمانبردار این اشغالگران جنایت پیشه باقی بمانند؟ سرنوشتی سخت تر و شوم تر از این قدرت پرستان سودجو در انتظارشان خواهد بود. زیرا این حرامیان استیلا یافته بر سرزمین اهورائی و باستانی ما، نوادگان و پیروان همان دشمنان هزار و چهارصد ساله ما و میهن مان هستند؛ که جز برای غارت نمودن دارائی های شما بر نخاسته اند!

دیر بجنبید، این کهندیار را تجزیه و میان خودشان تقسیم می کنند. تا از این پس، همگی شان مالک بخشی از سرزمین مقدس شما بشوند؛ و همگی تان را به بردگی در کسوت « غلامی و کنیزی » خودشان بگمارند. و پنهانی به همدستان و شرکای شان بگویند: « کار بسیار مهمی را که روزگاری، « امویان » و « عباسیون » در طول ششصد سال حکومت شان در این دیار نتوانستند با ایران و ایرانی بکنند. ما طی نزدیک به نیم قرن انجام داده ایم. » !

نه ، نخواهیم گذاشت که چنین بلائی بر سر ما و ایران مان بیاورند. بنابراین، اگر از مزدوران بسیجی و سپاهی این جانیان هستید؟ همین امروز حساب تان را با آنها روشن و آشکار نمائید و از ایشان جدا بشوید. تا هنگام پیروزی ما بر این ضحاکان زمانه ( که چیزی به شکل گرفتن آن نمانده است. )، در محضر ایرانیان پاک نهاد، بیش از این خفیف و خوار نشوید. زیرا به زودی تاریخ مصرف آخوند و شیخ و ملا در کهندیار ما تمام می شود؛ و با سرنگونی ایشان بر زمین خفت و خواری که حق شان می باشد. به نابودی شان منجر می گردد؛ و به نقطه « صفر » حکومت منفور و ضد بشری شان خواهند رسند!

« من این دو حرف نوشتم، چنانکه غیر ندانست *** تو هم ز راه امانت، چنان بخوان که تو دانی » !

مقاله قبلینخستین انقلاب فمنیستی جهان رقم خورد، به نام انسانیت و حقوق انسان ها؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیضحاک ماردوش بمیرد چیزی تغییر می کند!؟ نوشتاری از حمید جباری
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.