مفهوم واقعی شهر ” هرت “! بقلم محترم مومنی روحی

0
207

آن روزها، وقتی که حرفی میان بزرگ ترهای خانه یا فامیل، در مورد اصطلاح ” شهر هرت ” رد و بدل می شد؛ ما که جوان تر یا کودک بودیم؛ چیز زیادی از مفهوم اصلی آن را درک نمی نمودیم. بعدها هم که در جرگه بزرگسالان قرار گرفتیم؛ به خاطر امنیت بیشتر از این زمان در ایران، به ندرت پیش می آمد، که موردی جهت مطرح شدن این عبارت وجود داشته باشد. اما اکنون، به مدد حضور ابله ترین، بی خردترین، بی کفایت ترین، پست و پلیدترین، جاهل ترین، جانی ترین، دروغگوترین، دزدترین، رذل ترین، سفاک ترین، شقی ترین، ظالم ترین، غدارترین، فاسدترین، قدرت پرست ترین، منفورترین، وقیح ترین و هردم بیل ترین حکومت گیتی در کشور اشغال شده مان، به تعداد تمامی شهرستان هائی که در همه استان های ایران وجود دارند؛ دارای شهرهای بی نظم و آشفته ای هستیم؛ که پسندیده ترین و مناسب ترین لقب شان، می تواند اصطلاح قدیمی ” شهر هرت ” باشد!

این لقب بسیار منفی به جائی داده می شود؛ که در آن هیچ آثاری از تنظیمات شهری و قانون و مقررات و اصول مدنیت و شهروندی وجود نداشته باشد. در نهایت تأسف، نه فقط شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان، بایسته دریافت کردن این لقب تحقیرآمیز می باشند. بلکه کلان شهری مانند تهران بزرگ، که پایتخت یکی از کهن ترین سرزمین های تاریخ در جهان است؛ نیز مشمول دریافت نمودن لقب نا مأنوس ” شهر هرت ” شده است!

آیا سراغ دارید پایتخت یکی از ممالک دنیا، به چنان بی نظمی و بی اعتباری رسیده باشد؛ که حتی میلیاردها تومان چک پول بی زبان، از انبار یکی از بانک های دولتی مملکت به سرقت رفته باشد؟ آیا مؤسسه ای که همه روزه، بیش از هر مورد دیگری، سر و کارش با پول و سایر هم خانواده های آن، مانند چک و سفته و برات و چک پول و کارت های بانکی می باشد؛ باید که تا به این حد بی درب و پیکر و بی نگهبان و مراقب باشد؛ که سارقی بتواند به آسانی میلیاردها تومان چک پول، آن هم نه با تله های گانگستری، نه با کلک های کامپیوتری، بلکه از انبار یک بانک سرقت نماید؟!

دزدیده شدن اینهمه چک پول، آن هم توسط یک سارق عجیب به نظر می رسد. عجیب تر از آن این است، وقتی که پلیس پایتخت(مأموران کلانتری 105 در حوزه استحفاظی خیابان سنائی تهران)، موفق شده اند یک سارق حرفه ای را، که میلیاردها تومان چک پول را از انبار یک بانک دزدیده بود دستگیر نماید. مسؤلان بسیار وظیفه شناس!!! بانک مربوطه، اصلا خبری از به سرقت رفتن آنهمه پول از انبار بانک شان را نداشته اند. که صد البته چنین امری، در شهر هرت تهران بزرگ، جای شگفتی و ناباوری را ندارد!!

به گزارش تسنیم، مأموران کلانتری 105 خیابان سنائی تهران موفق شده اند؛ یک سارق حرفه ای را، با انواع تجهیزات الکترونیکی، و همچنین کارت های بانکی و چک پول های از اعتبار ساقط شده را دستگیر کنند. بر اساس این گزارش، متهم دستگیر شده، که مبادرت به سرقت ده ها دستگاه لپ تاپ، دوربین های مدار بسته، تلفن های همراه، ضبط و باند و سایر تجهیزات  الکترونیکی کرده بود. با شناسائی شرکت ها و ادارات در زمان تعطیلی، با باز کردن قفل های این اماکن، تجهیزات آنها را به سرقت می برده است!

سارق مورد نظر، در یکی از دزدی های خود، به انبار یکی از بانک های دولتی پایتخت دستبرد زده بود؛ و میلیاردها تومان چک پول از اعتبار ساقط شده، را به همراه صدها قطعه کارت بانکی بدون اعتبار را به سرقت برده بود. جای افسوس است که مسؤلان بانک مذکور، پیش از دستگیری سارق، از دزدیده شدن میلیاردها تومان چک پول انبار بانک خودشان اطلاعی نداشته اند. بر اساس گفته های مسؤلان پرونده این متهم، وی قصد داشته، تا که با خمیر درست کردن از چک پول های از اعتبار ساقط شده، مبادرت به ساختن کاغذهای چک پول و اسکناس نماید؛ و جعل چک های بانکی کند!

دستگیری این متهم، در قالب اجرائی شدن مرحله سوم طرح عملیاتی رعد، که از شب گذشته در تمامی نقاط پایتخت به اجرا در آمده انجام گرفته است. متهم که دارای سابقه کلاهبرداری و جعل اسناد می باشد؛ تمامی سرقت های خود را، در محدوده خیابان های سهروردی و مطهری انجام داده، و هیچکدام از اموال سرقت شده از انبار بانک مربوطه را نفروخته، و همه آنچه را که دزدیده، در منزل مادر خویش مخفی نموده بوده است!

چگونه ممکن است یک بانک، یا یک مرکزی که با پول یا سایر اقلام ارزشمند سر و کار دارد؛ جهت محفوظ نگاه داشتن مجموعه مالی خود، نه مجهز به ” آلارم ” آژیر، برای جلب توجه پلیس باشد؟ یا دست کم، برای محافظت از اموال خویش، برای به کار گرفتن قفل های ایمنی و کد دار اقدام نماید؛ و یا با استخدام کردن یک یا چند نگاهبان شبکار، امکان ورود دزدان بی سابقه یا سابقه دار به مرکزشان را مسدود و غیر قابل نفوذ نکند؟ یا شاید قضیه از این قرار است، که سارق دستگیر شده از ایادی خودشان(مسؤلان بانک) می باشد. که در چنین صورتی، هیچ نیازی هم به تجهیزات نامبرده در بالا نداشته اند. زیرا بعد از دزدی می توانسته اند؛ همانگونه که پلیس نیز مطرح نموده، با درست کردن خمیر مخصوص از چک پول های از اعتبار ساقط شده، به تولید اسکناس و چک پول های تقلبی دست بزنند؛ و در این رهگذر، ثروت عظیمی را برای خود و شرکای شان تدارک ببینند!

البته از کسانی که در مجموعه های زیر حاکمیت دزدان اسلامی کار می کنند. نمی توان انتظار داشت، که در رودخانه پر خروش اسلامی های دزد حاکم بر کشور، در جهت مخالف آب حرکت کنند. ویژه آن که این مزدوران اهریمن، هر چه و هر که باشند؛ با نوشیدن آب از آبشخور ایجاد رنج و عذاب برای مردم ایران، همه فکر و ذهن شان حول محور اندوختن ثروت(از هر طریقی) است. تا که در فردای سرنگونی جمهوری ننگین شان، با حساب های بانکی از پیش انباشته شده بتوانند؛ به هر کجا که می گریزند. از آنهمه سرمایه ای که بدون رنج و زحمت به دست آورده اند؛ بر زیادتر نمودن موجودی های منقول و غیر منقول شان بیفزایند!

نمونه بارز این مورد، صادق آملی لاریجانی، ریاست قوه قضائیه رژیم آخوندی است؛ که طبق اظهارات صاحب نظران، دارای 63 حساب بانکی، در داخل و خارج از ایران است. آخوندهائی که پیش تر، با دریافت کردن ماهی شصت تومان از استادشان در مدارس علمیه حوزه، که از راه دریافت نمودن انفاق، خمس، زکات، حق امام و ردّ مظالم از مردم، به زندگی نکبت بارشان ادامه می دادند. اکنون به یمن فریب خوردن مردمان ساده انگار ایرانی، میلیاردهائی شده اند؛ که هیچگاه به ذهن علیل شان هم خطور نمی کرد!

محترم مومنی

مقاله قبلیبابک زنجانی یک قدم به اعدام نزدیک‌تر شد
مقاله بعدیترسناک‌ترین یافته‌های باستان‌شناسی تاریخ
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.